1
1این است مکاشفاتی که خداوند دربارهٔ یهودا و اورشلیم در زمان سلطنت عزیا، یوتام، آحاز و حزقیا به اشعیا پسر آموص آشکار ساخت:
خداوند قوم خود را سرزنش میکند
2ای آسمان بشنو و ای زمین گوش فرا ده زیرا خداوند سخن میگوید: «فرزندان پروردم و بزرگ کردم، امّا آنها بر من شوریدهاند. 3گاو مالک خویش و الاغ آخور صاحب خود را میشناسد، امّا اسرائیل نمیشناسد. قوم من فهم ندارند.»
4ای ملّت گناهکار، ای قوم پر خطا و نسل فاسد، شما خداوند -خدای قدّوس اسرائیل- را ترک و به او پشت کردهاید. 5چرا به سرکشی خود ادامه میدهی ای اسرائیل؟ آیا میخواهی بیش از این مجازات شوی؟ هم اکنون سرت زخمی و قلب و فکرت بیمار است. 6تمام بدنت -از سر تا به پا- پوشیده از تاول و زخم و جراحت است و جای سالمی در آن نیست. زخمهای تو هنوز پاک نشده و مرهم و دارویی بر آن نگذاشتهاند.
7کشور شما ویران و شهرهایتان در آتش سوخته شده، و در برابر چشمهایتان بیگانگان سرزمین شما را تصرّف میکنند و آن را به ویرانی میکشانند. 8اورشلیم -شهر محاصره شده- مثل نگاهبانی بیدفاع در آلونک یک تاکستان یا سایهبانی در جالیزار باقی مانده است. 9اگر خداوند متعال عدّهای را زنده نگه نمیداشت، تمام قوم مثل سدوم و غموره کاملاً از بین میرفت.
10ای اورشلیم، مردم و حکّام تو مانند مردم و حکّام سدوم و غموره هستند. به آنچه خداوند میگوید گوش بده و به تعالیم او توجّه کن. 11خداوند میفرماید: «آیا فکر میکنید من مشتاق قربانیهای سوختنی شما هستم؟ نه، من از گوسفندانی که به عنوان قربانی سوختنی میگذرانید و از چربی پرواریهای شما بیزارم و علاقهای به خون گاو یا گوسفند و بُز شما ندارم. 12چه کسی از شما خواسته است وقتی برای عبادت من میآیید، چنین چیزهایی با خود بیاورید؟ چه کسی از شما خواسته خانهٔ مرا چنین لگدمال کنید؟ 13اهدای چنین قربانیهایی بیفایده است. از بوی بُخورهایی که میسوزانید، بیزارم. دیگر نمیتوانم اجتماع شریرانهٔ شما را برای جشنهای ماه نو و سبتها تحمّل کنم. 14از جشنهای ماه نو و اعیاد دیگر شما متنفّرم و از تحمّل آنها خسته شدهام.
15«وقتی دستهای خود را برای دعا بلند میکنید، به شما نگاه نخواهم کرد. هرقدر دعا کنید، به دعاهای شما توجّه نخواهم کرد، چون دستهای شما به خون آلوده است. 16خود را بشویید و پاک شوید. از شرارت دست بردارید. آری، از کارهای شرارتآمیز دست بردارید. 17نیکوکاری را بیاموزید و طالب اجرای عدالت باشید. به ستمدیدگان کمک کنید، به داد یتیمان برسید و از بیوهزنان حمایت کنید.»
18خداوند میفرماید: «بیایید بحث کنیم: لکههای گناه، تمام وجودتان را قرمز ساخته، امّا من شما را میشویم و مثل برف سفید خواهید شد، اگرچه گناهان شما بشدّت سرخ باشد، مانند پشم سفید خواهید شد. 19اگر از من اطاعت کنید از ثمرات زمین خواهید خورد. 20امّا اگر نافرمانی کنید، همهٔ شما به دَم شمشیر کشته خواهید شد. این است آنچه خداوند گفته است.»
شهر گناهکار
21شهری که وفادار بود مثل یک زن زانیه شده و شهری که پر از انسانهای نیکوکار بود، امروز جای قاتلان شده است. 22ای اورشلیم، تو روزی مثل نقرهٔ خالص بودی، امّا اکنون بیارزش شدهای. تو مثل شراب ناب بودی ولی حالا چیزی جز آب نیستی. 23رهبران شما یاغی و دوست دزدان و رشوهخواران هستند. آنها هیچوقت در دادگاه از یتیمان دفاع نمیکنند، و به فریاد بیوهزنان گوش نمیدهند.
24پس حالا به آنچه خداوند متعال -خدای قادر اسرائیل- میگوید گوش دهید: «من از شما -دشمنان خودم- انتقام خواهم گرفت و از دست شما راحت خواهم شد. 25برضد تو عمل خواهم کرد. همانطور که فلزی را تصفیه میکنند، من تو را پاک خواهم کرد و تمام ناخالصیهای تو را خواهم زدود. 26حکّام و مُشاورینی مثل کسانیکه در گذشته داشتید، به شما خواهم داد. آنگاه اورشلیم دوباره شهر نیکوکاران و وفاداران خوانده خواهد شد.»
27خداوند بهخاطر عدالت خود، اورشلیم و مردمان توبهکار آن را نجات خواهد داد. 28امّا او تمام گناهکاران و یاغیان را از بین خواهد برد، و متمرّدین را خواهد کُشت.
29از پرستش درختان و کاشتن باغچههای مقدّس متأسف خواهید شد. 30مثل درخت چنار پوسیده و مثل باغی بیآب، پژمرده و خشک خواهید شد. 31مثل کاهی که با جرقّهای آتش میگیرد، همانطور مردان قوی با شرارت خود نابود میشوند و هیچکس نمیتواند جلوی نابودی آنها را بگیرد.
2
صلح ابدی
(میکا 4:1-3)
1این است پیام خداوند به اشعیا فرزند آموص، دربارهٔ یهودا و اورشلیم:
2در روزهای آخر،
کوهی که معبد بزرگ خداوند بر آن بنا شده،
بلندترین کوه دنیا میشود
و ملّتهای مختلف به آنجا میآیند،
3و اقوام بسیار خواهند گفت:
«بیایید به کوه خداوند و معبد بزرگ خدای اسرائیل برویم،
او آنچه را که میخواهد ما انجام دهیم به ما خواهد آموخت.
ما در راهی که او برگزیده است گام برمیداریم.
زیرا خداوند در صهیون با قوم خود سخن میگوید
و تعالیم او از اورشلیم اعلام میشوند.»
4خداوند در بین اقوام جهان داوری میکند.
اختلافات قدرتهای بزرگ را در دور و نزدیک جهان حل میکند.
مردم از شمشیرهای خود گاوآهن
و از نیزههای خود ارّه میسازند.
قومی به روی قوم دیگر شمشیر نمیکشد
و برای جنگ و خونریزی آماده نمیشود.
5ای فرزندان یعقوب اکنون بیایید و در نوری که خداوند به ما میدهد گام برداریم.
غرور و خود ستایی از بین میرود
6ای خدا، تو قوم خود -خاندان یعقوب- را ترک کردهای. زمین از جادوگریهای شرقی و فلسطینی پر شده و مردم از رسوم بیگانگان پیروی میکنند. 7سرزمین آنها از طلا و نقره پر است و خزائن آنها نهایت ندارد. سرزمین آنها پر از اسب و ارّابههایشان بیشمار است. 8دیار آنها از بُتها پر شده است و ساختههای دست خود را میپرستند.
9مردم همه حقیر و شرمسار شدهاند. خدایا آنها را نبخش.
10آنها برای فرار از خشم و قدرت و جلال خداوند، خود را در غارهای کوههای سنگی و یا در حفرههایی که در زمین کندهاند پنهان میکنند. 11روزی خواهد آمد که غرور و تکبّر مردمان از بین میرود و فقط خداوند جلال مییابد. 12در آن روز خداوند متعال تمام زورمندان و مغروران و متکبّران را پست و حقیر خواهد ساخت. 13او درختان سدر لبنان و کاجهای باشان را از بین خواهد برد. 14او کوهها و تلهای بلند، 15و بُرجها و حصارهای قلعههای رفیع را هموار خواهد ساخت. 16او حتّی بزرگترین و زیباترین کشتیها را غرق میکند. 17-18غرور بشر پایان مییابد و تکبّرش از بین خواهد رفت و بُتها کاملاً محو خواهند شد. در آن روز تنها خداوند جلال خواهد یافت.
19وقتی او برای لرزاندن زمین بیاید، مردم برای فرار از خشم و قدرت و جلال خدا، خود را در غارهای کوههای سنگی یا در حفرههایی که در زمین کندهاند پنهان خواهند کرد. 20وقتی آن روز فرا رسد، آنها بُتهای طلایی و نقرهای را که خود ساخته بودند به جلوی موشهای کور و خفّاشها میریزند. 21وقتی خداوند بیاید تا زمین را به لرزه درآورد، مردم برای فرار از خشم خداوند و قدرت و جلالش، خود را در حفرههای زمین و یا در غارهای کوههای سنگی پنهان میکنند. 22دیگر به انسانهای فانی توکّل نکن. آنها چه ارزشی دارند؟
3
بینظمی در اورشلیم
1و اینک خداوند -خداوند متعال- چیزها و کسانی را که مردم اورشلیم و یهودا به آنها متّکی هستند از آنها میگیرد. او آب و نان 2قهرمانان و سربازان، داوران و انبیا، فالگیران و دولتمندان آنها را میگیرد. 3خداوند فرماندهان نظامی، رهبران اجتماعی، سیاستمداران و جادوگران آنها را میگیرد. 4افراد بیتجربه و کودکان بر آنها حکومت خواهند کرد. 5همه به حقوق یکدیگر تجاوز میکنند جوانان به پیران بیاحترامی میکنند و فرومایگان نسبت به بزرگان خود بیادب میشوند.
6زمانی خواهد آمد که اعضای یک خاندان کسی را از بین خود انتخاب میکنند و به او خواهند گفت: «تو اقلاً چیزی برای پوشیدن داری، بیا و در این روزهای سخت، رهبری ما را به عهده گیر.»
7امّا او در پاسخ میگوید، «نه من نمیتوانم به شما کمک کنم. من هم خوراک و پوشاکی ندارم. مرا برای رهبری خود انتخاب نکنید.»
8آری، اورشلیم محکوم به ویرانی است و یهودا در حال فرو ریختن است، هرچه آنها میگویند و هرچه میکنند برضد خداوند است، آنها آشکارا به خود خدا توهین میکنند. 9تعصّب آنها گواهی است برضد خودشان. آنها مانند مردم سدوم آشکارا گناه میکنند؛ آنها محکوم شدهاند و مقصّر خودشان میباشند.
10خوشا به حال نیکوکاران، چون همهچیز بروفق مرادشان خواهد بود. آنها از ثمرهٔ کارهای خود خشنود خواهند شد. 11امّا شریران مکافات خواهند شد و آنچه آنها به دیگران کردند همان بر سرشان خواهد آمد.
12نزولخواران بر قوم ظلم میکنند و طلبکارانشان آنها را فریب میدهند.
ای قوم من، رهبرانتان شما را گمراه میکنند به طوری که نمیدانید به کدام جهت بروید.
خداوند قوم خود را داوری میکند
13خداوند آماده است دعوی خود را در دادگاه مطرح کند، و او حاضر است قوم خود را داوری کند. 14خداوند بزرگان و رهبران قوم خود را برای محاکمه میطلبد و میگوید: «شما تاکستانها را تاراج کردید و خانههای شما پر است از آنچه از بینوایان گرفتهاید. 15شما حق ندارید قوم مرا این چنین ذلیل سازید و از بینوایان سوء استفاده کنید. من خداوند، خدای متعال سخن میگویم.»
اخطار به زنان اورشلیم
16خداوند میگوید: «ببینید، زنان اورشلیم چه مغرورند. با دماغهای سربالا و با ناز و غمزه راه میروند. آنها با قدمهای کوتاه میخرامند و زنگولههای تزئینی پابندهای خود را به صدا درمیآورند. 17من آنها را تنبیه خواهم کرد، موی سرشان را میتراشم و آنها طاس خواهند شد.»
18روزی خواهد آمد که خداوند تمام جواهراتی را که این زنان به مچِ پا یا به سر و گردن خود آویزان میکنند و به آنها مینازند از آنان خواهد گرفت. 19او دستبندهای زینتی آنها را خواهد گرفت و روسریهایشان را برخواهد داشت. 20طلسمهایی که به بازوی خود میبندند 21و حلقههایی که برای زینت به انگشت میکنند و یا از بینی خودشان آویزان میکنند. 22تمام جامههای نفیسشان را با رداها، شالها، کیفها 23و لباس نازک بدننما، دستمالگردن، روسری و پوشش بلندی که بر سر میکنند، همه را از آنها خواهد گرفت.
24به جای عطرهای خوشبو، آنها بوی گَند خواهند داد، به جای استفاده از کمربندهای زینتی، ریسمان ضخیم بر کمر آنها بسته خواهد شد، به جای موهای زیبا سرهای طاس خواهند داشت، و به جای لباسهای زیبا، پلاس بر تن خواهند کرد، و زیبایی آنها به ننگ تبدیل میشود.
25امّا دربارهٔ مردان شهر، آری، قویترین آنها در جنگ کشته میشوند. 26دروازههای شهر گریان و سوگوارند و تمام شهر مانند زنی برهنه خواهد بود که در کُنجی روی زمین نشسته است.
4
1وقتی آن روز برسد، هفت زن یک مرد را میگیرند و به او خواهند گفت: «ما میتوانیم غذا، خوراک و پوشاک خود را فراهم کنیم. خواهش میکنیم به ما اجازه بده تا بگوییم تو شوهر ما هستی تا بیش از این از بیشوهری شرمنده نباشیم.»
اورشلیم بازسازی خواهد شد
2زمانی میآید که خداوند تمام گیاهان و درختان این زمین را بلند و زیبا خواهد رویانید. تمام مردم اسرائیل که زنده میمانند از محصولات زمین خشنود و سربلند خواهند شد. 3تمام آنها که در اورشلیم میمانند، یعنی آنهایی که خداوند برای بقا برگزیده است، مقدّس خوانده خواهند شد. 4خداوند با قدرت خود قوم خود را داوری و پاک میسازد. او گناه اورشلیم و خونهایی را که در آن ریخته شده است، میشُوید. 5آنگاه خداوند، کوه صهیون و تمام کسانی را که آنجا گرد آمدهاند، در روز با ابر و در شب با دود و شعلهٔ نورانی خواهد پوشانید. جلال خداوند تمام شهر را دربر میگیرد و از آن محافظت خواهد کرد. 6جلال او چون سایبانی شهر را از گرمای روز حفظ میکند و آن را در برابر باران و توفان امن و محفوظ نگاه خواهد داشت.
5
سرود تاکستان بیمیوه
1به سرودی که میسرایم گوش دهید.
این سرودی است دربارهٔ دوستم و تاکستانش:
دوستم در تپّهای بسیار حاصلخیز تاکستانی داشت.
2او زمین را کَند و از سنگلاخها پاک ساخت.
مرغوبترین تاکها را در آن کاشت.
بُرجی برای نگاهبانی آن بنا کرد
و چرخشتی برای فشردن انگورهای آن ساخت.
و برای رسیدن فصل برداشت انگورها به انتظار نشست،
امّا تمام انگورها ترش بودند.
3آنگاه دوستم میگوید: «شما، ای مردمی که در اورشلیم و یهودیه زندگی میکنید، بین من و تاکستانم داوری کنید. 4آیا کاری بود که برایش انجام ندادم؟ پس چرا باید انگور ترش به بار آورد و نه انگور مرغوبی که انتظار داشتم؟
5«این کاری است که با تاکستانم خواهم کرد: حصار آن را برمیدارم، دیوارهای آن را خراب میکنم، و میگذارم تا حیوانات وحشی آن را بخورند و لگدمال کنند. 6میگذارم علفهای هرز آن را بپوشانند. تاکها را دیگر هرس نمیکنم و زمین را وجین نخواهم کرد. میگذارم خار و خس همهٔ آن را فرا گیرند. من حتّی به ابرها دستور میدهم دیگر بارانی بر آن نبارد.»
7اسرائیل، تاکستان خداوند متعال است.
مردم یهودیه تاکهایی هستند که او کاشته است.
او از آنها انتظار نیکی داشت،
امّا در عوض، آنها مرتکب قتل شدند.
او از آنها انتظار داشت در راستی و عدالت زندگی کنند،
ولی فریاد مظلومان برای داوری بلند است.
گناهان مردم
8وای بر شما که خانهها و مزارع بیشتری میخرید و به آنچه دارید میافزایید. بزودی جایی برای زندگی دیگران باقی نمیماند و شما در این زمین تنها خواهید ماند. 9من شنیدهام که خداوند متعال میگوید: «تمام این خانههای بزرگ و زیبا، مخروبه و خالی خواهد ماند. 10تاکستان بیست هزار متری کمتر از بیست بطری شراب میدهد و از ده پیمانه بذر فقط یک پیمانه محصول برداشت میکنند.»
11وای بر شما که صبح زود برای نوشیدن برمیخیزید و شبهای درازی را در مستی میگذرانید. 12در بزمهایتان چنگ و دایره زنگی و نی میزنید و شرابخواری میکنید، امّا نمیفهمید خداوند چه میکند. 13شما را مثل اسیران خواهند برد. رهبران شما از گرسنگی و مردم عادی از تشنگی خواهند مرد. 14دنیای مردگان مشتاق گرفتن آنهاست و دهان خود را برای بلعیدن آنها باز کرده. مرگ رهبران اورشلیم را همراه با مردمان عادی پر سر و صدا، با هم خواهد بلعید.
15همه شرمسار و متکبّران پست و تحقیر خواهند شد. 16امّا خداوند متعال، بزرگی خود را با اجرای عدالت و قدّوسیّت خویش را با داوری قوم خود آشکار خواهد ساخت. 17گوسفندان در شهرهای ویران شده، علف میخورند و بُزغالهها در علفزارهای آن میچرند.
18وای بر شما که نمیتوانید از دست گناهانتان آزاد شوید. 19شما میگویید: «بگذارید خداوند آنچه را که میخواهد زودتر انجام دهد تا ما بتوانیم آن را ببینیم. بگذارید خدای قدّوس اسرائیل به موقع کار خود را انجام دهد، صبر کنید تا ببینیم اراده و نقشهٔ او چیست.»
20وای بر شما که شرارت را نیک و نیکی را شرارت مینامید. شما تاریکی را به نور و نور را به تیرگی تبدیل میکنید. شما آنچه را شیرین است تلخ و آنچه را تلخ است شیرین میکنید.
21وای بر شما که خود را دانا و زرنگ میدانید.
22وای بر شما ای قهرمانان جام شراب! شما فقط در وقتیکه مشروبات را مخلوط میکنید شجاع و نترس هستید. 23امّا با گرفتن رشوه، آدمهای خاطی را آزاد میکنید و به داد ستمدیدگان نمیرسید. 24چون به آنچه خداوند متعال -خدای قدّوس اسرائیل- به شما آموخت، گوش ندادهاید. اکنون همانطور که کاه و علف خشک در آتش پژمرده شده میسوزند، ریشههای شما هم میپوسند و شکوفههای شما میخشکند و پراکنده میشوند. 25خداوند خشمگین است و دست خود را برای تنبیه آنها بلند کرده است. کوهها به لرزه میافتند و اجساد مردگان مثل زباله در خیابانها ریخته میشود. حتّی در آن وقت هم غضب خداوند پایان نخواهد یافت و باز هم دست او برای تنبیه بلند است.
26خداوند به ملّتی از مملکتی دور علامت میدهد. او آنها را از سرزمینی بسیار دور با سوت فرا خواهد خواند. آنها با سرعت و شتاب میآیند. 27هیچکس از آنها خسته نمیشود و لغزش نمیخورد. آنها هیچوقت نمیخوابند و چرت نمیزنند. کمربند هیچیک از آنها شُل نیست و بند کفشهایشان پاره نشده است. 28تیرهای آنها تیز و کمانهای آنها آمادهٔ نشانهگیری است. سم اسبهای آنها مثل سنگ خارا محکم و چرخهای ارّابههایشان مثل گردباد میچرخند. 29سربازان آنها مثل شیری که حیوانی را کشته و جسد او را به جایی میبرد که کسی نتواند آن را از او بگیرد، میغرّند و حرکت میکنند.
30وقتی آن روز برسد، آنها مثل دریای خروشان بر اسرائیل میشورند. به این سرزمین بنگرید! همهجا تیرگی و فلاکت است. تاریکی و ظلمت، بر نور پیروز شده است.
6
خداوند اشعیا را به نبوّت برمیگزیند
1در همان سالی که عُزیای پادشاه مُرد، من خداوند را دیدم. او بر تخت بلند و پرشکوه خود نشسته بود. دامن ردای او تمام صحن معبد بزرگ را پوشانیده بود. 2اطراف او موجوداتی نورانی ایستاده بودند. هریک از آنها شش بال داشت. با دو بال صورت خود را و با دو بال دیگر بدن خویش را میپوشانیدند، و با دو بال آخر پرواز میکردند. 3آنها به یکدیگر میگفتند:
«قدّوس، قدّوس، قدّوس!
خداوند متعال که جلالش جهان را پر ساخته است.»
4صدای آواز آنها بنیان معبد بزرگ را به لرزه درآورد و معبد بزرگ پر از دود شد.
5گفتم: «دیگر برایم امیدی نیست. هر حرفی که از لبانم بیرون میآید به گناه آلوده است، و در میان قومی ناپاک لب زندگی میکنم. با وجود این من پادشاه -خدای متعال- را با چشمان خود دیدهام.»
6آنگاه یکی از آن موجودات، زغالی افروخته را با انبر از قربانگاه برداشت و به سوی من پرواز کرد. 7او لبهای مرا با آن زغال گداخته لمس کرد و گفت: «این لبهای تو را لمس نموده پس گناهانت پاک و خطاهایت آمرزیده شده است.»
8آنگاه شنیدم که خداوند میگفت: «چه کسی را بفرستم؟ چه کسی از جانب ما خواهد رفت؟» من جواب دادم: «مرا بفرست، من خواهم رفت.»
9پس خداوند به من گفت: «برو و به مردم بگو دیگر هرچقدر گوش کنید، درک نخواهید کرد و هرقدر نگاه کنید، نخواهید فهمید که چه میگذرد.» 10آنگاه خداوند به من گفت: «ذهنهای آنها را کُند، گوشهایشان را کَر و چشمانشان را کور کن تا نتوانند ببینند، بشنوند یا بفهمند تا به سوی من بازگردند و شفا یابند.»
11من پرسیدم: «خداوندا، تا کی چنین خواهد بود؟»
او گفت: «تا آن وقت که شهرها ویران، از سکنه خالی، و خانههایشان متروک شوند تا زمانی که زمین خودش بایر گردد. 12من مردمانش را به مکانهای دوردست خواهم فرستاد و تمام سرزمین را ویران خواهم ساخت. 13اگر از هر ده نفر یک نفر باقی بماند، او هم مثل تنهٔ خشکیده درخت چنار که بریده شد، از بین خواهد رفت.» (شاخهٔ خشک نشانهٔ شروع تازهٔ قوم خداست.)
7
پیامی از جانب خداوند برای آحاز پادشاه
1وقتی آحاز پادشاه، پسر یوتام و نوهٔ عزیا، در یهودیه فرمانروایی میکرد، جنگ شروع شد. رصین، پادشاه سوریه و فِقَح، فرزند رملیا -پادشاه اسرائیل- به اورشلیم حمله کردند ولی نتوانستند آن را فتح کنند.
2وقتی این خبر که سربازان سوری وارد قلمرو اسرائیل شدهاند به پادشاه یهودا رسید، او و تمام مردم از ترس مثل درختان بید در برابر باد به خود میلرزیدند.
3خداوند به اشعیا گفت: «تو به همراه پسرت -شاریاشوب- به دیدن آحاز پادشاه برو. تو او را در کوچهٔ پارچه بافان، در انتهای جوی آبی که از استخر بالایی جاری است خواهی یافت. 4به او بگو: هوشیار و آرام باش، نترس و نگران نباش، خشم رصین و سربازان سوری و فقح پادشاه از دود کُندهٔ نیم سوخته بیشتر نیست. 5سوریه به اتّفاق اسرائیل و پادشاهان آن توطئه کردهاند 6آنها میخواهند با ایجاد ترس مردم را نسبت به خود متحیّر و یهودیه را اشغال کنند، و آن وقت پسر طبئیل را به تخت سلطنت بنشانند.
7«امّا من، خداوند متعال اعلام میکنم که چنین چیزی هرگز واقع نخواهد شد. 8چرا؟ چون سوریه از پایتختش -دمشق- قویتر نیست و قدرت دمشق هم از قدرت رصین پادشاه بیشتر نمیباشد. امّا در مورد اسرائیل: در ظرف شصت و پنج سال چنان خُرد خواهد شد که دیگر چیزی به عنوان یک ملّت از آن باقی نماند. 9اسرائیل از سامره پایتخت آن قویتر نیست، سامره هم از فقح پادشاه قویتر نیست.
«اگر ایمان شما ناپایدار باشد، شما هم پایدار نخواهید بود.»
علامت عمانوئیل
10خداوند پیام دیگری برای آحاز فرستاد و به او گفت: 11«از خداوند -خدای خود- بخواه تا به تو علامتی بدهد، خواه آن علامت از دنیای مردگان باشد و خواه از اوج آسمانها.»
12آحاز گفت: «من خدا را آزمایش نمیکنم و علامتی نخواهم خواست.»
13اشعیا در جواب گفت: «بشنوید ای خاندان داوود، صبر و تحمّل مردم را از بین بردید، آن کافی نبود؟ و حالا میخواهید شکیبایی خدا را هم از بین ببرید؟ 14پس در این صورت خداوند خودش به شما علامتی خواهد داد و آن این است که باکره*واژهٔ عبری که در اینجا بکار برده شده است، معادل «دختر جوانی» میباشد. این واژه در عبری اشاره دارد به هر دختری که آمادهٔ ازوداج میباشد. عبارت «باکره» مذکور در انجیل متّی 23:1 از متن یونانی عهد عتیق که 500 سال بعد از اشعیای نبی ترجمه شده، گرفته شده است. حامله شده پسری خواهد زایید که نامش عمانوئیل یعنی «خدا با ماست» خواهد بود. 15تا وقتیکه به سن بلوغ برسد و فرق نیکی و بدی را بداند غذای او شیر و عسل خواهد بود 16قبل از فرا رسیدن آن روز، سرزمینهای آن دو پادشاهی که شما از آنها میترسید، متروک خواهد شد.
17«خداوند روزهایی را نصیب شما و قومتان و تمام خاندان سلطنتی خواهد کرد که بمراتب بدتر از زمان جدایی پادشاهی شمالی اسرائیل از یهودا خواهد بود. او امپراتور آشور را میآورد.
18«وقتی آن روز برسد، خداوند با سوت به مصریان علامتی خواهد داد و آنها مثل مگس از دورترین سواحل رود نیل خواهند آمد و آشوریان مثل زنبور سرازیر خواهند شد. 19آنها تمام وادیهای صعبالعبور، غارها و صخرهها را پر میکنند و تمام خارزارها و چمنزارها را میپوشانند.
20«وقتی آن روز برسد، خداوند کسی را از آن طرف رود فرات -یعنی امپراتور آشور- فرا میخواند و او با تیغش -مثل یک سلمانی- موی سر و بدن و ریش شما را از ته خواهد تراشید.
21«در آن روز اگر یک زارع بتواند حتّی یک گوساله یا دو بُز خود را نجات دهد، 22آنها آنقدر شیر میدهند که نیاز او را برطرف خواهند کرد. تعداد کمی که در سرزمین زنده میمانند، شیر و عسل کافی برای خوردن خواهند داشت.
23«در آن زمان تاکستانی، با هزار درخت انگور-به ارزش هزار تکّهٔ نقره- از بوتههای خار و خلنگ پوشیده خواهد شد. 24مردم با تیر و کمان برای شکار به آنجا میروند، چون تمام سرزمین پوشیده از بوتههای خار و خلنگ خواهد بود. 25تمام تپّههایی که محل کِشت گیاهان و محصولات بود اکنون پوشیده از خار است. فقط گاوها و گوسفندان میتوانند در آن بچرند.»
8
پسر اشعیا، نشانهٔ آن روز است
1خداوند به من گفت: «لوحی بزرگ بردار و با حروف درشت روی آن بنویس: 'غارت با شتاب و چپاول با شتاب واقع میشود.' 2دو شخص مورد اعتماد -یکی اوریای کاهن و دیگری زکریا پسر یبرکیا- را با خود بیاور تا شاهد من باشند.»
3همسرم بعد از مدّتی حامله شد. وقتی پسرمان به دنیا آمد، خداوند گفت: «اسم او را غارت سریع و چپاول با شتاب، بگذار. 4قبل از اینکه این کودک بتواند پدر و مادر خود را صدا کند، امپراتور آشور تمام ثروت دمشق و تمام غنایم سامره را با خود خواهد برد.»
5خداوند مرا بار دیگر خطاب کرده گفت: 6«چون این مردم آبهای آرام شیلوه را ترک کردند و در حضور رصین پادشاه و پکاه پادشاه از ترس میلرزیدند، 7من خداوند متعال، امپراتور آشور و تمام قوم او را برای حمله به یهودا خواهم آورد. آنها مثل سیلابهای رود فرات پیشروی میکنند و تمام سواحل آن را زیر آب میبرند. 8آنها مثل سیل سرتاسر یهودا را میشویند و همهچیز را زیر سیلابی که از سر و گردن آدمی عمیقتر است، غرق خواهند کرد.»
خدا با ماست! بالهای گستردهٔ او زمین را محافظت خواهند کرد.
9ای تمامی ملّتها، با ترس با هم متّحد شوید. ای کسانیکه در دورترین نقاط دنیا زندگی میکنید، بشنوید. برای کارزار آماده شوید. بترسید! امّا با ترس آماده شوید! 10نقشههای خود را بکشید، -گرچه آنها باعث موفّقیّت شما نخواهند شد. هرچه میخواهید حرف بزنید، ولی همه بیفایدهاند- چون خدا با ماست.
هشدار خداوند به نبی
11خداوند با قدرت عظیم خودش مرا آگاه ساخت که نباید به همان راه که قوم او رفتهاند، بروم. او گفت 12«در توطئههای قوم، شریک مشو، و از چیزهایی که آنها میترسند، ترسان مباش. 13بهخاطر داشته باشید که من، خداوند متعال، خداوند قدّوس هستم، باید فقط از من بترسید. 14بهخاطر قدّوسیّتم مانند سنگی هستم که مردم روی آن لغزش میخورند؛ من مانند دامی هستم که مردمان پادشاهی یهودا و اسرائیل و مردم اورشلیم را خواهد گرفت. 15بسیاری میافتند، آنها میافتند و لِه خواهند شد. آنها به دام خواهند افتاد.»
پرهیز از مشورت با ارواح مردگان
16شما، ای شاگردان من، باید هوشیار باشید و پیامی را که خداوند به من داده است حفظ کنید. 17خداوند خودش را از قومش پنهان کرده، امّا من به او اعتماد دارم و امید من در اوست.
18من با فرزندانی هستم که خدا به من داده است. خداوند متعال، که بر تختش بر کوه صهیون استوار است، ما را به صورت پیامهای زندهای برای قوم اسرائیل فرستاده است.
19امّا مردم به شما خواهند گفت از فالگیرها و جادوگران، و از کسانیکه مثل گنجشکان و گنگان سخن نامفهوم میگویند، برایشان پیامی بخواهید. آنها خواهند گفت: «بعد از همهٔ اینها، ما باید طالب پیامهایی از ارواح باشیم و از جانب زندگان، نظر مردگان را بخواهیم.»
20شما در پاسخ به آنها بگویید: «به آنچه خداوند به شما میآموزد گوش دهید، نه به واسطهها. آنچه آنها میگویند برایتان سودی ندارد.»
21مردم ناامید و گرسنه در تمام این سرزمین آواره خواهند شد. آنها در حال گرسنگی و از روی عصبانیّت هم به پادشاه و هم به خدای خود بد خواهند گفت. آنها چه به آسمان نگاه کنند 22و چه بر زمین، جز زحمت و تیرگی ترسناکی که در آن افتادهاند، چیز دیگری نمیبینند.
9
1برای آنانی که در غم و اندوه بودند تاریکی نخواهد بود.
پادشاه آینده
طایفههای زبولون و نفتالی که روزگاری خوار و خفیف بودند، در آینده موجب افتخار مردم کرانههای شرقی مدیترانه تا نواحی آن به سوی رود اردن تا ایالت جلیل -جایی که بیگانگان زندگی میکنند- خواهند بود.
2قومی که در تاریکی سالک بودند،
نور عظیمی دیدند،
به آنها که در سایهٔ موت زندگی میکردند
نوری درخشان تابید.
3ای خداوند، چه شادی بزرگی به آنها دادهای و چه خوشحالی عظیمی به آنها بخشیدهای!
آنها از آنچه تو کردهای بسیار شادمانند.
مثل زمان برداشت محصول فراوان
یا مانند هنگامی که غنایم جنگی را بین خود تقسیم میکنند.
4چون یوغی که بر گردنشان سنگینی میکرد،
و چوبی را که بر پشتشان زده میشد شکستی،
چوب سرکوب کننده ایشان را شکستی،
درست همانگونه که مدّتها پیش ارتش مدیان را شکست دادی.
5چکمههای سربازان اشغالگر
و لباسهای خونآلودشان،
در آتش سوخته خواهد شد.
6برای ما فرزندی زاییده،
پسری به ما داده شده است
و او بر ما سلطنت خواهد کرد.
اسم او «مشاور عجیب، خدای قدیر، پدر سرمدی
و شاهزادهٔ صلح و سلامتی» خواهد بود.
7قدرت شاهانهاش روز افزون،
و مملکتش همیشه در صلح خواهد بود.
او مثل خاندانش داوود سلطنت میکند
و قدرتش از حال تا ابد بر نیکی و عدالت متّکی خواهد بود.
خدای متعال با اشتیاق اینکار را به کمال خواهد رسانید.
خداوند اسرائیل را مجازات میکند
8خداوند حکم خودش را علیه مملکت اسرائیل و خاندان یعقوب اعلام کرده است. 9تمام مردم اسرائیل و تمام کسانیکه در شهر سامره با غرور و نخوت زندگی میکنند، این را خواهند دانست. آنها میگویند: 10«ساختمانهای خشتی فرو ریختند، امّا به جای آنها ساختمانهای سنگی خواهیم ساخت. تیرهای چوبی چنار خُرد شدند، امّا به جای آنها خانههای خود را با تیرهای چوبی سدر آزاد خواهیم ساخت.»
11خداوند دشمنانشان را برانگیخته تا به آنها حمله کنند. 12سوریه از شرق و فلسطین از غرب دهان خود را برای بلعیدن اسرائیل باز کردهاند. با وجود این، خشم خدا هنوز پایان نیافته و دستش برای تنبیه آنها دراز است.
13با اینکه خدای متعال قوم اسرائیل را تنبیه کرده است، امّا آنها هنوز توبه نکردهاند و به سوی او برنگشتهاند. 14پس خداوند در یک روز رهبران و مردم اسرائیل را به جزایشان خواهد رسانید. 15بزرگان و نُجبا سر، و انبیای دروغین دُم هستند. 16رهبران قوم، آنها را گمراه و کاملاً گیج کردهاند. 17پس خداوند نمیگذارد جوانان فرار کنند و بر بیوه زنان و یتیمان هم رحم نخواهد کرد. چون تمام قوم بیخدا و بدکار هستند و هرچه بگویند شرارتآمیز میباشد، پس خشم خدا تمام نخواهد شد و دستش برای تنبیه آنها دراز است.
18شرارت قوم مثل آتشی است که خار و خس را هم میسوزاند. مثل شرارتی است که تمام جنگل را میسوزاند و ستونهای دود آن فضا را پُر میکند. 19چون خداوند متعال خشمگین است، مجازات او مثل آتش سرتاسر این سرزمین را میسوزاند و قوم هلاک میشوند و کسی به کسی رحم نمیکند. 20مردم در این مملکت هر جا چیزی برای خوردن پیدا میکنند، آن را میقاپند و میخورند ولی هیچ وقت سیر نمیشوند. آنها حتّی فرزندان خود را میخورند. 21طایفهٔ منسی و طایفهٔ افرایم به یکدیگر حمله میکنند و بعد، آنها متفقاً به یهودا یورش میبرند. با وجود تمام اینها، خشم خدا پایان نیافته و دستش هنوز برای تنبیه دراز است.
10
1وای بر شما که با وضع قوانین ناعادلانه بر قوم من ظلم میکنید 2و به این طریق نمیگذارید فقرا حق خود را بگیرند و عدالت در مورد آنها اجرا بشود. به این ترتیب شما املاک بیوهزنان و یتیمان را صاحب میشوید. 3در روز جزا چه خواهید کرد؟ وقتی خداوند به وسیلهٔ کشوری دور از اینجا، بلایی بر شما نازل کند شما چه خواهید کرد؟ برای کمک به کجا میگریزید؟ گنجهای خود را کجا پنهان میکنید؟ 4شما یا در جنگ کشته میشوید و یا شما را به اسارت خواهند برد. باز هم خشم خداوند پایان نیافته است و دست او برای مجازات شما دراز است.
امپراتور آشور، وسیلهای در دست خدا
5خداوند گفت: «امّا آشور! من آشور را مانند چماقی برای مجازات کسانیکه از آنها خشمگین هستم به کار خواهم برد. 6من آشور را میفرستم تا به ملّت بیخدا، به مردمی که مرا خشمگین کردهاند، حمله کند. من آشور را فرستادم تا قوم را غارت و آنها را مثل خاک لگدمال کند.»
7امّا امپراتور آشور افکار خشونتآمیزی در سر دارد. او میخواهد ملّتهای زیادی را از بین ببرد. 8او با غرور میگوید: «هریک از فرماندهان ارتش من یک پادشاه است. 9من شهرهای کَلنو، کرکمیش، حمات و ارفاد را فتح کردم و سامره و دمشق را هم گرفتم. 10من برای مجازات ممالکی که بُتها را میپرستند برخاستهام. ممالکی که تعداد بُتهایشان بیشتر از اورشلیم و سامره است. 11من سامره و تمام بُتهای آنها را از بین بردم، همینطور اورشلیم را خراب و شمایل آن را از بین خواهم برد.»
12امّا خداوند میگوید: «وقتی من آنچه را در کوه صهیون و اورشلیم شروع کردم به اتمام برسانم، آنگاه به حساب امپراتور آشور میرسم و او را برای تمام غرور و تکبّرش مجازات خواهم کرد.»
13امپراتور آشور با غرور میگوید: «تمام این کارها را خودم به تنهایی کردم. من آدمی قوی، حکیم و زرنگ هستم. من مرزهای بین ملّتها را برداشتم، خزائن آنها را به غنیمت بردم و مثل یک گاو نر مردمشان را زیر پا لِه کردم. 14ملّتهای جهان مثل آشیانهٔ پرندهای بودند و من خزائن آنها را به همان آسانی که تخم پرندهای را برمیدارند، برداشتم. برای ترساندن من بالی تکان نخورد و جیکی شنیده نشد.»
15امّا خداوند میگوید: «آیا تبر میتواند بگوید که از شخصی که آن را به کار میبرد بزرگتر است؟ آیا ارّه از ارّهکش مهمتر است؟ یک چماق، چماقدار را بلند نمیکند، آن چماقدار است که چماق را بلند میکند.»
16خداوند متعال برای مجازات فربهان، بیماری مهلکی میفرستد. آتشی که خاموشی ندارد، بدنهای آنها را خواهد سوزانید. 17خدا -نور اسرائیل- مثل آتش، و خدای قدّوس اسرائیل مثل شعلهٔ آتش در یک روز همهچیز، حتّی خار و خاشاکها را میسوزاند و نابود میکند. 18جنگلهای سرشار و زمینهای زراعتی کاملاً از بین خواهند رفت، به همانگونه که یک بیماری مهلک ایشان را میکُشد. 19تعداد درختان جنگل آنقدر کم میشود که حتّی یک کودک میتواند آنها را بشمارد.
تعداد کمی برمیگردند
20روزی خواهد آمد که بازماندگان قوم اسرائیل دیگر به ملّتی که آنها را تقریباً از بین برده است، توکّل نکنند. آنها فقط به خداوند -خدای قدّوس اسرائیل- متّکی خواهند بود. 21تعداد کمی از قوم اسرائیل به سوی خدای متعال خود برمیگردند. 22گرچه قوم اسرائیل الآن به اندازهٔ دانههای شن کنار دریاست امّا تعداد کمی برخواهند گشت. مرگ و نابودی در انتظار قوم است و آنها سزاوار آن بودند. 23آری، خداوند، خدای متعال، همانطور که گفته بود، ویرانی و خرابی را بر سرتاسر این مملکت خواهد آورد.
خداوند آشور را تنبیه میکند
24پس خداوند متعال به قوم خودش که در صهیون هستند میگوید: «از آشوریان نترسید، حتّی اگر آنها مثل مصریها بر شما ظلم کنند. 25چون مجازات شما بزودی پایان مییابد و آن وقت آنها را خرد خواهم کرد. 26من -خداوند متعال- آنها را با شلاّق خواهم زد، همانطور که قوم مدیان را در صخرهٔ غُراب زدم. من همانطور که مصر را مجازات کردم آشور را به جزای کارهایش خواهم رسانید. 27وقتی زمانش برسد، من شما را از سلطهٔ آشور آزاد خواهم کرد و دیگر یوغ آنها بر دوش شما سنگینی نخواهد کرد.»
حملهٔ
28ارتش دشمن شهر عیات را گرفته و از مجرون گذشتهاند، و ساز و برگ جنگی خود را در مکماش آماده کردهاند. 29آنها از معبر رد شدهاند و شب را در جبع میگذرانند. مردم شهر رامه هراسانند و مردم جبعه -شهر شائول پادشاه- فرار کردهاند. 30ای مردم جلیم فریاد برآورید، و ای مردم لیشه گوش دهید. شما مردم عَناتوت پاسخ دهید. 31مردم مدمینه و جیبیم از ترس جان خود فرار میکنند. 32امروز دشمن در شهر نوب است و مشتهای خود را به سوی کوه صهیون در شهر اورشلیم دراز میکند.
33خداوند متعال آنها را مثل شاخههای بریده شده، فرو میریزد و خُرد میکند. بلندترین و سرکشیدهترین آنها بریده و به زیر انداخته میشوند. 34خداوند آنها را مثل درختانی که در قلب جنگل قرار دارند با تبر قطع میکند، حتّی درختان سدر لبنان را به زیر میاندازد.
11
پادشاهی صلحآمیز
1خاندان سلطنتی داوود مثل درختی است که از تنه قطع شده باشد، امّا از کنُدهٔ آن، شاخهٔ تازهای جوانه میزند.
2روح خداوند به او حکمت
و دانش و مهارت برای حکومت خواهد داد.
او ارادهٔ خداوند را میداند و حرمت او را نگاه خواهد داشت،
3از اطاعت او خرسند است،
و از روی ظاهر و شایعات داوری نخواهد کرد.
4او فقیران را با انصاف داوری میکند
و به داد درماندگان خواهد رسید.
به دستور او مردم مجازات
و خطاکاران کشته میشوند.
5او با عدالت و راستی بر قوم حکومت خواهد کرد.
6گرگ و برّه با هم در صلح و آرامش زندگی میکنند،
پلنگها در کنار بُزغالهها میخوابند.
گوسالهها و شیر بچگان با هم غذا میخورند،
و بچّههای خُرد سال از آنها نگهداری میکنند.
7گاوها و خرسها با هم تغذیه میکنند،
و بچّههای آنها با صلح و آرامش در کنار هم میخوابند.
شیرها مثل گاوها، کاه خواهند خورد.
8حتّی اگر طفلی دست خود را در سوراخ مار سمّی فرو کند،
آسیبی نخواهد دید.
9دیگر چیز مضرّی نخواهد بود
و شریری در صهیون -کوه مقدّس خداوند- وجود نخواهد داشت.
همانطور که دریاها از آب پُر هستند،
این سرزمین نیز از دانش و حکمت خدا پُر خواهد بود.
اسیران بازمیگردند
10روزی میآید که پادشاه جدید از خاندان داوود، نمونهای برای ملّتها خواهد بود. همه در کاخ شاهانه جمع میشوند و به او ادای احترام خواهند کرد. 11وقتی آن روز فرا رسد، خداوند بار دیگر با قدرت، تمام کسانی را که از قوم اسرائیل در آشور، مصر و سرزمینهای فتروس، حبشه، عیلام، شنعار و حمات و در سواحل و جزایر پراکندهاند، به وطن خودشان برمیگرداند. 12خداوند با علامتی به ملّتهای دیگر نشان خواهد داد که او میخواهد بار دیگر قوم اسرائیل را که در چهار گوشهٔ دنیا پراکندهاند، دور هم جمع کند. 13دیگر پادشاهی شمالی اسرائیل به یهودا حسادت نخواهد کرد و یهودا دشمن اسرائیل نخواهد بود. 14آنها با هم به فلسطینیها در غرب حمله میکنند و در شرق، اموال دیگران را به یغما خواهند برد. آنها مردم اَدوم و موآب را شکست میدهند و مردم آمون را زیر سلطهٔ خود درمیآورند. 15خداوند آب خلیج سوئز را خشک میکند و با یک باد داغ رود فرات را میسوزاند و آن را به هفت نهر کوچکتر تبدیل میکند تا هرکس بتواند به آسانی از آن رد شود. 16از آشور شاهراهی برای عبور بازماندگان قوم اسرائیل باز خواهد شد، همانطور که برای اجدادشان وقتی از مصر بیرون آمدند، چنین راهی باز شد.
12
سرود شکرگزاری
1روزی میآید که مردم میسرایند و میگویند:
«خداوندا تو را ستایش میکنم. تو از من خشمگین بودی!
امّا دیگر خشمگین نیستی و مرا تسلّی میدهی.
2خداوند، نجاتدهندهٔ من است.
من به او توکّل میکنم و دیگر ترسان نیستم.
خداوند به من قدّرت و توانایی میبخشد،
او نجاتدهندهٔ من است.
3همانقدر که آب گوارا به جانهای تشنه صفا میبخشد،
همان اندازه قوم خدا از نجاتی که او به آنها میدهد، خشنودند.»
4روزی میآید که مردم میسرایند و میگویند:
«خداوند را سپاس گویید، از او مدد بخواهید!
به همهٔ ملّتها بگویید او چه کرده است!
به آنها بگویید او چقدر بزرگ است!
5برای کارهای بزرگ خداوند سرودی تازه بسرایید،
به تمام مردم دنیا این خبر را برسانید،
6همهٔ کسانیکه در صهیون هستند، با فریاد بسرایند!
خدای قدّوس اسرائیل عظیم است،
و در میان قوم خود زندگی میکند.»
13
خداوند بابل را مجازات میکند
1این پیامی است که اشعیا پسر آموص، دربارهٔ بابل از خدا دریافت کرد:
2پرچم جنگ را بر فراز تپّهای بایر برافرازید! فریاد برآورید، اسلحهٔ خود را در دست بگیرید تا این برای سربازان نشانهٔ شروع حمله به دروازههای شهر مغرور باشد. 3خداوند، سربازان دلیر و مورد اعتماد خود را خواهد خواند تا برای جهاد مقدّسی بجنگند و کسانی را که موجب خشم او شدهاند، مجازات کند.
4به فریادهایی که در کوهستانها بلند است، به صدای مردمی که ازدحام کردهاند و صدای ممالکی که جمع شدهاند، گوش دهید. خداوند متعال سربازان خود را برای جنگ آماده میسازد. 5آنها از دورترین کشورهای جهان به اینجا میآیند. خدا به خشم میآید. تمام کشور را ویران میسازد.
6از درد ناله کنید! روز خداوند -روزی که خداوند متعال ویرانی میآورد- نزدیک است. 7دستهای همه بیرمق و شهامتشان از بین میرود. 8آنها همه با ترس و درد -دردی مثل درد زنی در حال زایمان- مغلوب خواهند شد. آنها به یکدیگر نگاه میکنند و صورتهایشان از خجالت سرخ خواهد بود. 9روز خداوند -آن روز سخت و روز خشم و غضب او- فرا میرسد. زمین به بیابان تبدیل خواهد شد و گناهکاران از بین خواهند رفت 10ستارگان و افلاک، دیگر بر زمین نخواهند تابید. خورشید در وقت طلوع، تاریک و ماه نوری نخواهد داد.
11خداوند میگوید: «من بلایی بر زمین نازل میکنم و تمام مردمان شریر را بهخاطر گناهانشان مجازات خواهم کرد. من مغروران را حقیر و متکبّران و ظالمان را تنبیه خواهم کرد. 12تعداد بازماندگان از طلای خالص کمیابتر خواهد بود. 13روزی که من -خداوند متعال- خشم خود را نشان دهم، آسمانها به لرزه میافتند و زمین از مدار خود خارج خواهد شد.
14«بیگانگانی که در بابل زندگی میکنند، به سرزمینهای خود خواهند گریخت. مثل آهویی از دست شکارچیان فرار میکنند، یا مثل گوسفند بدون شبان هر کدام به سویی پراکنده خواهند شد. 15هرکس که گرفته شود، با خنجر کشته خواهد شد. 16وقتی آنها با درماندگی نگاه میکنند، در برابر چشمانشان اطفال آنها تا پای مرگ مورد ظلم و ستم قرار میگیرند. خانههایشان غارت، و به زنانشان تجاوز میشود.»
17خداوند میگوید: «من دولت ماد را برمیانگیزم تا به بابل حمله کند. آنها برای نقره اهمیّتی قایل نیستند و طلا آنها را وسوسه نمیکند. 18با تیر و کمان خود، مردان جوان را میکشند. آنها نه به نوزادان رحم میکنند و نه به کودکان. 19بابل از زیباترین کشورهاست و مردمش به آن افتخار میکنند. ولی من -خداوند- همانطور که سدوم و غموره را از بین بردم، بابل را از بین خواهم برد. 20دیگر کسی در آن زندگی نخواهد کرد. هیچ عرب چادرنشینی در آنجا چادر نخواهد زد و هیچ شبانی گوسفندان برای چریدن به آنجا نخواهد برد. 21فقط حیوانات وحشی در آنجا زندگی خواهند کرد و جغدها در آنجا آشیانه خواهند داشت. شترمرغها در آن زندگی خواهند کرد و بُزهای وحشی در ویرانههای آن خواهند خرامید. 22در بُرجها و کاخهای آن، زوزهٔ کفتارها و شغالها طنینانداز خواهد بود. زمان بابل به آخر رسیده، و روزهایش تقریباً تمام شده است.»
14
برگشت از تبعید
1خداوند یک بار دیگر به قوم خودش اسرائیل، ترحّم خواهد کرد. او میگذارد باز هم آنها به سرزمین خود بازگردند تا بیگانگان بیایند و با آنها زندگی کنند. 2ملّتهای زیادی به قوم اسرائیل کمک میکنند تا آنها به سرزمینی که خدا به آنها داده بود بازگردند و در آنجا ملل دیگر مثل برده در خدمت اسرائیل خواهند بود. آنها که روزی اسرائیل را گرفته بودند، اکنون مغلوب اسرائیل شدهاند و مردم اسرائیل بر کسانی حکومت میکنند که روزی تحت ستم آنها بودند.
سقوط پادشاه بابل
3خداوند قوم اسرائیل را از درد و زحمتشان و از بیگاریهای سخت، خلاص خواهد کرد. 4وقتی چنین بشود، آنها با تمسخر به پادشاه بابل خواهند گفت:
«پادشاه سرنگون شده و دیگر به کسی ظلم و ستم نخواهد کرد.» 5خداوند به قدرت حکمرانان شریر 6که با خشونت بر مردم ظلم و ستم کردند و هیچوقت از جور و جفای مردم مغلوب دست بر نداشتند، پایان داده است. 7اکنون، بالاخره تمام جهان از آرامش و صلح بهرهمند میشوند و همه با شادی میسرایند. 8درختان صنوبر و سدر لبنان از سقوط پادشاه بابل شادی میکنند، چون اکنون که او رفته، دیگر کسی نیست که آنها را قطع کند.
9دنیای مردگان خود را برای استقبال از پادشاه بابل آماده میسازد. ارواح زورمندان پیشین در تب و تابند. ارواح شاهان از تختهایشان برمیخیزند. 10همهٔ آنها به او میگویند: «اکنون تو مثل ما ضعیف هستی! تو هم مثل یکی از ما شدهای! 11در گذشته، همه با نواختن چنگ و سرود به تو احترام میگذاشتند، امّا الآن تو در دنیای مردگان هستی. بر تختی انباشته از حشرات خوابیدهای و با پتویی از کرمها پوشیده شدهای.»
12ای پادشاه بابل، ای ستارۀ نورانی صبح، تو از آسمان افتادی! در گذشته تو ملّتها را شکست دادی، امّا الآن خودت به خاک افتادهای. 13تو میخواستی به آسمانها صعود کنی و تختت را بر فراز بلندترین ستارهها بگذاری. تو فکر میکردی که مثل یک پادشاه بر فراز آن کوه در شمال، جایی که خدایان جمع میشوند، سلطنت خواهی کرد. 14تو میگفتی که بر فراز ابرها صعود میکنی و مثل قادر متعال خواهی بود. 15امّا در عوض، تو به قعر دنیای مردگان کشانده شدهای.
16مردگان با تعجّب تو را میبینند و به تو خیره شدهاند. آنها میپرسند: «آیا این همان کسی نیست که زمین را میلرزاند و ممالک از ترسش به خود میلرزیدند؟ 17آیا این همان کسی نیست که شهرها را ویران و دنیا را به بیابان تبدیل کرده بود؟ آیا این همان کسی نیست که هیچوقت اسیران را آزاد نکرد و نگذاشت آنها به وطن خود بازگردند؟»
18تمام پادشاهان زمین در گورهای با شکوه خود خفتهاند. 19امّا تو قبری نداری و جسد تو را دور انداختهاند تا بگندد. جسد سربازانت که در جنگ کشته شدهاند روی جسد توست و همهٔ آنها را به یک دخمهٔ سنگین انداختهاند و لگدمال میشوند. 20چون تو کشور خود را به ویرانی کشاندی و مردم خود را کشتی، تو مثل سایر پادشاهان دفن نخواهی شد و هیچیک از اعضای خانوادهٔ شریرت زنده نخواهند ماند. 21کشت و کشتار شروع میشود. پسران این پادشاه بهخاطر گناه پدرانشان کشته میشوند. هیچیک از آنها دیگر بر دنیا حکومت نخواهد کرد و شهر دیگری نخواهد ساخت.
خداوند بابل را شکست خواهد داد
22خدای متعال میگوید: «من به بابل حمله خواهم کرد و آن را ویران میکنم. هیچ چیز از آن باقی نخواهم گذاشت، نه کودکی به جای میگذارم و نه موجود زندهای. من -خداوند- چنین گفتهام. 23من بابل را به باتلاقی مبدّل میکنم و جغدها در آن آشیانه خواهند گرفت. من بابل را با جارویی پاک میکنم که همهچیز را میروبد و دور میریزد. من -خدای متعال- این را گفتهام.»
خدا آشور را شکست خواهد داد
24خداوند متعال قسم خورده میگوید: «آنچه ارادهٔ من بود همان واقع خواهد شد. آنچه میخواستم انجام شود، به انجام خواهد رسید. 25من نیروهای آشور را در سرزمین خودم -اسرائیل- درهم خواهم شکست و آنها را در کوههای خودم پایمال خواهم کرد. من قوم خود را از زیر یوغ آشور و از سختیهایی که متحمّل میشوند، آزاد خواهم کرد. 26این است برنامهٔ من برای دنیا، و بازوی من برای مجازات ملّتها بلند است.» 27خدای متعال چنین خواسته، بازویش برای مجازات بلند است و کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
خداوند فلسطین را شکست خواهد داد
28این پیام در سالی که آحاز پادشاه درگذشت، داده شد:
29ای مردم فلسطین، چوبی که شما را با آن میزدند، شکسته شده، امّا شما دلیلی برای شادی ندارید. وقتی یک مار بمیرد، مار سهمگینتری به جای آن میآید. تخم یک مار، اژدهای پرنده تولید میکند. 30خداوند، شبان مسکینان قوم خود خواهد بود و آنها در جاهای امن زندگی خواهند کرد. امّا او قحطی وحشتناکی برای شما -ای فلسطینیان- خواهد فرستاد و یکی از شما زنده نخواهید ماند.
31ای مردمان شهرهای فلسطین، برای کمک گریه و زاری کنید! همهٔ شما بترسید! ابری از گرد و خاک و ارتشی که در آن آدم ترسویی وجود ندارد از شمال میآید.
32جواب ما به قاصدانی که از فلسطین میآیند چیست؟ ما به آنها خواهیم گفت که خداوند کوه صهیون را برای قوم ستمدیدهٔ خود تعیین کرده و آنها در آنجا امن خواهند بود.
15
خداوند موآب را شکست خواهد داد
1این است پیامی درباره موآب:
شهرهای عار و قیر، یکشبه ویران شدهاند و سکوت تمام سرزمین موآب را فرو گرفته است. 2اهالی دیبون تا بالای تپّه میروند و در پرستشگاه خود گریه میکنند و مردم موآب بهخاطر شهرهای نِبو و میدبا در شیون هستند. آنها موهای سر و ریش خود را برای عزاداری تراشیدهاند. 3مردم در کوچه و خیابانها پلاس پوشیدهاند و در میدانهای شهر و بر پشت بام خود گریه و زاری میکنند. 4ساکنان حشبون و العاله فریاد میزنند و فریادهای آنها تا شهر یاهص شنیده میشود. حتّی سربازها از ترس، بر خود میلرزند و جرأت خود را از دست دادهاند. 5جانم برای موآب در فغان است: مردم به شهر صوغر و عجلت شلیشیا گریختهاند. بعضی گریهکنان از جاده لوحیت بالا میروند و بعضی دیگر زاریکنان به طرف حورونایم فرار میکنند. 6نهر نمریم خشک شده و علفهای اطراف آن پژمرده و دیگر سبزینهای بهجا نمانده است. 7مردم از وادی بید رد میشوند و میکوشند با تمام دار و ندار خود فرار کنند. 8از تمام مرزهای موآب و از شهرهای اجلایم و بئرایلیم، گریه و زاری شنیده میشود. 9در شهر دیبون، آب رودخانه از خون سرخ شده و خداوند برای مردم آن حتّی مجازاتی شدیدتر در نظر دارد. آری، کشتار و خونریزی شدیدی در انتظار کسانی خواهد بود که در موآب میمانند.
16
ناامیدی در موآب
1مردم موآب از شهر سالع برّهای به عنوان هدیه برای حاکم اورشلیم میفرستند. 2آنها در سواحل وادی ارنون بیهدف جلو و عقب میروند و مانند پرندگانی که از لانههایشان رانده شده باشند، سرگردان هستند.
3آنها به مردم یهودا میگویند: «به ما بگویید که چه کنیم. مثل درختی که با سایهٔ خود گرمای نیم روز را خنک میکند، از ما حمایت کنید تا ما در زیر سایهٔ شما راحت باشیم. ما به این جا پناه آوردهایم، ما آواره هستیم، ما را جایی مخفی کنید تا کسی نتواند ما را پیدا کند. 4اجازه بدهید در سرزمین شما بمانیم، از ما در مقابل کسانیکه میخواهند ما را از بین ببرند حمایت کنید.»
خرابی و ظلم و ستم به پایان میرسد و آنها که سرزمینها را ویران میکنند، از بین خواهند رفت. 5در آن زمان یک نفر از خاندان داوود به پادشاهی خواهد رسید که با وفاداری و محبّت بر مردم حکومت خواهد کرد. او در انجام کارهای راست و درست تأخیر نمیکند و عدالت اجرا میشود.
6مردم یهودا میگویند: «ما شنیدهایم که چقدر مردم موآب مغرور هستند. ما میدانیم که آنها مغرور و خودخواه هستند و لاف زدنهایشان توخالی است.»
7مردم موآب بهخاطر زحماتی که تحمّل کردند، گریه میکنند. آنها وقتی به یاد میآورند چه غذاهای خوبی در شهر قیرحارس میخوردند، همه به گریه میافتند و امیدشان را از دست میدهند. 8مزارع حشبون و تاکستانهای سبمه که شراب آنها فرمانروایان ملّتهای دیگر را سرمست میکرد، همه خراب شدهاند. زمانی تاکهای آن از یک طرف تا یعزیز، از شرق تا کویر، و از غرب تا به آن سوی دریای مرده پخش شده بودند. 9من اکنون برای تاکهای سمبه و برای یعزیر میگریم. اشکهای من برای حشبون و برای العاله است، چون دیگر فصل برداشت محصول نخواهد بود که مردم را خوشحال کند. 10اکنون دیگر کسی در این مزارعِ حاصلخیز نیست. دیگر کسی در این تاکستانها نمیخواند و آواز شادمانی سر نمیدهد. دیگر کسی انگورها را برای شراب له نمیکند و آوازهای شادی دیگر به گوش نمیرسد. 11از غم برای موآب و با غصّه برای قیرخارس مینالم. 12مردم موآب با رفتن به پرستشگاههای خود در بالای کوهها و عبادت در آنها خود را خسته میکنند ولی از آن فایدهای نمیبرند.
13این پیامی بود که خداوند قبلاً دربارهٔ موآب داده بود. 14اکنون خداوند میگوید: «دقیقاً در مدّت سه سال، ثروت عظیم موآب از بین خواهد رفت. از جمعیّت زیاد آن، تعداد کمی زنده میمانند و آنها ناتوان خواهند بود.»
17
خداوند سوریه و اسرائیل را مجازات خواهد کرد
1خداوند گفت: «دمشق دیگر یک شهر نخواهد بود. آن به تودهای ویران، بدل خواهد شد. 2شهرهای سوریه برای همیشه متروک خواهند ماند. آنها چراگاههای گاوان و گوسفندان میشوند و کسی نیست که آنها را بیرون کند. 3اسرائیل، بیدفاع خواهد بود و دمشق استقلال خود را از دست میدهد. آنهایی که در سوریه زنده میمانند، مانند مردم اسرائیل شرمسار خواهند بود. من، خدای متعال چنین گفتهام.»
4خداوند گفت: «روزی میآید که عظمت اسرائیل به انتها خواهد رسید و ثروتش به فقر مبدّل خواهد شد. 5اسرائیل مثل مزرعهای خواهد شد که غلّهاش را درو کرده باشند و مثل دشت رفائیم بعد از برداشت محصول، لخت خواهد بود. 6فقط تعداد کمی زنده میمانند، و اسرائیل مانند درخت زیتونی خواهد بود که زیتونهای آن را چیده باشند و فقط دو یا سه تا زیتون در شاخههای بالا، و چند عدد در شاخههای پایینی آن، هنوز باقیمانده باشد. من، خداوند، خدای اسرائیل این را گفتهام.»
7وقتی آن روز برسد، مردم برای کمک به سوی آفریدگار خود، خدای قدّوس اسرائیل روی میآورند. 8دیگر آنها به قربانگاههایی که به دست خود ساختهاند توکّل نخواهند کرد و اعتمادی به ساختههای دست خود -مثل شمایل الههٔ اشره و جایگاه سوزاندن بخورها- نخواهند داشت.
9وقتی آن روز برسد، شهرهای مستحکم ایشان متروک و ویران خواهند شد، مثل وقتی که مردم شهرهای حویان و اموریان در مقابل قوم اسرائیل شهرهای خود را ترک و فرار کردند.
10ای اسرائیل، خدایی را که تو را نجات میدهد و از تو مثل صخرهٔ محکم حمایت میکند فراموش کردهای. در عوض برای خود باغچههای مقدّس ساختهای تا خدایان بیگانگان را پرستش کنی. 11امّا حتّی اگر گیاهان جوانه بزنند و شکوفه بدهند، در همان صبحگاهی که آنها را کاشتی، هیچ محصولی برایت به بار نخواهند آورد. نصیب تو فقط زحمت و درد بیدرمان خواهد بود.
سرکوب دشمنان
12ملّتهای قوی در تب و تابند و با صدایی شبیه به امواج دریا نعره میکشند. 13ملّتها مانند امواج خروشان پیش میروند، امّا خداوند آنها را تنبیه میکند و آنها عقبنشینی میکنند. آنها مثل گرد و خاکی در دامنهٔ یک کوه یا کاهی در برابر گردباد به اطراف پراکنده میشوند. 14آنها هنگام غروب موجب وحشت هستند امّا در صبح اثری از آنها نیست. این است سرنوشت کسانیکه سرزمین ما را غارت میکند.
18
خداوند حبشه را مجازات خواهد کرد
1در آنسوی رودهای حبشه، سرزمینی است که در آن صدای بالهای پرندگان شنیده میشود. 2از آن سرزمین، سفیرانی با قایقهایی که از نی ساخته شدهاند از رود نیل پایین میآیند. ای پیامآوران پرشتاب، به خانهٔ خود بازگردید. این پیغام را به سرزمین خودتان که به وسیلهٔ رودها جدا شده است -به ملّتهای قوی و پر توان خود و به مردمان بلند قد و تیرهپوست خویش که تمام دنیا از آنها میترسند- برسانید.
3ای تمام مردم جهان گوش دهید! به پرچمی که برفراز کوهها به عنوان علامتی برافراشته میشود، نگاه کنید! به صدای شیپوری که نواخته میشود، گوش کنید: 4خداوند به من گفت: «با همان آرامشی که شبنم در شبهای گرم فصل درو شکل میگیرد و با همان وقاری که خورشید در گرمای روز میتابد، من از آسمان به تو نگاه میکنم. 5قبل از آنکه محصول انگور چیده شود، در وقتی که شکوفههای انگور به زمین میریزند و انگور میرسد، دشمن، مردم حبشه را به همان آسانی که یک کارد شاخههای انگور را قطع میکند، آنها را از بین خواهد برد. 6اجساد آنها برای لاشخورها و حیوانات وحشی ریخته میشود. آنها در تابستان، غذای لاشخورها و در زمستان غذای حیوانات وحشی خواهند شد.»
7روزی میآید که خداوند متعال، هدایای مردم این سرزمین را خواهد پذیرفت؛ سرزمینی که به وسیلهٔ رودها از هم جدا شدهاند و مردمش قوی و نیرومند، بلند قد و تیرهپوست هستند و همهٔ دنیا از آنها میترسند. آنها به کوه صهیون، محل پرستش خدای متعال، خواهند آمد.
19
خداوند مصر را مجازات خواهد کرد
1این است پیامی دربارهٔ مصر:
خداوند سوار بر ابرها با شتاب به سوی مصر میآید. بُتهای مصر در برابرش میلرزند و مردم آنجا شهامت خود را از دست دادهاند. 2خداوند میگوید: «من در مصر یک جنگ داخلی ایجاد میکنم و برادر را بر برادر و همسایه را بر همسایهٔ خود خواهم برانگیخت. شهرهای رقیب با یکدیگر میجنگند و پادشاهان رقیب برای کسب قدرت مبارزه میکنند. 3من نقشههای مصریها را خنثی و روحیهٔ آنها را تضعیف خواهم کرد. آنها از بُتهایشان کمک میخواهند و طالب راهنمایی و نصیحت از جادوگران و ارواح مردگان خواهند بود. 4من مصریها را تسلیم پادشاهی زورگو و ظالم میکنم و او بر آنها حکومت خواهد کرد. من، خداوند متعال، چنین گفتهام.»
5سطح آب رود نیل پایین میرود و آن رود به تدریج خشک خواهد شد. 6نهرهای اطراف رود متعفّن و رو به خشک شدن هستند و بوتههای نی و بوریای آن پژمرده خواهند شد، 7و تمام محصولاتی که در امتداد سواحل نیل کاشته شده، خشک و با باد به هوا پراکنده خواهند شد. 8ماهیگیران ناله و گریه میکنند، چون قلّابها و تورهای آنها بیفایده خواهند بود. 9نساجان پارچههای نخی، ناامید 10و بافندگان و کارکنان ماهر دلشکسته و افسرده خواهند شد.
11رهبران شهر صوعن احمقند! داناترین مردان مصری، نصیحت احمقانه میدهند، چطور جرأت میکنند به فرعون بگویند که آنها فرزندان حکما و پادشاهان پیشین هستند؟ 12ای فرعون کجا هستند مشاوران باهوش تو؟ شاید آنها بتوانند به تو بگویند ارادهٔ خداوند متعال برای مصر چیست. 13رهبران صوعن و سروران ممفیس ابله هستند. آنها میبایست ملّت را هدایت میکردند، امّا باعث گمراهی آنها شدند. 14خداوند باعث شد آنها مشورتهای گیج کنندهای بدهند. در نتیجه، مصر هرچه میکند اشتباه است و مثل مستی است که روی استفراغ خود افتاده باشد. 15هیچکس در مصر نمیتواند کمکی کند. نه غنی و نه فقیر، نه آدم مهم و نه آدم گمنام.
مصر خداوند را ستایش خواهد کرد
16زمانی میآید که مردم مصر مثل زنان ترسو خواهند شد. وقتی ببینند که خداوند متعال دست خود را برای مجازات آنها بلند کرده است، آنها از ترس بر خود خواهند لرزید. 17مردم مصر هر وقت به یاد آورند که خداوند متعال چه سرنوشتی نصیب آنها کرده از ترس یهودا در وحشت خواهند بود.
18وقتی آن زمان برسد، مردم پنج شهر مصر به زبان عبری سخن خواهند گفت. مردم در آنجا به نام خداوند متعال سوگند یاد خواهند کرد. یکی از شهرهای آن به نام «شهرِ خورشید» نامیده خواهد شد.
19وقتی آن روز برسد، قربانگاهی برای خداوند در سرزمین مصر وجود خواهد داشت، و یک ستون سنگی به نام او در مرز آن کشور اختصاص داده خواهد شد. 20آنها نشانههایی از حضور خداوند متعال در مصر خواهند بود، وقتی مردم آنجا زیر ستم هستند و برای کمک به درگاه خداوند فریاد برمیآورند، خداوند کسی را برای رهایی آنها خواهد فرستاد. 21خداوند، خود را به مردمان مصر آشکار خواهد ساخت، و آن وقت آنها او را خواهند شناخت و پرستش خواهند کرد، قربانیها و هدایای زیاد تقدیمش میکنند. آنها به طور جدّی نذر میکنند و به نذر خود وفا میکنند. 22خداوند مردم مصر را مجازات میکند ولی بعد آنها را شفا خواهد داد. آنها به سوی او برمیگردند و او دعای ایشان را میشنود و آنها را شفا خواهد داد.
23وقتی آن زمان فرا رسد، شاهراهی بین مصر و آشور به وجود خواهد آمد. مردمان این دو کشور با هم رفت و آمد خواهند داشت و این دو ملّت با هم عبادت خواهند کرد.
24وقتی آن زمان برسد، اسرائیل با مصر و آشور برابر خواهد گشت و این سه ملّت باعث برکت جهان خواهند شد. 25خداوند متعال آنها را برکت میدهد و خواهد گفت: «ای مصر، ای قوم من؛ و تو ای آشور که تو را آفریدهام، و تو اسرائیل قوم برگزیده من، من همهٔ شما را برکت میدهم.»
20
نشانهٔ نبی عریان
1به فرمان سارگون امپراتور آشور، فرماندهٔ قوای آن کشور به شهر اشدود در فلسطین حمله کرد. 2سه سال قبل از این خداوند به اشعیا پسر آموص گفته بود که کفشها و پلاس را از تنش درآورد. او اطاعت کرد و عریان و پا برهنه به هر جا میرفت. 3وقتی اشدود فتح شد، خداوند گفت: «بندهٔ من اشعیا سه سال عریان و پا برهنه به هر جا رفته است. این نشانهای است از آنچه برای مصر و حبشه روی خواهد داد. 4امپراتور آشور اسیرانی را که از این دو کشور گرفته بود، برهنه خواهد برد. همهٔ آنها -پیر وجوان- لخت و پا برهنه راه خواهند رفت. باسنهای لخت آنها موجب شرمساری مصر است. 5آنها که به حبشه متوکّل شدهاند و به مصر فخر میکنند، سرخورده و ناامید خواهند شد. 6وقتی آن روز برسد، مردمی که در سواحل فلسطین زندگی میکنند، خواهند گفت: 'نگاه کنید و ببینید چه بر سر کسانیکه انتظار داشتیم از ما در مقابل امپراتور آشور حمایت کنند، آمده است! ما چگونه زنده خواهیم ماند؟'»
21
رؤیای سقوط بابل
1این پیامی است برای بابل:
بلایی مثل گردباد تند از آن سوی صحرا از سرزمینی مخوف خواهد آمد. 2من در رؤیا صحنههای ظالمانهای دیدهام. رؤیای خیانت و ویرانی دیدهام.
ای ارتش عیلام حمله کنید، ای قشون مادها، شهرها را محاصره کنید. خداوند به ظلم و ستم بابل خاتمه خواهد داد.
3چیزی که من در رؤیا دیدم و شنیدم، مرا به وحشت انداخته و دردی مثل درد زنِ در حال زایمان، تمام وجودم را پر کرده است. 4سرگیجه گرفتهام و از ترس بر خود میلرزم. در انتظار غروب آفتاب بودم ولی آن هم برای من چیزی جز وحشت به همراه نیاورد.
5در رؤیا، ضیافتی را آماده دیدم. فرشهایی برای نشستن میهمانان پهن بود. همه میخورند و مینوشند. ناگهان فرمانی شنیده میشود: «افسران! سپرهای خود را آماده سازید!»
6آنگاه خداوند به من گفت: «برو یک نگهبان بگمار و به او بگو از هر آنچه میبیند، گزارش دهد. 7او باید با دقّت نگاه کند و ببیند که آیا مردان سوار بر اسب هستند؟ آیا در ستون دو نفره حرکت میکنند و یا مردان سوار بر الاغ یا شتر هستند؟»
8نگهبان فریاد میزند و میگوید: «آقایم، من در محل نگهبانی خود شب و روز مراقب بودهام.»
9ناگهان نگهبان خبر میدهد: «آنها آمدهاند! مردان سوار بر اسب در ستون دو، بابل سقوط کرد! تمام بُتهایی که میپرستید، خُرد شده و به اطراف زمین ریختهاند.»
10ای قوم من، ای اسرائیل، که مثل خرمن گندم کوبیده شدهای اکنون به تو خبر خوشی میدهم که من از خداوند متعال -خدای اسرائیل- شنیدهام!
پیامی برای اَدوم
11این پیامی است برای اَدوم:
کسی از اَدوم مرا صدا میزند: «ای دیدهبان، شب کی به پایان میرسد؟ به من بگو آیا شب بزودی تمام میشود؟»
12در پاسخ میگویم: «صبح میآید، ولی دوباره شب خواهد شد. اگر باز هم سؤالی داری، بازگرد و بپرس.»
پیامی برای قوم عرب
13این پیامی است برای قوم عرب:
ای مردمان ددان، شما که کاروانهایتان در سرزمین خشک عربستان چادر زدهاند، 14به تشنگانی که نزد شما میآیند، آب بدهید. شما مردم سرزمین تیما، به پناهندگان غذا بدهید. 15مردم از دَم شمشیرهایی که برای کشتن آنها کشیده شده فرار میکنند و از تیرهایی که آمادهٔ نشانهگیری است و از تمام خطرهای جنگ میگریزند.
16آنگاه خداوند به من گفت: «دقیقاً تا یک سال دیگر، چیزی از عظمت قبایل قیدار باقی نخواهد ماند. 17تیراندازان قیدار از شجاعترین مردان هستند، امّا تعداد کمی از آنها زنده خواهند ماند. من، خداوند -خدای اسرائیل- این را گفتهام.»
22
پیامی برای اورشلیم
1این پیامی است دربارهٔ درّهٔ رؤیاها:
چه اتّفاقی افتاده است؟ چرا همهٔ مردم شهر در پشت بامهای خود جشن گرفتهاند؟ 2تمام شهر پر از همهمه، شور و هیجان، و پر سر و صداست.
مردان شما که کشته شدهاند، در حال جنگ با دشمن کشته نشدند. 3تمام رهبران شما در حال فرار، قبل از اینکه حتّی یک تیر از کمان رها کرده باشند، دستگیر و اسیر شدند. 4مرا تنها بگذارید تا در مرگ تمام قوم خودم سخت گریه کنم و برای تسلّی من کوشش نکنید. 5اکنون زمان وحشت، شکست و آشفتگی در درّهٔ رؤیاهاست و این خواست خداوند، خدای متعال برای ماست. دیوارهای شهر ما فروریخته و فریاد مردم برای کمک در کوهها طنین انداخته است.
6سربازان سرزمین عیلام سوار بر اسب و مسلّح به تیر و کمان آمدهاند و سربازان سرزمین قیر با سپرهای آمادهٔ دفاع. 7دشتهای حاصلخیز یهودا از ارّابههای جنگی پر شدهاند و سواره نظام جلوی دروازههای اورشلیم ایستادهاند. 8تمام قدرت دفاعی یهودا از هم پاشیده شده است.
بعد از تمام اینها، آن وقت شما اسلحههای خود را از زرّادخانه بیرون آوردید. 9-10قسمتهایی از دیوار اورشلیم را که احتیاج به بازسازی داشت، یافتید. تمام خانههای اورشلیم را بازدید کردید، و بعضی از خانهها را در اورشلیم خراب کردید تا سنگهای آنها را برای تعمیر دیوارهای شهر به کار ببرید. 11برای ذخیرهٔ آب، آبانباری در شهر ساختید که مازاد آب استخر قدیمی به آن جاری و نگهداری میشود. امّا شما به آن خدایی که همهٔ این چیزها را از زمانهای قدیم مُقدّر کرده بود، توجهی نکردید.
12آنگاه خداوند، خدای متعال از شما خواست گریه و سوگواری کنید، سرهایتان را بتراشید و پلاس بر تن کنید. 13در عوض، شما خندیدید و جشن گرفتید، گاو و گوسفند خود را سر بریدید و خوردید، و به نوشیدن شراب پرداختید. شما گفتید: «بهتر است الآن بخوریم و بنوشیم، چون فردا خواهیم مرد.»
14خداوند، خدای متعال خودش به من چنین گفت: «آنها تا زنده هستند، هرگز برای این شرارت آمرزیده نخواهند شد. من -خداوند، خدای متعال- چنین گفتهام.»
اخطار به شبنا
15خداوند، خدای متعال به من گفت به نزد شبنا، رئیس تشکیلات کاخ سلطنتی بروم و به او بگویم: 16«تو فکر میکنی کسی هستی؟ تو چه حقّی داشتی برای خود مقبرهای در دامنهٔ تپّههای سنگی بسازی؟ 17ممکن است که تو آدم مهمی باشی، امّا خداوند تو را میگیرد و دور میاندازد. 18او تو را مثل توپی برمیدارد و به سرزمین بسیار بزرگتری پرت خواهد کرد. در آنجا تو در کنار ارّابههای جنگی که آنقدر به آنها افتخار میکردی، خواهی مرد. تو موجب ننگ خاندان ارباب خود هستی. 19خداوند این کار را از تو خواهد گرفت و تو را از مقام بالایت به پایین خواهد انداخت.»
20خداوند به شبنا گفت: «وقتی این چیزها واقع شود، من به دنبال خادم خودم -الیاقیم پسر حلقیا- خواهم فرستاد. 21من ردای رسمی و کمربند تو را به او خواهم داد و اختیارات و قدرتی را که تو داشتی، به او میدهم. او مثل یک پدر برای مردم اورشلیم و یهودا خواهد بود. 22من به او اختیار کامل خواهم داد تا زیر نظر پادشاه -فرزند داوود- خدمت کند. او کلیدهای امور را در دست خواهد داشت. دری که او باز کند، کسی نمیتواند ببندد و دری که او ببندد، هیچکس نمیتواند آن را باز کند. 23من او را در مقامش مثل میخی که محکم شده نگاه میدارم و او موجب افتخار برای تمام خانوادهٔ خود خواهد بود.
24«امّا بار تمام خویشاوندان او و کسانیکه به او متّکی هستند، بر دوش او سنگینی خواهد کرد. آنها مثل دیگها و کاسههایی که از میخی آویزان باشند به او آویختهاند! وقتی چنین شود، میخی که محکم بود، شل میشود و میافتد. این، پایان کار تمام چیزهایی خواهد بود که به آن آویخته بودند. 25وقتی چنین شود میخی که محکم بود، شل میشود و میافتد. و این پایان کار تمام چیزهایی خواهد بود که به آن آویخته بودند.» خداوند متعال چنین گفته است.
23
پیامی دربارهٔ فنیقیه
1این پیامی است دربارهٔ صور. ای دریانوردانی که در اقیانوس هستید، از غم فریاد بزنید، چون صور، بندرگاه کشور شما ویران، و خانهها و لنگرگاه آن خراب شدهاند. وقتی که کشتیهای شما از قبرس بازگردند، این خبر را به شما خواهند داد. 2ای بازرگانان صیدون شیون کنید! شما کسانی را 3به آن طرف دریا فرستادید تا غلاّتی را که در مصر میروید بخرند و بفروشند، و با تمام ملّتها داد و ستد کنند.
4ای شهر صیدون، تو دیگر آبرویی نداری! دریا و اعماق اقیانوس بزرگ، تو را دیگر از خودش نمیداند و میگوید: «من هرگز فرزندی نداشتم، و هیچوقت پسر و دختری بزرگ نکردم.»
5حتّی مردمان مصر هم وقتی بشنوند که صور ویران شده است، متحیّر و متعجّب خواهند شد.
6ای مردم فنیقیه از غم فریاد بزنید! بکوشید تا به اسپانیا فرار کنید! 7آیا این همان شهر شاد صور است که در زمان قدیم بنا شد؟ آیا این همان شهری است که مهاجرانی به آنسوی دریا میفرستاد تا مستعمرات تازهای ایجاد کنند؟ 8چه کسی چنین سرنوشتی را برای صور -پایتخت کشور- شهری که بارزگانانش همه شاهزادگان و نُجبا و مورد احترام جهانیان بودند، مُقدّر کرده است؟ 9خداوند متعال طرّاح آن بود. او این کار را کرد تا به غرور آنها، برای آنچه که کرده بودند، پایان دهد و نُجبای آنها را حقیر سازد.
10ای کسانیکه در اسپانیا ساکن شدهاید، بروید و به زراعت زمین بپردازید. دیگر کسی نیست که از شما حمایت کند. 11خداوند دست خود را بر فراز دریا دراز کرده و حکومتها را سرنگون میکند. او دستور داده تا مراکز بازرگانی فنیقیه، تماماً از بین بروند. 12ای شهر صیدون، شادی و خوشی تو به پایان رسیده و مردمانت در رنج و ستم هستند. حتّی اگر آنها به قبرس بگریزند، در آنجا نیز در امان نخواهند بود.
13(بابلیها، حیوانات وحشی را در صور رها کردند تا آن شهر را زیر و رو کنند، نه آشوریها. بابلیها بودند که بُرجهایی برای محاصرهٔ صور به پا کردند و تمام استحکامات شهر را درهم کوبیدند و آن را به صورت ویرانهای در آوردند.)
14ای دریانوردانی که در اقیانوس هستید، با غم بنالید! شهری که به آن متّکی بودید، ویران شده است.
15زمانی میآید که صور برای هفتاد سال -یعنی برابر زندگی یک پادشاه- فراموش خواهد شد. وقتی آن سالها به پایان برسد، صور مانند روسپی در این سرود خواهد بود:
16ای فاحشهٔ فراموش شده،
چنگی بردار و دور شهر بگرد!
باز آهنگی بزن و آوازی بخوان،
تا مردها یکبار دیگر جمع شوند.
17بعد از گذشت هفتاد سال، خداوند اجازه خواهد داد تا صور به کار گذشتهٔ خود بر گردد و او در مقابل مُزد، خود را در اختیار تمام حکومتهای جهان قرار خواهد داد 18ولی پولی که از این راه به دست میآورد وقف خداوند خواهد شد. او آن را ذخیره نخواهد کرد، بلکه آنها که خدا را میپرستند، از آن پول برای محتاجان، غذای زیاد و لباس خوب خواهند خرید.
24
خداوند دنیا را مجازات خواهد کرد
1خداوند زمین را ویران و خالی از سکنه خواهد کرد. او سطح زمین را خراب میکند و مردمِ آن را پراکنده میکند. 2همهٔ مردم، کاهنان و مردم عادی، بردگان و صاحبان غلامها، خریداران و فروشندگان، وام دهندگان و وامگیران، ثروتمندان و فقیران، هم با همان سرنوشت روبهرو خواهند شد. 3تمام زمین خُرد و ویران شده است. خداوند این را گفته و آن واقع خواهد شد.
4زمین خشک و همهچیز پژمرده میشود و مردم دنیا ناتوانتر و زمین و آسمان رو به زوال خواهند بود. 5مردم با شکستن قوانین خدا و با شکستن پیمانی که آنها با خداوند تا ابد بسته بودند، زمین را آلوده کردهاند. 6پس زمین لعنت شده است و مردم آن جزای آنچه را که خود کردهاند میبینند و تعداد کمتر و کمتری زنده میمانند. 7تاکستانها خشک میشوند و شراب کمیاب میشود. حتّی کسانیکه زمانی آدمهای شادی بودند، اکنون افسرده هستند. 8موسیقیهای شادی که با چنگ و طبل مینواختند خاموش شده است. 9دیگر کسی آواز خوشی در کنار جام شراب نمیسراید و دیگر کسی از مزهٔ شراب لذّت نمیبرد. 10در شهر هرج و مرج است و مردم برای امن بودن، درهای خانههای خود را قفل میکنند. 11مردم در کوچهها فریاد میزنند چون دیگر شرابی وجود ندارد. شادی برای همیشه رفته و گویی از این سرزمین رخت بربسته. 12شهر ویران شده و دروازههای آن شکسته است. 13این است آنچه برای تمام ملّتهای جهان روی خواهد داد. مثل آخر فصل برداشت محصول است. وقتی آخرین زیتون و آخرین خوشهٔ انگور را از تاکستان چیده باشند.
14آنها که زنده ماندهاند از شادمانی سرود میخوانند. ساکنان غرب خواهند گفت که خدا عظیم است، 15و آنها که در شرق هستند او را ستایش خواهندکرد. مردمی که در کنارهٔ دریا زندگی میکنند، خداوند، خدای اسرائیل را حمد خواهند گفت. 16از دورترین نقاط جهان سرودهایی در حمد قوم اسرائیل -یعنی ملّت نیکوکار و عادل- شنیده میشود.
امّا برای من دیگر امیدی نیست! من در حال نابودی هستم! خائنین به خیانتهای خود ادامه میدهند و خیانتها هر روز زیادتر میشود. 17ای مردم، همهٔ شما به من گوش دهید! وحشت و حفره و دام در انتظار شماست. 18هر که بخواهد از وحشت بگریزد به حفره خواهد افتاد و هرکس از حفره فرار کند گرفتار دام خواهد شد. رگبار باران از آسمان میبارد و بنیاد زمین به لرزه خواهد آمد. 19زمین میلرزد، میترکد، و میشکافد. 20زمین مثل یک آدم مست بیثبات و مثل آلونکی در برابر توفان از یک سو به سوی دیگر حرکت میکند. دنیا زیر بار گناهانش خم شده است؛ آن سقوط میکند و دیگر برنخواهد خاست.
21زمانی میآید که خداوند قدرتهای آسمانی و حکام جهانی را مجازات خواهد کرد. 22خداوند، پادشاهان را مانند زندانیان با هم در سیاهچالی خواهد انداخت. او آنها را در زندان تا روز مجازاتشان نگاه خواهد داشت. 23ماه نور خود را از دست میدهد و خورشید دیگر نخواهد تابید، چون خداوند متعال پادشاه خواهد بود. او در اورشلیم از فراز کوه صهیون حکومت خواهد کرد و رهبران قوم، جلال او را خواهند دید.
25
سرود شکرگزاری
1ای خداوند، تو خدای من هستی.
تو را جلال میدهم و حمد و ستایش میکنم.
تو کارهای شگفتانگیزی کردهای.
تو با وفاداری آنچه را از ابتدا میخواستی،
با اطمینان به انجام رسانیدی.
2تو شهرها را به ویرانهای تبدیل
و بُرج و باروهای آنها را خراب کردی.
کاخهایی که دشمنان ما ساخته بودند،
برای همیشه از بین رفتهاند.
3مردم کشورهای نیرومند تو را حمد خواهند گفت
و شهرهای مردمان ظالم از تو خواهند ترسید.
4فقیران و بیچارگان به تو پناه آوردهاند
و در روزگار سخت در امان بودهاند.
به آنها در برابر توفانها پناهگاه،
و در برابر گرمای سوزان سایبان دادی.
مردان ظالم مثل کولاک زمستانی
5و مثل قحطی در سرزمین خشک حمله میکنند.
امّا تو ای خداوند، دشمنان ما را ساکت کردی،
و فریاد مردان ظالم را خاموش نمودی،
همانطور که ابرها به یک روز گرم، سردی میبخشند.
ضیافت خداوند
6در اینجا، در کوه صهیون، خداوند متعال ضیافتی برای همهٔ ملّتهای جهان آماده میکند؛ ضیافتی با بهترین غذاها و بهترین شرابها. 7او ناگهان ابر غمی را که بر فراز شهرهای همهٔ ملّتها بود، کنار میزند. 8خداوند قادر متعال، مرگ را برای همیشه از بین خواهد برد! او اشکها را از چشم همه پاک میکند و شرمی را که قومش در سراسر دنیا متحمّل شدند، از بین خواهد برد. خداوند خودش چنین گفته است.
9وقتی این چیزها واقع شود، همه خواهند گفت: «او خدای ماست! ما به او اعتماد داریم و او ما را نجات داده است. او خداوند است! ما به او ایمان داریم، و اکنون شاد و خوشحال هستیم چون او ما را نجات داده است.»
خدا موآب را مجازات خواهد کرد
10خداوند کوه صهیون را محافظت خواهد کرد، امّا مردم موآب مثل کاهی در سرگین حیوانات، زیر پای دیگران پایمال خواهند شد. 11آنها دستهای خود را دراز میکنند، گویی میخواهند شنا کنند، امّا خدا آنها را سرافکنده خواهد کرد و دستهایشان بیمقاومت به زیر آب فرو میروند. 12او قلعههای جنگی موآب را خراب میکند و دیوارهای بلند آنها را با خاک یکسان خواهد کرد.
26
سرود پیروزی یهودا
1روزی میآید که مردم یهودا این سرود را خواهند سرایید:
شهر ما مستحکم است!
خدا خودش از دیوارهای آن دفاع میکند.
2دروازههای شهر را باز کنید
و بگذارید قوم وفادار مؤمن وارد شوند،
قومی که هرچه میکنند راست و درست است.
3ای خداوند، صلح و آرامش کامل
به آنهایی که در اندیشههای خود راسخاند
و به تو توکّل دارند، عطا فرما.
4توکّل شما تا ابد بر خداوند باشد،
او همیشه حامی شما خواهد بود.
5او کسانی را که متکبّر بودند حقیر نموده،
او شهرهایی را که آنها در آن زندگی میکردند، ویران نمود
و دیوارهای آن را با خاک یکسان نمود.
6آنها که مورد ظلم و ستم بودند اکنون در آن، رفت و آمد نموده
و آن را زیر پای خود لگدمال میکنند.
7ای خداوند، تو راه را جلوی پای نیکوکاران صاف میکنی
و جادهای که در آن سفر میکنند، هموار میسازی.
8ما از ارادهٔ تو پیروی میکنیم و امیدمان به توست؛
و خواستهای جز تو نداریم.
9در شب با تمام وجودم مشتاق تو هستم.
وقتی تو تمام دنیا و مردم آن را داوری کنی،
آن وقت آنها میآموزند که عدالت چیست.
10گرچه تو حتّی در مورد شریرانی
که هیچوقت نیکی و راستی را نمیآموزند، مهربان هستی.
آنها حتّی در اینجا -در شهر نیکان-
مرتکب شرارت میشوند
و به بزرگی تو توجّهی ندارند.
11دشمنان تو نمیدانند که تو آنها را مجازات خواهی کرد.
ای خداوند آنها را شرمنده کن
و بگذار به جزایشان برسند، بگذار به مجازاتی که برایشان در نظر داری برسند.
به آنها نشان بده، چقدر قوم خود را دوست داری.
12ای خداوند، تو ما را سعادت و برکت خواهی داد.
تمام موفقیّتهای ما را تو امکانپذیر ساختی.
13ای خداوند خدای ما، دیگران بر ما حکومت کردهاند،
در حالیکه تو تنها خداوند ما هستی.
14اکنون آنها همگی مردهاند و دیگر زنده نخواهند شد،
ارواح آنها بلند نمیشود،
چون تو آنها را مجازات کردهای و درهم شکستهای.
دیگر کسی از آنها یاد نمیکند.
15ای خداوند، تو باعث رشد ملّت ما بودهای،
و سرزمین ما را از هر سو وسعت دادهای
و به این وسیله تو جلال یافتهای.
16ای خداوند تو قوم خود را مجازات کردی
و آنها در حالت پریشانی به حضور تو دعا کردند.
17تو، ای خداوند، ما را مجبور کردی،
مثل زنِ در حال زایمان، از درد فریاد برآوریم.
18ما در درد و رنج بودیم،
ولی چیزی به دنیا نیاوردیم
پیروزیای برای کشورمان نصیب ما نشد،
و توفیقی نداشتهایم.
19کسانیکه از قوم ما مردهاند دوباره زنده خواهند شد،
و بدنهای بیجان آنها جان تازه خواهند یافت.
تمام آنها که در قبرهای خود خوابیدهاند
بیدار شده و با شادی خواهند سرایید.
همانطور که شبنمهای درخشان،
زمین را شاداب میکند، همانطور خداوند امید تازهای به آنها که سالهای پیش مردهاند، خواهد داد.
داوری و استقرار مجدد
20ای قوم من، به خانههای خود بروید و درها را پشت سر خود ببندید. خود را برای زمانی کوتاه پنهان کنید تا خشم خدا فروکش کند. 21خداوند از جایگاه آسمانی خود میآید تا مردم دنیا را بهخاطر گناهانشان مجازات کند. قتلهایی که به طور مخفی روی زمین مرتکب شده بودند، آشکار خواهد شد و زمین دیگر کشتهشدگان را پنهان نخواهد کرد.
27
1در آن روز خداوند شمشیر پرقدرت و کشندهٔ خود را برای مجازات هیولای دریایی، آن اژدهای پرپیچ و خمی که دایماً میلولد، و برای کشتن هیولایی که در دریا زندگی میکند، به کار خواهد گرفت.
2در آن روز خداوند دربارهٔ تاکستان دلپذیر خود خواهد گفت: 3«من از آن نگهداری میکنم و به آن مرتباً آب میدهم. من شب و روز از آن مراقبت میکنم تا کسی نتواند به آن آسیبی برساند. 4من دیگر از این تاکستان خشمگین نیستم. اگر در آن خار و خلنگ مزاحمی میبود، من آن را کاملاً آتش میزدم. 5امّا اگر دشمنان قوم من، حمایت مرا میخواهند آنها باید با من صلح کنند. آری آنها باید با من صلح کنند.»
6در آیندهٔ نزدیک قوم اسرائیل -فرزندان یعقوب- مثل درخت ریشه میدوانند و شکوفه و غنچه خواهند داد. تمام دنیا از میوهای که آنها به ثمر میآورند، پوشیده خواهد شد.
7اسرائیل به اندازهٔ دشمنانش تنبیه نشده و به اندازهٔ آنها کشته نداده است. 8خداوند با فرستادن قوم خودش به تبعید، آنها را مجازات کرد. او آنها را همراه با تندبادی از مشرق، از سرزمین خودشان بیرون بُرد. 9امّا گناهان آنها فقط وقتی بخشیده میشود که سنگهای قربانگاههای بتپرستان را مثل گچ بکوبند و دیگر اثری از شمایل الههٔ اشره و قربانگاههای بُخورسوز آنها باقی نماند.
10شهر مستحکم مثل یک بیابان بیآب و علف، متروک مانده است. آن به چراگاهی برای چارپایان مبدّل شده، و آهوان در آنجا استراحت میکنند و میچرند. 11شاخهٔ درختان پژمرده و شکسته است، و زنها شاخهها را برای سوزاندن جمع میکنند. چون مردم اصلاً نفهمیدهاند خدا، آفریدگار آنها، به ایشان رحم نخواهد کرد و شفقتی نسبت به آنان نشان نخواهد داد.
12در آن روز خداوند، مثل خرمنکوبی که گندم را از سبوس جدا میکند، تمام قوم خودش را از رود فرات تا مرز مصر یکییکی جمع خواهد کرد.
13وقتی آن روز فرا رسد، شیپوری نواخته میشود و تمام قوم اسرائیل را که در آشور و مصر در تبعید به سر میبرند، فرا خواهد خواند. آنها خواهند آمد و خداوند را در اورشلیم، در کوه مقدّس او، پرستش خواهند کرد.
28
اخطاری به اسرائیل
1وای بر پادشاهی شمالی اسرائیل! جلال او مثل تاجهای گُلی که بر سر رهبران مست آن است، محو و نابود خواهد شد. به سرهای مغرورشان عطرهای خالص زدهاند، امّا آنها در حال مستی کامل مثل مردگان افتادهاند. 2خداوند آدمی قوی و زورمند و آماده برای حمله در اختیار دارد. کسیکه مثل توفان تگرگ، مانند باران سیلآسا، و مثل سیلی خروشان و مخرّب، تمام این سرزمین را خواهد پوشانید. 3غرور آن رهبران مست، زیر پا لِه خواهد شد. 4جلال زودگذر رهبران مغرور مثل انجیرهای زودرس است که به محض رسیدن، آنها را میچینند و میخورند و ناپدید میشوند.
5روزی میآید که خداوند متعال مانند تاج گُلی بر سر بازماندگان قوم خودش خواهد بود. 6او به داورانی که زنده ماندهاند، حس عدالتخواهی و به کسانیکه از دروازههای شهر در برابر حملات دفاع میکنند، شهامت خواهد بخشید.
اشعیا و انبیای مست یهودا
7حتّی انبیا و کاهنان آنقدر مستاند که تلوتلو میخورند. آنها آنقدر شراب و مشروبات قوی نوشیدهاند که افتان و خیزان و گیجاند. انبیا آنقدر مستاند که رؤیاهایی را که خدا به آنها میدهد، درک نمیکنند و کاهنان هم آنقدر مستاند که نمیتوانند در مورد ادّعای وی قضاوت کنند. 8سفرهای که بر سر آن نشستهاند با استفراغ پوشیده شده و جای پاکی در آن نمانده است.
9آنها از من شکایت میکنند و میگویند: «این شخص فکر میکند به چه کسی تعلیم میدهد؟ چه کسی به پیامهای او احتیاج دارد؟ آنها فقط برای اطفالی که تازه از شیر گرفته شدهاند، مفید هستند. 10او میکوشد ما را اول با حروف، بعد با سطور و بالاخره با دروس، یکی بعد از دیگری آموزش دهد.»
11اگر شما به من گوش ندهید، آنگاه خدا از بیگانگانی که با لهجههای عجیب صحبت میکنند، استفاده خواهد کرد تا به شما بیاموزند. 12او برای شما صلح و آرامش آورد، امّا شما نخواستید به او گوش بدهید. 13به همین دلیل است که خداوند میخواهد حرفی بعد از حرفی دیگر، سطری بعد از سطری دیگر، و درسی بعد از درسی دیگر به شما بیاموزد. شما زخمی میشوید، به دام میافتید و به اسارت برده خواهید شد.
سنگ زاویهای برای صهیون
14شما رهبران مغروری که بر اورشلیم و بر این مردم حکومت میکنید، به آنچه خداوند میگوید گوش دهید. 15شما با افتخار میگویید که با مرگ پیمان بستهاید و با دنیای مردگان به توافق رسیدهاید. شما مطمئن هستید که وقتی بلایی برسد، شما در امان خواهید بود، چون شما برای ایمنی به دروغها و فریبهای خود مُتّکی هستید. 16اکنون این است آنچه خداوند متعال میگوید: «من در صهیون بنیادی ثابت و مستحکم میگذارم. سنگ زاویهٔ سختی در میان آن قرار میدهم که بر روی آن این کلمات نوشته شده است: 'ایمانی که استوار است صبور نیز میباشد.' 17عدالت، ریسمان اندازهگیری آن بنیاد و صداقت شاغول آن خواهد بود.»
توفان تگرگ تمام دروغهایی را که به آنها پناه بردهاید میشوید و میبرد، و سیلابها مکانهای امن شما را ویران خواهد کرد. 18پیمانی که با مرگ بستهاید فسخ خواهد شد، و توافق شما با دنیای مردگان باطل میشود. وقتی بلا نازل شود شما مغلوب آن خواهید شد. 19ضربات آن پیدرپی و روزهای متمادی ادامه خواهد داشت. شما باید شب و روز متحمّل آن شوید. هر پیام تازهای از جانب خداوند، حاوی وحشت تازهای است. 20حالت شما مانند حالت کسی است که در این ضربالمثل آمده است: کسی در تختخوابی کوتاه خوابیده که نمیتواند پاهای خود را دراز کند و لحافش آنقدر باریک است که نمیتواند آن را دور خود بپیچد. 21خداوند برای اجرای نیّات و خواستههایش -هرچند عجیب بهنظر میرسد- همانطور که در کوه فراصیم و در دشت جبعون جنگید، باز هم میجنگد. او کار خود و کارهای اسرارآمیز خویش را به کمال خواهد رسانید.
22به هشداری که به شما میدهم نخندید وگرنه فرار شما از این هم مشکلتر خواهد شد. من داوری خداوند، خدای متعال را برای خرابی تمام این سرزمین شنیدهام.
حکمت خداوند
23به آنچه میگویم گوش دهید، و به سخنان من توجّه کنید. 24هیچ زارعی زمین خود را مرتّب شخم نمیزند و آن را آمادهٔ کشت نمیکند. 25یکبار که زمینی را آماده کرد آن وقت تخم سبزیجاتی مثل شوید و زیره در آن میکارد. او همچنین ردیفهایی از گندم و جو، و در کنارهای مزرعه، غلاّت دیگری خواهد داشت. 26زارع خوب میداند که چهکار میکند، چون خداوند آن را به او آموخته است. 27او هیچوقت از چوبهای سنگین برای کوبیدن و جدا کردن تخم شوید و زیره استفاده نمیکند. برعکس برای این کار از چوبهای سبک و مناسب استفاده میکند. 28او گندم را با کوبیدنهای بیپایان خُرد نمیکند و او میداند چقدر از خرمنکوب استفاده کند بدون آنکه گندمها را خُرد کند. 29تمام این حکمت از جانب خداوند متعال است. برنامههای خداوند همه از روی حکمت است و همیشه با موفقیّت همراه است.
29
سرنوشت اورشلیم
1وای بر تو ای اورشلیم، وای بر تو ای قربانگاه خدا! وای بر شهری که داوود در آن اردو زد، بگذارید یکی دو سالی از جشنها و اعیاد آن بگذرد، 2آنگاه خدا به شهری که «قربانگاه خدا» نامیده شده، مصیبت خواهد رسانید. همهجا گریه و زاری خواهد بود و تمام شهر مثل قربانگاه خونآلود خواهد بود. 3خداوند به شهر حمله و از هر طرف آن را محاصره میکند. 4اورشلیم مثل روحی که تقلّا میکند از اعماق زمین سخن بگوید، صدای گرفتهاش از زیر خاک و گل به گوش میرسد.
5ای اورشلیم، همهٔ بیگانگانی که به تو حمله میکنند مثل گرد و خاک به اطراف پاشیده خواهند شد و ارتشهای هولناک آنها، به طور ناگهانی و بدون انتظار، مثل کاهی در برابر باد پراکنده خواهند شد. 6خدای متعال با شدّتِ صاعقه و زلزله شما را نجات خواهد داد. او توفان و باد و آتشِ سرکش خواهد فرستاد. 7آنگاه، تمام ارتش ملّتهایی که به شهری که قربانگاه خداوند در آن قرار دارد حمله میکنند مثل یک رؤیا و مثل چیزی که در شب به خیال آدم میآید، ناپدید خواهند شد. 8تمام ملّتهایی که برای حمله به اورشلیم دور هم جمع شدهاند، مثل مرد گرسنهای هستند که در خواب میبیند که غذا میخورد امّا گرسنه بیدار میشود، یا مثل شخصی که از تشنگی در حال مرگ است و در خواب میبیند که آب مینوشد، امّا وقتی بیدار میشود دهان و گلویش از تشنگی خشک است.
نادیده گرفتن هشدار
9به حماقت خود ادامه بدهید! باز هم نابینا باقی بمانید! بدون شراب مست شوید! و بدون نوشیدن یک قطره شراب، مستانه حرکت کنید. 10خداوند شما را خوابآلود کرده و شما آمادهاید به خوابی عمیق فرو روید. انبیا باید چشم مردم باشند، امّا خداوند چشمان آنها را بسته است. 11مفهوم نبوّتها از شما پوشیده و مانند طومارِ مُهر و موم شده خواهد بود. اگر آن را به کسیکه خواندن میداند، بدهید و از او بخواهید آن را بخواند او خواهد گفت که نمیتواند، چون آن مُهر و موم شده است. 12و اگر آن را به آدمی بیسواد بدهید و از او بخواهید آن را برایتان بخواند، او در جواب خواهد گفت که نمیتواند بخواند.
13خداوند گفت: «این مردم ادّعا میکنند که مرا میپرستند، امّا حرفهای آنها بیمعنی است. دین آنها چیزی جز قوانین و احادیث انسانی نیست چیزی که آنها از حفظ کردهاند. 14پس من با ضربات غیرقابل انتظار و پیدرپی، آنها را شگفتزده خواهم کرد. خردمندان آنها آدمهایی جاهل و زرنگیهای آنها بیهوده خواهند بود.»
امید برای آینده
15وای بر کسانیکه میکوشند نقشههای خود را از خدا پنهان کنند. آنها نقشههای خود را مخفیانه اجرا میکنند و میپندارند که کسی آنها را نمیبیند و هیچکس نمیداند آنها چه میکنند. 16آنها همهچیز را وارونه میکنند. کدام مهمتر است، کوزه یا کوزهگر؟ آیا ساختهٔ دست انسان میتواند به او بگوید: «تو مرا نساختی؟» یا میتواند بگوید: «تو نمیدانی چه میکنی؟»
17همانطور که ضربالمثل معروف میگوید: بزودی جنگلهای انبوه، کشتزار و زمینهای زراعتی دوباره جنگل میشوند.
18وقتی آن روز برسد، آدمهای کَر میتوانند کتابی را که بلند خوانده میشود، بشنوند و نابینایانی که در تاریکی زندگی میکنند، چشمانشان باز شده و خواهند دید. 19فقیران و افتادگان بار دیگر خوشیای را که خداوند، خدای قدّوس اسرائیل، میدهد خواهند یافت. 20آنهایی که به دیگران ستم میکنند و به خدا ناسزا میگویند، از بین خواهند رفت و تمام گناهکاران نابود میشوند. 21خدا اینها را نابود خواهد کرد: کسانیکه به دیگران افترا و تهمت میزنند، آنهایی که مانع مجازات جنایتکاران میشوند و یا با دروغ نمیگذارند مردمان امین و صالح به حقّ خود برسند.
22پس اکنون خداوند، خدای اسرائیل که ابراهیم را از سختیها رهانید، میگوید: «ای قوم من، شما بیش از این بیآبرو نخواهید شد، و صورتهای شما دیگر از شرم، رنگپریده نخواهد بود. 23وقتی فرزندانی را که من به شما میدهم ببینید، آنگاه پی خواهید برد که من خدای قدّوس اسرائیل هستم. شما با ترس و حرمت، احترام مرا نگاه خواهید داشت. 24مردمان احمق یاد میگیرند و میفهمند و آنهایی که همیشه گِله و شکایت میکنند، از یادگیری خوشحال خواهند بود.»
30
پیمان بیثمر با مصر
1خداوند گفته است: «وای بر کسانیکه بر یهودا حکومت میکنند، آنها برضد من شوریدهاند. آنها از نقشههایی پیروی میکنند که نقشهٔ من نیست، و پیمانهایی را خلاف ارادهٔ من میبندند و گناهی بر گناه دیگر انباشته میکنند. 2آنها بدون آنکه با من مشورت کنند، برای کمک به مصر میروند. آنها میخواهند مصر از آنها حمایت کند، پس تمام امید و اطمینانشان بر فرعون است. 3امّا فرعون فاقد قدرت است و نمیتواند به آنها کمک کند و حمایت مصر با ناکامی پایان خواهد یافت. 4هرچند سفیران آنها، هم اکنون به شهرهای مصر -صوعن و حانیس- وارد شدهاند. 5مردم یهودا از اینکه به چنین ملّتِ غیرقابل اعتمادی -به ملّتی که در وقت نیاز آنها را ناامید میکند- اعتماد کردند، پشیمان خواهند شد.»
6این است پیام خدا دربارهٔ حیوانات صحرای جنوبی: «سفیران از سرزمین خطرناکی عبور میکنند، جاییکه محل زندگی شیرها، مارهای سمّی و پرنده است. آنها هدایای گرانقیمت خود را بر پشت الاغها و شترها بار کرده و به نزد ملّتی میبرند که نمیتواند به آنها هیچ کمکی کند. 7کمكی که مصر میکند بیارزش است. از این رو من مصر را 'راهاب (هیولای دریایی) بیآزار' نامیدهام.»
مردم سرکش
8خدا به من گفت در کتابی بنویسم که مردم چگونهاند تا برای ابد ثبت شود که آنها چقدر شریرند. 9آنها همیشه برضد خدا شورش میکنند، همیشه دروغ میگویند و هیچوقت گوش به تعالیم خداوند نمیدهند. 10آنهایی که به انبیا میگویند ساکت بمانند. آنها میگویند: «دربارهٔ درستکاری سخن نگویید. آنچه را میخواهیم بشنویم به ما بگویید. بگذارید در توهّم خود باقی بمانیم. 11از سرراه ما دور شوید و راه ما را سدّ نکنید. ما نمیخواهیم دربارهٔ خدای قدّوس اسرائیل که شما تعلیم میدهید چیزی بشنویم.»
12این است آنچه خدای قدّوس اسرائیل میگوید: «به آنچه میگویم توجّه نمیکنید و به خشونت و فریب متّکی هستید. 13شما در عذاب وجدان هستید. شما مانند دیوار بلندی هستید که از بالا تا پایین ترک خورده و ناگهان فرو خواهد ریخت. 14مثل یک کوزهٔ گِلی خواهید شکست و چنان خُرد خواهید شد که هیچ قطعهٔ آن، آنقدر بزرگ نخواهد بود که با آن بتوان یک زغال گداخته را برداشت یا با آن جرعهای آب نوشید.»
15خداوند قادر و قدّوس اسرائیل به قوم خود میگوید: «بازگردید و با سکوت به من اعتماد کنید، آنگاه قوی و در امنیّت خواهید بود.» امّا شما حرف او را رد میکنید. 16در عوض، در این فکر هستید که با اسبان تیزپا از دست دشمنان فرار کنید. درست است! باید فرار کنید! تصوّر میکنید که اسبان شما سریع میدوند، امّا اسبهای کسانیکه شما را تعقیب میکنند، سریعتر هستند. 17وقتی فقط یک سرباز دشمن را ببینید، هزار نفر از شما پا به فرار میگذارید، و فقط پنج سرباز کافی است که همهٔ شما را فراری دهد. از سپاه شما چیزی جز چوب پرچم شما بر فراز تپّه باقی نخواهد ماند. 18با وجوداین خداوند آماده است که بر شما رحم کند. او حاضر است بر شما شفقت کند، چون همیشه آنچه را که درست است، انجام میدهد. خوشا به حال کسانیکه به خداوند توکّل میکنند.
خداوند قوم خود را برکت میدهد
19ای مردمی که در اورشلیم زندگی میکنید، شما دیگر گریان نخواهید بود. خداوند مهربان است، و وقتی با گریه و زاری به درگاه او برای کمک میروید او به شما پاسخ خواهد داد. 20خداوند روزهای سختی را در پیش شما گذاشته است، امّا خودش به عنوان معلّمتان در آنجا با شما خواهد بود، و دیگر لازم نیست او را بجویید. 21اگر به راست یا چپ منحرف شوید صدای او را از پشت سر خواهید شنید که میگوید: «این راه من است، به این طرف بروید.» 22تمام شمایل و بُتهای خودتان را که با روکش نقره و طلا پوشیده شدهاند، خواهید برداشت و مثل چیزی کثیف دور خواهید انداخت، و با صدای بلند خواهید گفت: «از نظرم دور شو.» 23هر وقت غلّهٔ خود را میکارید، خداوند باران میفرستد تا آنها رشد کنند و محصول فراوانی بدهند، و گاو و گوسفند شما علف زیادی برای چریدن خواهند داشت. 24گاوها و الاغهای شما که زمین را شخم میزنند تازهترین و بهترین علوفه را خواهند خورد. 25در روزی که قلعههای دشمنان شما تسخیر شوند و مردمش کشته شوند، نهرهای آب از هر کوه و تلّی جاری خواهد شد. 26نور ماه مثل نور خورشید روشنی میبخشد، و نور خورشید هفت برابر بیشتر خواهد شد، و در یک روز به اندازهٔ هفت روز نور خواهد داد. همهٔ اینها وقتی واقع میشود که خداوند تمام زخمهایی را که به قوم خویش روا داشت، مرهم بگذارد و شفا دهد.
مجازات آشور
27قدرت و جلال خداوند از مسافتهای دور دیده میشود. آتش و دود نشانهٔ خشم اوست. او سخن میگوید و کلامش مثل آتش میسوزاند. 28او باد را پیشاپیش خود مثل سیلی که همهچیز را میشوید و با خود میبرد، خواهد فرستاد. او ملّتها را به هلاکت میرساند و به نقشههای شریرانهٔ آنها پایان خواهد داد. 29امّا شما، قوم خداوند، خوشحال خواهید بود-و با شادی خواهید سرایید - مثل شب عید. شما مثل کسانیکه با نواختن نی به سوی معبد بزرگ خداوند، مدافع قوم اسرائیل میدوند، احساس شادی خواهید کرد.
30خداوند میگذارد همه صدای مُلوکانهٔ او را بشنوند و قدرت خشم او را احساس کنند. در شعلههای آتش، در رگبار باران، در توفان تگرگ و بارانهای سیلآسا. 31مردمان آشور وقتی صدای خداوند را بشنوند و قدرت مجازات او را حس کنند به وحشت خواهند افتاد. 32وقتی خداوند ضربات پیدرپی خود را به آنها وارد میآورد، قوم او با نواختن طبل و چنگ، وقت میگذرانند. خدا خودش با مردم آشور خواهد جنگید. 33از قدیم جایی با آتشی عظیم برای سوزاندن امپراتور آشور فراهم شده بود. آن، مکانی است عمیق و عریض و پرشده از هیزم. خداوند میدمد و نَفَس او مثل شعلهای، تمام آن مکان را به آتش میکشد.
31
خداوند از اورشلیم حمایت میکند
1وای بر کسانیکه برای گرفتن کمک به مصر میروند! آنها به ارتش بزرگ و نیرومند مصر، به اسبان و ارّابههای جنگی و به سربازان آن متّکی هستند. امّا آنها به خداوند، خدای قدّوس اسرائیل اعتمادی ندارند و از او کمک نمیخواهند. 2او میداند چه میکند! او بلا و مصیبت میفرستد. او مجازاتهایی را که برای شریران و حامیان آنها تعیین کرده بود، اجرا خواهد کرد. 3مردمان مصر انسان هستند، نه خدا. اسبان آنها هم فوق طبیعی نیستند. وقتی خدا وارد عمل شود، ملّتهای قوی فرو میپاشند و ملّتهای ضعیفِ مورد حمایت آنها، سقوط میکنند. آنها همه با هم از بین خواهند رفت.
4خداوند به من گفت: «هرقدر چوپانان داد و فریاد کنند، نمیتوانند شیری که حیوانی را شکار کرده، بترسانند و از طعمهاش دور کنند. به همین نحو، هیچ چیز نمیتواند مانع من، خداوند متعال شود که من نتوانم از کوه صهیون حمایت کنم. 5همانطور که یک پرنده برای حفظ جوجههای خود، بر بالای آشیانه پر و بال میزند، من، خداوند متعال هم به همان نحو از اورشلیم حمایت و از آن دفاع میکنم.»
6خدا گفت: «ای مردم اسرائیل، شما نسبت به من مرتکب گناه شدهاید و با من مخالفت کردهاید، امّا اکنون به سوی من بازگردید. 7زمانی فرا خواهد رسید که همهٔ شما بُتهای نقرهای و طلایی را که با دستان خود در گناه ساختهاید، دور خواهید انداخت. 8آشور در جنگ از بین میرود، ولی نه با قدرت انسانی. نیروهای آشور از میدان کارزار میگریزند، و جوانان آنان اسیر میشوند. 9امپراتور آنها از ترس فرار میکند و افسران آنها چنان در وحشت میباشند که حتّی پرچمهای جنگ را ترک میکنند.» خداوند سخن گفته است، خداوندی که در اورشلیم ستایش میشود و آتش او در آنجا برای قربانیها میسوزد.
32
پادشاه نیکوکار
1روزی میرسد که پادشاهی امین و درستکار و رهبرانی عادل و با انصاف، بر مردم حکومت خواهند کرد. 2هر یک از آنها مانند پناهگاهی در برابر باد، حفاظی در برابر توفان و مثل نهرهای آبی در کویر یا سایهٔ صخرهٔ عظیمی در زمین بیآب و علف خواهند بود. 3چشمها و گوشهای آنها برای دیدن و شنیدن نیازهای مردم باز خواهد بود. 4آنها دیگر ناشکیبا و بیحوصله نخواهند بود. با ادراک عمل میکنند و حرف دلشان را با صداقت میگویند. 5دیگر کسی احمق را، محترم، و آدم رَذل را، امین نخواهد دانست. 6آدم احمق، احمقانه سخن میگوید و در اندیشهٔ انجام کارهای شرارتآمیز است. آنچه میکند و آنچه میگوید توهینی است به خداوند. او هیچ وقت به گرسنگان غذا و به تشنگان چیزی برای نوشیدن نمیدهد. 7آدم تبهکار، شریر است و کارهای شرارتآمیز انجام میدهد. او برای فلاکت بیچارگان توطئه میکند و برای محروم کردن آنها از حقّشان دروغ میگوید. 8امّا انسان شریف با صداقت عمل میکند و برای دفاع از حق و راستی میایستد.
داوری و بازسازی
9شما ای زنانی که در راحتی و فارغ از تمام نگرانیها زندگی میکنید، به آنچه میگویم گوش دهید. 10ممکن است شما امروز راضی و خوشحال باشید، امّا سال آینده در همین وقت نومید خواهید شد، چون دیگر انگوری نخواهد بود که بچینید. 11شما زندگی راحتی داشتید، آزاد از همهٔ نگرانیها، امّا اکنون باید از ترس بر خود بلرزید. لباس خود را درآورید، و با پارچهای کهنه و مندرس عورت خود را بپوشانید. 12با غم و اندوه بر سینهٔ خود بزنید، چون مزارع حاصلخیز و تاکستانها از بین رفتهاند، 13و بوتههای خار و خلنگ در زمین قوم من روییدهاند. برای خانوادههایی که خوشحال بودند و برای شهری که روزی زنده و پر تحرّک بود گریه کنید. 14حتّی کاخ سلطنتی متروک و پایتخت کاملاً از جمعیّت خالی خواهد شد. ساختمانها و قلعههایی که آن را حفاظت میکرد، برای همیشه ویران شدهاند. گورخرها در آن پرسه میزنند و گوسفندان در آن میچرند.
15امّا خدا یک بار دیگر روح خود را خواهد فرستاد. زمین بایر حاصلخیز میشود و مزارع، محصول فراوان خواهند داد. 16راستی و عدالت در تمام این سرزمین حاکم خواهد بود. 17چون همه، آنچه را که راست و درست است انجام میدهند. صلح و امنیّت دایمی برقرار خواهد بود. 18قوم خداوند از تمام نگرانیها در امان و خانههایشان در صلح و امنیّت خواهد بود، 19هرچند تگرگ خواهد بارید و خانههایشان را خراب خواهد کرد. 20خوشا به حالشان، چون همه آب فراوان برای کِشت محصولات و چراگاههای امن برای رمه و الاغهای خود خواهند داشت.
33
دعا برای کمک
1وای به حال دشمنان ما! آنها دزدیدند و خیانت کردند، هرچند هیچکس اموال آنها را ندزدید و کسی به آنها خیانت نکرد. امّا زمان چپاول و خیانت به آخر خواهد رسید و آنها خودشان هدف چپاول و خیانت قرار خواهند گرفت.
2ای خداوند، بر ما رحم فرما. امید ما به توست. ما را همیشه در حمایت خودت نگهدار و ما را از مشکلات نجات بده. 3وقتی تو برای ما میجنگی، ملّتها از صدای مهیب جنگ میگریزند. 4اموال آنها به تاراج رفته و به یغما برده شدهاند.
5چه بزرگ است خداوند، او از بالا بر همهچیز حکومت میکند. او اورشلیم را از عدالت و درستکاری پُر خواهد ساخت. 6و به ملّت ثبات خواهد بخشید. او همیشه قوم خود را حفظ و به آنها حکمت و دانش عطا میکند. ترس و حرمت خداوند بزرگترین گنجینهٔ آنها خواهد بود.
7شجاعان برای کمک فریاد میزنند. سفیرانی که برای ایجاد صلح کوشیدند زارزار گریه میکنند. 8شاهراهها آنقدر خطرناکند که کسی از آن راهها سفر نمیکند. پیمانها شکسته و قراردادها نقض شدهاند. دیگر کسی احترام ندارد. 9زمین، بایر و متروک و جنگلهای لبنان پژمرده و درّهٔ حاصلخیز شارون مثل کویر شده است و در باشان و در کوهستان کرمل، برگ درختان در حال ریختن است.
اخطار خداوند به دشمنانش
10خداوند به ملّتها میگوید: «من اکنون وارد عمل میشوم و قدرت خود را به شما نشان خواهم داد. 11نقشههای شما بیارزش و هرچه میکنید بیفایده است. روح من مثل آتش شما را میسوزاند و نابود میکند. 12شما مثل سنگی که برای تبدیل به آهک سوخته میشود خُرد، و مثل بوتههای خار سوزانده و خاکستر خواهید شد. 13مردم در همهجا -دور و نزدیک- به آنچه کردهام گوش دهند و به قدرت من پی ببرند.»
14مردم گناهکار صهیون از ترس میلرزند و میگویند: «داوری خدا مثل آتشی است که جاودانه میسوزد و میسوزاند. آیا کسی از ما زنده خواهد ماند؟» 15شما میتوانید زنده بمانید اگر آنچه میگویید و انجام میدهید، راست و درست باشد. از قدرت خودتان برای فریب فقیران استفاده نکنید و رشوه نگیرید. با کسانیکه نقشهٔ قتل دیگران را میکشند یا در فکر کارهای شرارتآمیز هستند، هم پیمان نشوید. 16آن وقت، گویی در پناه قلعههای مستحکم، در امن و امان خواهید بود و غذا برای خوردن و آب برای آشامیدن خواهید داشت.
آیندهٔ باشکوه
17یکبار دیگر پادشاهی را خواهید دید که به سرزمینی حکومت میکند که کرانههای آن به هر سو امتداد دارد. 18ترسهای گذشتهٔ شما از مأموران جمعآوری مالیات و از جاسوسان بیگانه فقط به صورت یک خاطره خواهد بود. 19دیگر یک خارجی متکبّر را که به زبانی بیگانه صحبت کند، نخواهید دید. 20به صهیون، به شهری که ما اعیاد مذهبی خود را در آن جشن میگیریم، نگاه کنید. به اورشلیم نگاه کنید! چه جای امنی برای زندگی خواهد بود. مانند خیمهای خواهد بود که هرگز از جایش تکان نخورده و میخهای آن از جایشان بیرون نیامده و ریسمانهایش پاره نشده است. 21خداوند جلال خود را به ما آشکار خواهد کرد. ما در کنار رودها و نهرهای وسیع زندگی خواهیم کرد ولی کشتیهای دشمنان وارد آنها نخواهند شد. 22-23تمام بادبانها و ریسمانهای آن کشتیها بیفایدهاند، بادبانهای آنها باز نمیشوند! تمام ثروت ارتش دشمن را تصاحب خواهیم کرد. این ثروت آنقدر زیاد است که حتّی یک آدم لنگ میتواند سهمی از آن ببرد. خداوند خودش پادشاه ما خواهد بود. او بر ما حکومت و از ما حمایت میکند. 24کسانیکه در سرزمین ما زندگی میکنند، دیگر هیچوقت از بیماری شکایت نمیکنند، و تمام گناهانشان بخشیده خواهد شد.
34
خداوند دشمنانش را مجازات میکند
1ای مردم تمامی جهان بیایید! جمع شوید و گوش دهید. تمام زمین و هرکس که در روی زمین زندگی میکند، بیاید و بشنود. 2خداوند نسبت به تمام ملّتها و ارتشهای آنها خشمگین است. او آنها را به مرگ و نابودی محکوم کرده است. 3اجساد آنها دفن نخواهد شد. آن اجساد میمانند تا بپوسند و مُتعفّن شوند، و کوهها از خون، سرخ فام خواهند بود. 4خورشید و ماه و ستارگان به گرد و خاک مُبدّل خواهند شد. مثل طوماری که بپیچند، آسمان هم همانطور ناپدید خواهد شد، و ستارگان مانند برگهای یک تاک یا درخت انجیر بر زمین خواهند ریخت.
5خداوند شمشیر خود را در آسمان کشیده و آمادهٔ ضربه زدن به اَدوم -به مردمی که محکوم به نابودی شدهاند- میباشد. 6شمشیر خداوند به خون و چربی آنها، که مثل خون و چربی گوسفندان و بُزهای قربانی شده میباشد، آغشته شده است. خداوند در شهر بُصره قربانی خواهد گذرانید. او کشت و کشتار بزرگی در سرزمین اَدوم خواهد کرد. 7مردم مثل گاو و گوسالهٔ قربانی خواهند افتاد و زمین، از خون قرمز و از چربی پوشیده است. 8این زمانی است که خداوند صهیون را نجات و دشمنانش را شکست خواهد داد.
9وادیهای اَدوم به قیر و خاک آن به گوگرد مبدّل خواهد شد. تمام سرزمین مثل قیر خواهد سوخت. 10روز و شب میسوزد و برای همیشه از آن دود برمیخیزد. آن سرزمین برای زمان متمادی بایر و بیمصرف خواهد بود و کسی از آن عبور نخواهد کرد 11و لانهٔ جغدها و کلاغها خواهد شد. خداوند باز هم آن را بایر و بیمصرف خواهد کرد و به صورت قبل از خلقت درمیآورد. 12دیگر پادشاهی نخواهد بود که بر آن کشور حکومت کند، و رهبرانشان همه رفتهاند. 13خار و خلنگ در تمام کاخها و شهرهای حصاردارش خواهد رویید و جغد و شغال در آن زندگی خواهند کرد. 14حیوانات وحشی در آنجا خواهند گشت و بُزهای وحشی یکدیگر را صدا میزنند و هیولای شب به آنجا میرود تا جایی برای استراحت پیدا کند. 15جغدها لانههای خود را میسازند، تخم میگذارند، بچّهدار میشوند و در آنجا از بچّههای خود نگهداری میکنند. لاشخورها یکی پس از دیگری به آنجا خواهند رفت.
16کتاب خداوند را دربارهٔ موجودات زنده بجویید و بخوانید و ببینید که چه میگوید. هیچیک از این مخلوقات گُم نخواهد شد و هیچیک بدون جفت نخواهد بود، این فرمان خداوند است. او خودش آنها را جمع میکند. 17خداوند است که زمین را بین آنها تقسیم میکند و به هر یک از آنها سهمی میدهد. آنها برروی این زمین زمانهای متمادی زندگی میکنند و زمین، برای همیشه متعلّق به آنان خواهد بود.
35
طریق قدّوسیّت
1کویر شادمان است،
و گُلها در بیابان بایر شکوفه میدهند.
2کویر خواهد سرایید و از شادی فریاد بر میآورد؛
چون مثل کوهستان لبنان زیبا
و مانند مزارع کرمل و شارون حاصلخیز خواهد بود.
همه شکوه و جلال خداوند
و بزرگی و قدرت او را خواهند دید.
3به دستهای خسته
و به زانوهایی که از ضعف میلرزند، توانایی میبخشد.
4به آنهایی که مأیوس شدهاند، بگویید:
«قوی باشید، نترسید!
خدا برای نجات شما میآید،
او برای مجازات دشمنان شما میآید.»
5کورها میتوانند ببینند،
و کَرها خواهند شنید.
6آدمهای لنگ، مثل آهو جست و خیز میکنند، میرقصند،
و آنهایی که لال هستند، با شادی فریاد میزنند.
نهرهای آب در بیابان خشک جاری خواهد شد.
7شنهای سوزان مبدّل به دریاچه میشوند،
و زمین خشک، پر از چشمههای آب خواهد شد.
جاییکه منزلگاه شغالان بود،
اکنون در آن خزه میروید و تبدیل به نِیستان شده است.
8در آنجا شاهراهی خواهد بود،
به نام «طریق قدّوسیّت».
هیچ گناهکاری هرگز از آن عبور نخواهد کرد،
و هیچ احمقی، عابرین آن را گمراه نخواهد کرد.
9شیرها در آن مسکن نخواهند داشت؛
و حیوانات درّنده از آن رد نخواهند شد.
آنهایی که به وسیلهٔ خداوند نجات یافتهاند
از آن راه به خانه خواهند رفت.
10یعنی آنهایی که با خوشی
و با سراییدن سرودهای شاد به اورشلیم میرسند.
آنها تا ابد خوشحال
و برای همیشه از درد و غم آزاد خواهند بود.
36
آشور، اورشلیم را تهدید میکند
(دوم پادشاهان 18:13-27؛ دوم تواریخ 32:1-19)
1در چهاردهمین سال سلطنت حزقیا، پادشاه یهودا، سنحاریب، امپراتور آشور به شهرهای مستحکم یهودا حمله کرد و آنها را گرفت. 2آنگاه به فرماندهٔ نیروهای خود، دستور داد با سپاهی بزرگ، از لاکیش به اورشلیم برود و از حزقیای پادشاه بخواهد تسلیم شود. آن فرمانده جادهای را که نسّاجان در آن کار میکنند فتح کرد. این جاده نزدیک خندقی است که آب را از استخر فوقانی به پایین میآورد. 3سه نفر از اهالی یهودا بیرون آمدند تا با او ملاقات کنند. آنها عبارت بودند از: الیاقیم، پسر حلقیا رئیس دربار، شبنا منشی دربار و یوآخ پسر آساف که مسئول اسناد بود. 4نمایندهٔ دولت آشور به آنها گفت که امپراتور میخواهد بداند چه چیزی حزقیای پادشاه را اینقدر از موفّقیّت خودش مطمئن میسازد. 5او به آنها گفت: «آیا فکر میکنید حرفهای شما میتواند جایگزین مهارت و قدرت نظامی شود؟ فکر میکنید کسی از شما حمایت میکند وقتی برضد آشور شورش میکنید؟ 6شما انتظار دارید مصر به کمک شما بیاید. امّا مثل این است که از یک چوب بوریا به جای عصا استفاده کنید. آن چوب میشکند و دست شما را هم سوراخ میکند. این است موفّقیّت فرعون و هر که به او اعتماد میکند.»
7نمایندهٔ دولت آشور ادامه داد و گفت: «آیا میخواهید به من بگویید که شما به خداوند، خدای خودتان مُتّکی هستید؟ وقتی حزقیا به مردم یهودا و اورشلیم گفت که آنها باید فقط در یک قربانگاه پرستش کنند. او با این کارش، تمام مکانهای مقدّس و معابد خداوند را ویران کرد. 8من از جانب امپراتور آشور با شما معاملهای میکنم؛ به شما دو هزار اسب خواهم داد به شرط آنکه شما بتوانید به همان تعداد اسب سوار پیدا کنید. 9شما حریف کوچکترین فرد ارتش آشور هم نخواهید شد، با وجود این شما انتظار دارید مصریها برای شما ارّابههای جنگی و سواره نظام بفرستند؟ 10آیا فکر میکنید من بدون کمک خداوند به کشور شما حمله و آن را ویران کردم؟ خداوند خودش به من گفت به آن حمله کنم و آن را از بین ببرم.»
11آنگاه الیاقیم، شبنا و یوآخ به سفیر آشور گفتند: «با ما به زبان آرامی صحبت کنید، آن را میفهمیم. به زبان عبری صحبت نکنید چون کسانیکه بالای دیوار هستند، میشنوند.»
12او در پاسخ گفت: «آیا فکر میکنید که امپراتور مرا فرستاده تا فقط با شما و پادشاه دربارهٔ این چیزها صحبت کنم؟ نه! من با مردمی هم که بر روی دیوار هستند، نیز سخن میگویم -همان کسانیکه مدفوع خود را خواهند خورد و ادرار خود را خواهند نوشید- همان کاری که شما نیز خواهید کرد.»
13آنگاه سفیر روی پا ایستاد و به زبان عبری فریاد زد و گفت: «به آنچه امپراتور آشور میگوید، گوش دهید. 14او به شما اخطار میکند و میگوید نگذارید حزقیا شما را فریب دهد. او نمیتواند شما را نجات دهد. 15و نگذارید که حزقیا شما را وادار کند تا به خداوند مُتّکی باشید. فکر نکنید که خداوند شما را نجات خواهد داد، و او مانع تصرّف شهرتان به وسیلهٔ ارتش آشور خواهد شد. 16به حرفهای حزقیا گوش نکنید. امپراتور آشور از شما میخواهد از شهر بیرون بیایید و تسلیم شوید. به شما اجازه داده میشود انگور تاکستانهای خودتان و انجیر درختان خویش را بخورید و از چاههای آب خودتان بنوشید. 17-تا زمانی که امپراتور شما را در سرزمینی شبیه وطن خودتان اسکان دهد- جایی که تاکستانهای آن، شراب شما و غلاّت آن، نان شما را تأمین میکند. 18نگذارید حزقیا شما را با این حرفها فریب دهد که خداوند شما را نجات خواهد داد. آیا خدایان سایر ملّتها توانستهاند سرزمین خودشان را از دست امپراتور آشور نجات دهند؟ 19آن خدایان اکنون کجا هستند؟ کجا هستند خدایان حمات و ارفاد؟ کجا هستند خدایان سفروایم؟ آیا آنها توانستهاند سامره را نجات دهند؟ 20چه وقتی و چه خدایی توانسته کشوری را از دست امپراتور ما نجات دهد؟ در آن صورت چطور فکر میکنید که خداوند اورشلیم را نجات دهد؟»
21مردم همانطور که حزقیای پادشاه به آنها گفته بود ساکت ماندند و هیچ نگفتند. 22آنگاه الیاقیم، شبنا و یوآخ از ناراحتی و غم لباسهای خود را دریدند. به نزد پادشاه رفتند و هرچه را سفیر آشور گفته بود، به او گزارش دادند.
37
مشورت پادشاه با اشعیا
(دوم پادشاهان 19:1-7)
1وقتی حزقیای پادشاه این خبر را شنید، لباس خود را درید، پلاسی بر تن کرد و به خانهٔ خداوند رفت. 2او الیاقیم رئیس دربار، شبنا منشی دربار و کاهنان ارشد را که همه پلاس پوشیده بودند، نزد اشعیا پسر آموص فرستاد. 3این است پیامی که پادشاه خواست آنها به اشعیا بدهند: «امروز روز مصیبت و سختی است. ما مجازات میشویم و شرمسار هستیم. ما مانند زنی در حال زایمان هستیم ولی آنقدر ضعیفیم که نمیتوانیم بچّه را به دنیا بیاوریم. 4امپراتور آشور سفیر خود را فرستاده تا به خدای زنده توهین کند. کاش خداوند، خدای تو این توهینها را میشنید و کسانی را که چنین چیزهایی گفتهاند، مجازات میکرد. پس برای بازماندگان قوم ما به حضور خدا دعا کن.»
5وقتی اشعیا پیام حزقیای پادشاه را دریافت کرد، 6در پاسخ چنین گفت: «خداوند به تو میگوید نگذار مردمان آشور، با ادّعاهای خود که خداوند نمیتواند نجات دهد، تو را بترسانند. 7خداوند باعث خواهد شد که امپراتور شایعهای بشنود و به کشورش بازگردد و در آنجا کشته شود.»
آشوریان دوباره تهدید میکنند
(دوم پادشاهان 19:8-19)
8سفیر آشور متوجّه شد که امپراتور، لاکیش را ترک کرده و برای جنگ به لبنه که در همان نزدیکیها بود رفته است، پس سفیر برای مشورت با او به آنجا رفت. 9به سپاه آشور خبر رسید که نیروهای مصر به فرماندهی ترهافه -پادشاه حبشه- برای حمله به آنها حرکت کرده است. وقتی این خبر به امپراتور رسید، او نامهای به حزقیا 10پادشاه یهودا فرستاد و گفت: «خدایی که به او اعتماد کردهای، به تو گفته است که به دست من نخواهی افتاد. امّا فریب آن را نخور. 11تو شنیدهای که امپراتور آشور با کشورهایی که میخواهد ویران کند، چگونه رفتار میکند. آیا فکر میکنی که میتوانی از این سرنوشت بگریزی؟ 12اجداد من تمام شهرهای جوزان، حاران و رضف را ویران کردند و تمام مردم بیتعدن را که در تِلسار زندگی میکردند، کشتند و هیچیک از خدایانشان نتوانست آنها را نجات دهد. 13پادشاهان شهرهای حمات، ارفاد، سفروایم، هِنا و عِوا کجا هستند؟»
14حزقیای پادشاه نامه را از قاصدان گرفت و آن را خواند. سپس به معبد بزرگ رفت و نامه را در آنجا در حضور خداوند گذاشت. 15او دعا کرد و گفت: 16«ای خداوند متعال، خدای اسرائیل که فراتر از همهٔ فرشتگان نگهبان نشستهای، تو تنها خدایی هستی که بر تمام کشورهای روی زمین حکومت میکنی. تو آسمان و زمین را آفریدی. 17اکنون ای خداوند، گوش بده و به آنچه برما میگذرد نظر بیافکن، و به آنچه سنحاریب برای اهانت به تو، خدای زنده میگوید، گوش فرا ده. 18ای خداوند، ما همه میدانیم که امپراتوران آشور ملّتهای زیادی را از بین بردند و سرزمینهایشان را ویران کردند. 19و خدایان آنها را -که در حقیقت خدا نبودند و فقط شمایلی چوبی و سنگی و ساخته شده به دست انسان بودند- سوزانیدند. 20اکنون ای خداوند خدای ما، ما را از دست آشور نجات بده تا تمام ملّتهای جهان بدانند که تو تنها خدا هستی.»
پیام اشعیا به پادشاه
(دوم پادشاهان 19:20-37)
21آنگاه اشعیا پیامی برای حزقیای پادشاه فرستاد و به او گفت در پاسخ به دعای پادشاه، 22خداوند گفته است: «ای سنحاریب، شهر اورشلیم به تو میخندد و تو را مسخره میکند. 23فکر میکنی تو به چه کسی اهانت و چه کسی را مسخره میکردی؟ تو نسبت به من، خدای قدّوس اسرائیل، بیحرمتی کردهای. 24تو نوکرهای خود را نزد من فرستادی تا از اینکه توانستهای با ارّابههای جنگی خودت بلندترین کوههای لبنان را بگیری، فخر و مباهات کنی. تو از اینکه توانستی بلندترین درختهای سدر و بهترین درختان صنوبر را قطع کنی و از اینکه به عمیقترین قسمتهای جنگلها دست بیابی، به خود میبالی. 25تو از چاههای آبی که در سرزمین بیگانگان حفر کردی و آب آنها را نوشیدهای و همچنین از اینکه رود نیل را خشک کردی و سربازان تو از آن گذشتند، به خود بالیدهای.
26«آیا هرگز شنیدهای که من تمام اینها را از زمانهای قدیم ترتیب دادم و اکنون آنها را به اجرا در میآورم؟ من به تو قدرت دادم که شهرهای مستحکم را به تودهای از خاک تبدیل کنی. 27مردمی که در آن شهرها زندگی میکردند، ضعیف، ترسان و حیرتزده بودند. آنها مثل علف صحرا یا علف هرزهای هستند که بر پشت بام میرویند و باد گرمی که از شرق میوزد، آنها را میخشکاند.
28«امّا من همهچیز را دربارهٔ تو میدانم. من میدانم تو چه میکنی و کجا میروی. من از شدّت خشم تو علیه خودم آگاهم. 29گزارش شدّت خشم و غرور تو به من رسیده است. اکنون قلّابی بر دماغت و لگامی بر دهانت خواهم گذاشت و تو را از همان راهی که آمدهای، برمیگردانم.»
30آنگاه اشعیا به حزقیای پادشاه گفت: «این نشانهای است از آنچه واقع خواهد شد. در این سال و سال آینده، شما فقط با غلاّت خودروی صحرایی تغذیه خواهید کرد، امّا سال بعد از آن، شما خواهید توانست غلاّت خود را بکارید و آن را درو کنید، درخت انگور بکارید و انگور آن را بخورید. 31آنها که در یهودا زنده میمانند مثل گیاهانی که ریشهٔ عمیقی در زمین دارند، رشد میکنند و میوه میدهند. 32مردمی که در اورشلیم و کوه صهیون هستند، زنده خواهند ماند؛ چون خداوند متعال چنین مقدّر کرده است.
33«و این است آنچه خداوند دربارهٔ امپراتور آشور گفته است: 'او به این شهر داخل نخواهد شد و حتّی یک تیر هم به طرف آن نخواهد انداخت. هیچ سرباز مسلّحی به شهر نزدیک نخواهد شد و برای محاصرهٔ آن، سنگری در اطراف آن ساخته نخواهد شد. 34او بدون آنکه وارد شهر شود، از همان راهی که آمده بود برخواهد گشت. 35بهخاطر حرمت خودم و بهخاطر قولی که به خادم خود داوود دادهام، از این شهر دفاع و از آن محافظت خواهم کرد.'»
36فرشتهای از جانب خداوند به اردوگاه آشور رفت و یکصد و هشتاد و پنج هزار نفر از سربازان آنها را کشت. صبح روز بعد جسد بیجان همهٔ آنها روی زمین افتاده بود. 37آنگاه سنحاریب امپراتور آشور، عقبنشینی کرد و به نینوا برگشت. 38یکروز هنگامیکه او در پرستشگاه خدای خودش -نِسروک- در حال پرستش بود، دو تن از پسرانش -ادرملک و شرآصر- با شمشیرهای خودشان او را کشتند و بعد به سرزمین آرارات گریختند. بعد یکی از پسران دیگرش به نام آسرحدون جانشین او شد.
38
بیماری و شفای حزقیای پادشاه
(دوم پادشاهان 20:1-11؛ دوم تواریخ 32:24-26)
1در همین زمان حزقیای پادشاه مریض شد و در حال مرگ بود. اشعیای نبی پسر آموص به دیدن او رفت و به او گفت: «خداوند به تو میگوید که همهچیز را مرتّب کن، چون تو بهبود نخواهی یافت. برای مردن خودت را آماده کن.»
2حزقیا رو به دیوار کرد و در دعا گفت: 3«ای خداوند بهخاطر بیاور که من تو را، از روی ایمان و با وفاداری خدمت کردهام، و همیشه کوشیدم آنچه را که تو از من خواستهای، انجام دهم.» و بعد به سختی گریست.
4بعد از آن خداوند به اشعیا فرمود 5که دوباره به نزد حزقیا برود و به او چنین بگوید: «من خداوند، خدای جدّ تو داوود، دعای تو را شنیدم و اشکهای تو را دیدم، من اجازه میدهم که تو پانزده سال دیگر زنده بمانی. 6من تو و شهر اورشلیم را از دست امپراتور آشور نجات میدهم، و از آن دفاع خواهم کرد.»
21اشعیا از پادشاه خواست که خمیری از انجیر درست کند و آن را روی دُمَل بگذارد تا شفا یابد. 22حزقیای پادشاه پرسید: «چه تضمین و نشانهای است که من خواهم توانست به معبد بزرگ بروم؟»*آیات 21 و 22 از آخر فصل به اینجا منتقل شده تا پیوستگی متن مطابق دوم پادشاهان 6:20-9 حفظ شود.
7اشعیا در جواب گفت: «خداوند در وعدهٔ خود امین است و به تو هم علامتی خواهد داد. 8خداوند در پلّکانی که آحاز پادشاه به عنوان ساعت آفتابی ساخته است، سایه را ده قدم به عقب برمیگرداند.» و سایه در حقیقت، ده قدم به عقب برگشت.
9بعد از آنکه حزقیا از بیماریاش شفا یافت، این سرود را در ستایش خداوند نوشت:
10فکر میکردم در بهترین روزهای زندگیام،
به دنیای مردگان خواهم رفت،
و دیگر هیچوقت زنده نخواهم بود.
11فکر میکردم که در این دنیای زندگان،
من دیگر هیچوقت خداوند
یا انسان زندهای را نخواهم دید.
12زندگی من قطع شده و به پایان رسیده است،
مانند چادری که برچیده شده،
و مانند پارچهای که از کارگاه بافندگی قطع شده باشد.
فکر کردم خدا به زندگیام پایان داده است.
13تمام شب از درد فریاد کشیدم،
گویی شیری تمام استخوانهای مرا میشکست.
فکر کردم خداوند به زندگیام پایان میدهد.
14صدایم ضعیف و نازک بود،
و مثل یک کبوتر مینالیدم.
چشمانم از نگاه کردن به آسمان خسته شده است.
ای خداوند، مرا از تمام این بلایا خلاص کن.
15چه بگویم؟ خداوند چنین کرده است.
جانم در عذاب است و نمیتوانم بخوابم.
16ای خداوند، من برای تو، فقط برای تو زندگی میکنم.
مرا شفا ده و بگذار زنده بمانم.
17در حقیقت تلخیای که من تحمّل کردم به نفع من شد.
تو جان مرا از خطر برهان،
و تمام گناهان مرا ببخش.
18هیچکس از دنیای مردگان نمیتواند تو را بستاید،
مردگان نمیتوانند به وفاداری تو اعتماد کنند.
19فقط زندگان میتوانند تو را حمد و ثنا گویند،
همانطور که من تو را میستایم.
نیاکان به فرزندان خود خواهند گفت که شما چقدر امین و با وفا هستید!
20خداوندا، تو مرا شفا دادی.
تو را با نواختن چنگ و سراییدن سرود ستایش میکنیم،
تا زندهایم در معبد بزرگ تو با سراییدن سرود، تو را ستایش خواهیم کرد.
39
قاصدانی از بابل
(دوم پادشاهان 20:12-19)
1مقارن همان روزها مردوک بالادان -پسر بالادان- پادشاه بابل شنید که حزقیای پادشاه مریض بوده و شفا یافته است. از این رو نامهای همراه با یک هدیه برای او فرستاد. 2حزقیا آنها را با خوشحالی پذیرفت و تمام ثروت خود یعنی ذخایر نقره، طلا، ادویهجات، عطریّات و مهمّات جنگی خود را به آنها نشان داد. چیزی در انبارها و خزائن او در سرتاسر مملکت وجود نداشت که به آنها نشان نداده باشد. 3آنگاه اشعیای نبی نزد حزقیای پادشاه رفت و از او پرسید: «آنها از کجا آمده بودند و به تو چه گفتند؟»
حزقیا گفت: «آنها از سرزمین دور دست، از بابل آمده بودند.»
4«آنها در کاخ تو چه دیدند؟»
«حزقیا پاسخ داد: آنها همهچیز را دیدند. چیزی در انبارها نبود که من به آنها نشان نداده باشم.»
5آنگاه اشعیا به پادشاه گفت: «خداوند متعال میگوید 6روزی خواهد آمد که هرچه در این کاخ وجود دارد -هرچه اجداد تو تا به امروز جمع کردهاند- همهچیز به بابل برده خواهد شد، و هیچ چیز باقی نخواهد ماند. 7بعضی از فرزندان تو را هم خواهند برد. آنها را اخته میکنند و به صورت خواجه در کاخ پادشاه بابل خدمت خواهند کرد.»
8حزقیای پادشاه این پیام را چنین تعبیر کرد که در زمان زندگی خودش صلح و امنیّت برقرار خواهد بود. پس در جواب گفت: «پیامی که از جانب خداوند آوردهای، نیکوست.»
40
سخنان امید بخش
1خدای ما میگوید: «قوم مرا تسلّی دهید، آنها را تسلّی دهید!
2مردم اورشلیم را دلگرم کنید.
به ایشان بگویید رنجهایشان به پایان رسیده،
و گناهانشان بخشیده شده است.
بهخاطر گناهانشان، من آنها را کاملاً مجازات کردهام.»
3مردی فریاد میزند و میگوید:
«راهی برای خداوند در بیابان باز کنید!
و شاهراهی برای خدای ما در کویر آماده سازید!
4هر درّه پر شود.
و کوهها هم سطح شوند.
تپّهها به دشت مبدّل شوند،
راههای کج راست، و راههای ناهموار، هموار خواهند شد.
5آنگاه جلال خداوند آشکار خواهد شد،
و تمام مردم آن را خواهند دید.
خداوند خودش چنین گفته است.»
6ندا کنندهای میگوید: «این را اعلام کن!»
پرسیدم: «چه خبر را اعلام کنم؟»
«بگو که تمام آدمیان مثل علف هستند؛
و بیش از گل علف دوام ندارند.
7وقتی به ارادهٔ خداوند باد بر آنها میوزد،
علفها پژمرده و گُلها خشک میشوند.
انسان مثل گیاه زودگذر است
8آری، علفها پژمرده و گُلها میخشکند،
امّا کلام خداوند تا ابد پایدار است.»
9برفراز کوهی بلند برو،
و این خبر خوش را به اورشلیم اعلام کن.
با صدای بلند فریاد بزن
و این خبر خوش را به صهیون اعلام کن!
فریاد بزن و ترسان نباش،
به شهرهای یهودا بگو که خدای آنها میآید!
10خداوند قادر متعال میآید تا با قدرت حکومت کند،
او با خودش قومی را که نجات داده است، خواهد آورد.
11او مثل یک شبان از گلّهٔ خود محافظت خواهد کرد.
او برّهها را با هم جمع میکند
و آنها را در آغوش خود به آغل میبَرد.
و میشها را هم با ملایمت، هدایت میکند.
خدای غیر قابل مقایسه
12آیا کسی میتواند آب اقیانوسها را با کف دست خود،
یا آسمان را با وجبهای خویش اندازه بگیرد؟
آیا کسی میتواند تمام خاک زمین را در یک فنجان جای دهد،
و یا کوهها و تپّهها را در ترازویی وزن کند؟
13چه کسی میتواند به خداوند بگوید که او باید چه کند؟
یا چه کسی میتواند به او تعلیم دهد یا او را نصیحت کند؟
14خداوند با چه کسی مشورت میکند
تا بداند، درک کند
و بیاموزد چگونه هر چیزی میباید انجام شود؟
15ملّتها در برابر او ناچیز
و مثل یک قطرهٔ آب میباشند.
و جزایر دوردست برای او از غبار سبکترند.
16تمام حیوانات جنگلهای لبنان،
برای قربانی در حضور خدای ما کافی نیست،
و چوب تمام درختان آن نمیتواند آتش کافی ایجاد کند.
17ملّتها در برابر او به حساب نمیآیند.
18پس خدا را با چه کسی میتوان مقایسه کرد؟
و به چه چیز میتوان او را تشبیه و توصیف کرد؟
19او مثل بُتی نیست که استادکاری آن را ساخته باشد،
یا زرگری با طلا آن را روکش کند
و با زنجیرهای نقرهای آن را بیاراید.
20کسیکه توانایی خرید بُتهای طلایی و نقرهای را نداشته باشد،
بُتهای ساخته شده از چوبی را که نپوسد میگیرد.
او صنعتکار ماهری را مییابد
تا بُتی بسازد که ثابت باشد و به زمین نیفتد.
21آیا این را نمیدانید؟ آیا قبلاً به شما گفته نشده است؟
آیا نشنیدهاید که دنیا چگونه شروع شد؟
22آن کس که آنها را به وجود آورده بر تخت خود،
بر فراز زمین و در ورای آسمانها نشسته است.
مردم روی زمین مثل مورچههای ریزی در حرکت هستند،
او آسمان را چون پردهای گسترده
و مثل خیمهای برای زندگی پهن کرده است.
23او فرمانروایان زورمند را ساقط
و آنها را نابود میکند.
24آنها مثل نهالهایی هستند که تازه روییدهاند
و ریشهٔ آنها هنوز قوی نشده است.
آن وقت خداوند بادی میوزاند و
آنها را مثل کاه پراکنده میکند.
25خدای قدّوس را با چه کسی میتوان مقایسه کرد؟
آیا کس دیگری شبیه او وجود دارد؟
26به آسمان نگاه کنید!
چه کسی این ستارگان را آفریده است؟
و چه کسی آنها را چون یک ارتش هدایت میکند؟
او تعداد آنها و نام هریک از آنها را میداند!
او آنقدر تواناست
که هرگز حتّی یکی از آنها گُم نمیشود.
27ای اسرائیل، پس چرا شکایت میکنی
و میگویی که خداوند از مصیبتهای تو آگاه نیست،
یا توجهی به بیعدالتیهایی که متحمّل میشوی، ندارد؟
28آیا نمیدانید؟ آیا نشنیدهاید؟
خداوند، خدای جاودان است.
او تمام جهان را آفریده،
و هیچوقت خسته یا فرسوده نخواهد شد.
هیچکسی افکار او را درک نمیکند.
29او به افراد ضعیف و خسته نیرو میبخشد.
30حتّی جوانان نیروی خود را از دست میدهند
و مردان جوان از خستگی میافتند.
31امّا کسانیکه برای کمک به خداوند توکّل میکنند،
نیروی تازه مییابند.
آنها مثل عقاب پرواز خواهند کرد،
و از دویدن، خسته
و از راه رفتن، فرسوده نخواهند شد.
41
خداوند به اسرائیل اطمینان میدهد
1خداوند میگوید:
«ای جزایر دوردست ساکت باشید و به من گوش دهید!
حاضر شوید و دعوی خود را در دادگاه ارائه کنید،
در دفاع از خود صحبت کنید.
بیایید با هم تصمیم بگیریم و ببینیم حق با کیست.
2«چه کسی آن فاتح را از شرق آورد
و در همهجا به او پیروزی میدهد؟
چه کسی او را بر پادشاهان و ملّتها پیروز میگرداند؟
زیر ضربات شمشیرش، همه مثل گرد و خاک خُرد میشوند.
تیرهایش همه را مثل کاه در برابر باد پراکنده میکند.
3او آنها را تعقیب میکند و با خیال راحت پیش میرود
و با چنان سرعتی حرکت میکند که گویی پاهایش زمین را لمس نمیکنند.
4باعث این اتّفاقات کیست؟
چه کسی مسیر تاریخ را تعیین کرده است؟
من، خداوند، در ابتدا آنجا بودم،
و من، خداوند خدا، در پایان کار هم در آنجا خواهم بود.
5«مردمان سرزمینهای دوردست آنچه را که من کردهام، دیدهاند.
آنها ترسیدند و از ترس برخود میلرزند.
پس آنها همه با هم نزدیک میشوند.
6صنعتکاران کمک میکنند و یکدیگر را تشویق مینمایند.
7نجّار، به زرگر آفرین میگوید،
و صیقل دهندهٔ بت،
آن کسی را که بت را میخ میکند، تشویق میکند.
آنها میگویند: 'لحیم آن خوب است!'
و آن وقت آنها بت را با میخ در جای خودش محکم میکنند تا تکان نخورد.
8«امّا تو ای اسرائیل، ای بندهٔ من،
تو قوم برگزیده من
و از نسل ابراهیم -دوست من- هستی.
9من تو را از دورترین قسمتهای جهان آوردهام،
و از دورترین نقاط تو را خواندم،
و به تو گفتم: 'تو بندهٔ من هستی،
من تو را رد نکردم، تو را برگزیدم.'
10نترس، من با تو هستم!
من خدای تو هستم! از هیچ چیز ترسان مباش،
من تو را تقویت میکنم و به تو کمک خواهم کرد.
من از تو حمایت میکنم و تو را نجات خواهم داد.
11«آنها که از تو خشمگین هستند،
شرم شکست را خواهند دانست.
و آنها که با تو بجنگند خواهند مرد،
12و از روی زمین محو خواهند شد.
13من خداوند، خدای تو هستم،
من تو را تقویت میکنم و به تو میگویم،
'نترس، من با تو هستم.'»
14خداوند میگوید:
«ای اسرائیل، گرچه کوچک و ضعیفی،
امّا نترس، من به تو کمک خواهم کرد.
من، خدای قدّوس اسرائیل، همان کسی هستم که تو را نجات خواهد داد.
15من تو را مانند خرمنکوبی،
با تیغکهای نو و تیز خواهم ساخت.
تو کوهها را درهم میکوبی
و تپّهها را مثل خاک خُرد خواهی کرد.
16تو آنها را به هوا پرت میکنی
و توفانی آنها را پراکنده خواهد ساخت.
آن وقت شادمان خواهی شد چون من خدای تو هستم.
و من -خدای قدّوس اسرائیل- را ستایش خواهی کرد.
17«وقتی قوم من احتیاج به آب دارند،
و گلوی آنها از تشنگی خشک شده،
آن وقت من خداوند به دعای آنها پاسخ میدهم،
من، خدای اسرائیل هیچوقت آنها را ترک نخواهم کرد.
18من در تپّهای بیآب و علف نهرهای آب جاری خواهم ساخت،
و چشمههای آب در دشتها روان خواهد شد.
من بیابانهای خشک را به برکههای آب مبدّل خواهم ساخت،
و زمین خشک را به چشمههای روان.
19من در بیابان درختان سدر،
اقاقیا، مورد سبز و زیتون خواهم رویانید.
در زمینهای بایر، جنگلها خواهد رویید،
جنگلهایی از درختان کاج و سرو و چنار.
20مردم این را خواهند دید، و خواهند دانست
که من، خداوند، این کار را کردهام.
آنها بالاخره خواهند فهمید
که خدای قدّوس اسرائیل همهٔ این کارها را کرده است.»
خداوند و خدایان دروغین
21خداوند، پادشاه اسرائیل، چنین میگوید:
«ای خدایان ملّتها، دعوی خود را ارائه،
و قانع کنندهترین دلیلهای خود را مطرح کنید!
22بیایید و بگویید چه چیز در حال وقوع است،
تا معنی آن را وقتی واقع میشود، بدانیم.
اتّفاقات گذشته را برای دادگاه بیان کنید
و معنی آن را به ما بگویید.
23حوادث آینده را به ما بگویید،
آنگاه خواهیم دانست که شما خدایان هستید!
باعث امر خیری شوید، یا بلایی نازل کنید،
ما را بترسانید و متحیّر کنید.
24شما چیزی نیستید و کارتان هم پوچ است،
و آنها که شما را میپرستند، آدمهای ذلیلی هستند.
25«کسی را از مشرق برگزیدهام،
تا از شمال حمله کند.
او حکمرانان را مثل گِل لگدمال،
و همچون کوزهگری آنها را مانند گِل پایمال میکند.
26کدامیک از شما، این را پیش بینی کرده بود،
تا ما میتوانستیم بگوییم که حقّ با شما بود؟
هیچیک از شما حتّی یک کلمه دربارهٔ آن چیزی نگفت،
و هیچکس چیزی از شما نشنید.
27من، خداوند، برای اولین بار این خبر را به صهیون دادم،
من قاصدی به اورشلیم فرستادم تا بگوید،
'قوم شما میآیند، آنها به وطن خودشان برمیگردند.'
28وقتی به جمع خدایان نگاه کردم،
هیچکدام چیزی برای گفتن نداشتند،
و هیچیک نتوانستند به سؤالات من جواب بدهند.
29این خدایان همه پوچ هستند،
هیچکاری نمیکنند.
این بُتها همه ضعیف و ناتوانند.»
42
بندهٔ خداوند
1خداوند میگوید:
«این است بندهٔ من که به او قدرت میبخشم.
کسیکه من او را برگزیدهام و از او خشنود هستم.
او را از روح خود پُر کردهام،
و او عدالت را برای تمام ملّتها خواهد آورد.
2او فریاد نمیزند، صدای خود را بلند نمیکند،
و کسی سخنان او را در کوچهها نخواهد شنید.
3او نیِ خمیده را نخواهد شکست
و چراغ کم نور را خاموش نمیکند.
او عدالت پایدار برای همه به ارمغان خواهد آورد.
4او امید و جرأت خود را از دست نمیدهد.
تا عدالت را بر تمام روی زمین استوار نماید.
مردم سرزمینهای دوردست با اشتیاق منتظر تعالیم او هستند.»
5خدا آسمانها را آفرید و آنها را گسترش داد،
او زمین و هرچه را در آن زیست میکند، شکل داد
و به تمام انسانها زندگی و نفس بخشید.
اکنون خداوند -خدا- به بندهٔ خود میگوید:
6«من، خداوند، تو را خواندهام و به تو قدرت بخشیدهام
تا عدالت را در تمام روی زمین اجرا کنی.
به وسیلهٔ تو من با تمام مردم جهان پیمانی میبندم؛
و به وسیلهٔ تو به همهٔ ملّتها نوری میبخشم.
7تو چشمان کوران را باز میکنی،
و زندانیان را از سیاهچال آزاد میسازی.
8«من تنها خداوند، خدای تو هستم.
هیچ خدایی در جلال من شریک نیست
و هیچ بُتی از ستایش من سهمی ندارد.
9هرچه پیشگویی کرده بودم، به وقوع پیوسته است.
اکنون از چیزهای تازهتری
قبل از آنکه شروع شوند، به شما خبر میدهم.»
سرود ستایش
10سرودی تازه برای خداوند بسرایید،
ای تمامی زمین، در ستایش او بسرایید،
هرچه در دریاست و موجوداتی که در آن زندگی میکنند، او را بستایند.
ای جزایر دوردست و تمام سکنهٔ آنها بسرایید.
11بیابان و شهرهای آن خداوند را بستایند،
مردم قیدار خداوند را حمد گویند!
آنها که در شهر سالع زندگی میکنند
از فراز کوهستانها فریاد شادی برآورند.
12آنها که در سرزمینهای دوردست زندگی میکنند،
خداوند را ستایش و تمجید کنند.
13خداوند مثل یک جنگجو به جنگ میرود،
او برای کارزار آماده است.
او با فریاد، فرمان جنگ و حمله را میدهد،
و قدرت خود را به دشمنانش نشان میدهد.
خدا قول میدهد به قوم خود کمک کند
14خدا میگوید:
«مدّت زیادی ساکت بودم
و به آنها پاسخی ندادم.
امّا اکنون زمان آن رسیده که اقدام کنم،
من مانند زنی که در درد زایمان است فریاد میزنم.
15من کوهها و تلها را ویران
و دشتهای سرسبز و پر درخت را خشک میکنم.
درّههای پر آب را به بیابان مُبدّل میکنم و
خزائن آب آنها را میخشکانم.
16«قوم نابینای خود را
در راههایی که هرگز نرفتهاند، رهبری خواهم کرد.
ظلمت آنها را به نور
و زمین ناهموار را در برابر آنها هموار خواهم کرد.
این است وعدههای من
و همهٔ آنها واقع خواهد شد.
17تمام کسانیکه به بُتها توکّل دارند
و شمایل را خدا میخوانند،
پست و شرمسار خواهند شد.»
قوم اسرائیل عبرت نمیگیرد
18خداوند میگوید
«ای قوم ناشنوا، گوش دهید،
و ای نابینایان با دقّت نگاه کنید!
19آیا کسی از بندهٔ من اسرائیل، کورتر،
و کسی از برگزیدهٔ من کَرتر میباشد؟
20ای اسرائیل، چیزهای زیادی دیدهای،
امّا چیزی از آنها آموختهای؟
تو گوشهایی داری که میشنوند،
امّا آیا واقعاً چه چیز شنیدهای؟»
21خداوند، خدایی است که به نجات تو اشتیاق دارد،
به همین منظور شریعت و تعالیم خود را نمونه ساخت،
و انتظار داشت که قوم خودش، آنها را محترم بدارند.
22امّا اکنون قومش تاراج شدهاند.
آنها در سیاهچالها محبوس،
و در زندانهای دوردست، مخفی هستند.
اموال آنها را ربودند و غارت کردند
و هیچکس برای رهایی آنها نیامد.
23آیا کسی از شما به این گوش میدهد؟
آیا از امروز به بعد با دقّت گوش خواهید داد؟
24چه کسی اسرائیل را تسلیم تاراج کنندگان کرد؟
خداوند خودش چنین کرد، چون ما برضد او گناه کردیم!
ما آنطور که او میخواست زندگی نکردیم،
و تعالیم او را اطاعت ننمودیم.
25از این رو او ما را وادار کرد تا قدرت خشم او را حس کنیم
و متحمّل خشونت جنگ شویم.
خشم او مانند آتش در اسرائیل برافروخته شد،
ولی ما نمیدانستیم چه میگذرد
و از این وقایع اصلاً چیزی نیاموختیم.
43
وعدهٔ خدا برای نجات قوم خودش
1ای اسرائیل، خداوندی که تو را آفریده است، میگوید:
«نترس، من تو را نجات خواهم داد.
من تو را به اسم خواندم و تو به من تعلّق داری.
2وقتی تو از آبهای عمیق میگذری، من با تو خواهم بود.
مشکلات بر تو چیره نخواهند شد.
وقتی از میان آتش رد شوی، نمیسوزی،
و سختیها به تو صدمهای نخواهند زد.
3چون من، خداوند، خدای تو
قدّوس اسرائیل هستم که تو را نجات میدهم.
برای آزادی تو مصر را فدا میکنم؛
و برای نجات جان تو سبا و حبشه
4و تمام ملّتها را فدا خواهم کرد.
زیرا تو برایم عزیز هستی
و چون تو را دوست دارم و به تو افتخار میکنم.
5نترس، من با تو هستم!
«از سرزمینهای دوردست، هم از مشرق و از مغرب
قوم تو را برمیگردانم.
6به شمال میگویم آنها را آزاد کن
و به مشرق دستور میدهم مانع رفتن آنها نشود.
بگذارید قوم من از سرزمینهای دوردست
واز تمام نقاط جهان بازگردند.
7آنها قوم خود من هستند،
من آنها را آفریدم تا باعث جلال من باشند.»
اسرائیل شاهد خداوند است
8خدا میگوید:
«قوم مرا به دادگاه احضار کنید.
آنها چشم دارند، امّا نابینا هستند؛
آنها گوش دارند، ولی نمیشنوند.
9ملّتها را برای محاکمه حاضر کنید.
کدامیک از خدایان آنها میتوانند آینده را پیشگویی کنند؟
کدامیک از آنها توانستند آنچه را که اکنون واقع میشود، پیشگویی کنند؟
بگذارید این خدایان شاهدان خود را بیاورند
و حق خود را ثابت کنند،
و به صداقت گفتار آنها شهادت بدهند.
10«ای قوم اسرائیل، شما شاهدان من هستید.
من شما را برگزیدم تا بندهٔ من باشید،
تا اینکه مرا بشناسید و به من ایمان آورید،
و بدانید که من تنها خدا هستم.
غیراز من خدایی نیست،
نبوده و نخواهد بود.
11«من تنها خداوند هستم
و فقط من میتوانم شما را نجات بخشم.
12از پیش گفتم آنچه باید واقع شود،
و بعد به داد شما رسیدم.
خدایان ملّتهای بیگانه هرگز چنین نکردند،
شما شاهدان من هستید.
13من خدا هستم و برای همیشه خواهم بود.
هیچکس نمیتواند از دست من بگریزد،
و هیچکس نمیتواند آنچه را من کردهام، تغییر دهد.»
فرار از بابل
14خدای قدّوس اسرائیل -خداوندی که منجی توست- میگوید:
«برای نجات تو ارتشی را برضد بابل خواهم فرستاد،
و دروازههای شهر را درهم خواهم شکست،
و فریاد مردم آن شهر به گریه تبدیل خواهد شد.
15من خداوند، خدای قدّوس تو هستم.
ای اسرائیل، من تو را آفریدم و من پادشاه تو هستم.»
16در سالیان گذشته، خداوند راهی از درون دریا،
و طریقی از میان رودهای پرپیچ و خم گشود.
17او ارتشی نیرومند
-ارتشی مجهّز به ارّابههای جنگی و سوارهنظام- را به سوی نابودی رهبری کرد.
آنها سقوط کردند و هیچوقت برنخاستند،
و مثل شعلهٔ یک چراغ خاموش شدند.
18خداوند میگوید:
«به آنچه در قدیم رُخ داد، متّکی نباش
و با خاطرات گذشته زندگی نکن.
19به کارهای تازهای که میکنم نگاه کن.
آنها در حال وقوع هستند، تو میتوانی آنها را هم اکنون ببینی!
من راهی از داخل بیابان خواهم ساخت
و در آنجا نهرهای آب برایت جاری خواهم کرد.
20وقتی نهرهای آب را در بیابان جاری سازم
و آب کافی به قوم برگزیدهٔ خودم بدهم،
آنگاه حتّی حیوانات وحشی نیز حرمت مرا نگاه خواهند داشت،
و شغال و شترمرغها هم مرا ستایش خواهند کرد.
21آنها قومی هستند که من برای خودم آفریدم،
و آنها با سراییدن سرودها مرا ستایش خواهند کرد!»
گناه اسرائیل
22خداوند میگوید:
«ای اسرائیل تو از دست من خسته شدی،
و دیگر مرا پرستش نکردی.
23تو قربانیهای سوختنی از گوسفندان خود به حضور من نیاوردی،
و با قربانیهای خود احترام مرا نگاه نداشتی.
من با انتظار دریافت هدایا، باری بردوش تو نبودم،
و با توقع سوزاندن بُخور تو را خسته نکردم.
24تو برای من بُخور نخریدی
و مرا با چربیهای حیوانات خودت راضی نکردی.
در عوض تو با گناهان خودت باری بر دوش من شدی،
با خطاهایی که مرتکب شدهای مرا خسته کردی.
25با وجود این، من خدایی هستم که گناهان تو را میبخشد،
چون این ذات من است.
من از گناهانت برضد تو استفاده نخواهم کرد.
26«بیا تا به دادگاه برویم، اتّهامات خود را بیاور!
دعوی خود را ارائه کن تا ثابت کند حق با توست!
27اجداد نخستین تو همه گناه کردند،
رهبران تو برضد من گناه ورزیدند،
28و حکام تو جایگاه مقدّس مرا بیحرمت ساختند.
از این رو من به اسرائیل ویرانی آوردم،
و اجازه دادم به قوم خودم توهین شود.»
44
خداوند، خدای واحد است
1خداوند میگوید:
«ای اسرائیل، ای بندهٔ من،
ای فرزندان یعقوب و قوم برگزیدهٔ من، گوش کنید!
2من خداوندی هستم که تو را آفریدهام،
از روز تولّدت، از تو حمایت کردهام.
نترس، تو بندهٔ من
و قوم برگزیده و محبوب من هستی.
3«من به زمین تشنه آب میدهم
و در زمینهای خشک، نهرهای آب جاری خواهم ساخت.
روح خود را بر فرزندانت
و برکت خویش را در خاندانت خواهم ریخت.
4آنها مثل گیاهان در زمینهای پر آب
و مانند درختان بید، در مسیر نهر آب رشد خواهند کرد.
5«همهٔ مردم -یکی یکی- میآیند و خواهند گفت: 'من از آن خداوندم.'
آنها میآیند تا به قوم اسرائیل ملحق شوند.
همه، نام خداوند را بر بازوی خود مینویسند،
و خود را عضوی از قوم اسرائیل میدانند.»
6خداوندی که فرمانروایی میکند و حامی اسرائیل است،
خداوند متعال چنین میگوید:
«من اول و آخر و تنها خدا هستم،
و خدایی غیراز من وجود ندارد.
7آیا کس دیگری میتوانست آنچه را من کردهام، بکند؟
چه کسی میتوانست مثل من تمام وقایع را،
از ابتدا تا روز آخر اینطور پیشگویی کند؟
8ای قوم من ترسان نباش.
تو میدانی که از زمانهای قدیم تا امروز
من هرچه را که میبایست واقع شود، از پیش گفتم،
و شما شاهدان من هستید.
آیا خدای دیگری هست؟
آیا خدای توانای دیگری وجود دارد که من دربارهاش نشنیده باشم؟»
بتپرستی حماقت است
9تمام کسانیکه بُتها را میسازند، آدمهای بیارزشی هستند و خدایانی را که آنقدر گرامی میدارند، بیفایدهاند. آنها که چنین خدایانی را میپرستند، کور و احمقند و شرمسار خواهند شد. 10فایدهای ندارد که از فلز شمایلی ساخته و بعد آن را به عنوان خدا پرستش کرد. 11هرکس آنها را بپرستد، پَست خواهد شد. کسانیکه بُتها را میسازند انسانهایی بیش نیستند. بگذارید آنها به دادگاه برای محاکمه حاضر شوند، در نتیجه به وحشت خواهند افتاد و متحمّل شرمساری خواهند شد.
12فلزکاری، فلزی را برمیدارد و روی آتش با آن کار میکند. با بازوی توانایش آنقدر با پُتک آن را میکوبد تا شکل دلخواه را بگیرد. او وقتی کار میکند گرسنه، تشنه و خسته میشود.
13نجّار چوب را اندازه میگیرد. با گچ تصویری را روی آن رسم میکند و با ابزار خود آن را میبُرّد و به صورت یک انسان -انسانی با اندام زیبا- درمیآورد و آن وقت آن را در خانهٔ خودش میگذارد. 14او میتوانست برای این منظور از چوب درخت سدر، کاج و یا درختی دیگر از جنگل استفاده کند. او همچنین میتوانست درخت تازهای بکارد و منتظر بماند تا باران ببارد و آن رشد کند. 15او قسمتی از چوب درخت را برای سوخت به کار میبَرَد و قسمت دیگری را برای ساختن بت. از قسمتی از آن چوب برای برافروختن آتشی برای گرم کردن خودش و پختن نان استفاده میکند و با قسمتی دیگر خدایی میسازد و آن را پرستش میکند. 16با قسمتی از آن چوب، آتشی برای کباب کردن گوشت درست میکند، آن را میخورد و سیر میشود. او خود را با آن آتش گرم میکند و میگوید: «چه گرم و چه خوب است.» 17با بقیّهٔ چوب بُتی میسازد، در برابر آن تعظیم میکند و آن را میپرستد. در مقابلش دعا میکند و میگوید: «تو خدای من هستی، مرا نجات بده!»
18چنین مردمی آنقدر احمق هستند که نمیتوانند بفهمند چه میکنند. آنها چشمها و ذهنهای خود را در برابر حقیقت بستهاند. 19سازندهٔ بت آنقدر عقل و شعور ندارد که به خود بگوید: «قسمتی از چوب را سوزاندم، روی آتش آن نان پختم، گوشت را کباب کردم و خوردم و با بقیّهٔ آن بُتی ساختم. پس اکنون در برابر یک تکه چوب تعظیم میکنم.»
20این کار مانند خوردن خاکستر، بیمعنی است. عقاید احمقانهاش چنان او را گمراه ساخته که هیچکس دیگری نمیتواند به او کمکی کند. او نمیتواند بپذیرد بُتی که در دست گرفته، اصلاً خدا نیست.
خداوند آفریننده و نجاتدهنده است
21خداوند میگوید:
«ای اسرائیل، این را بهخاطر داشته باش
و به یاد بیاور که تو بندهٔ من هستی.
من تو را آفریدم که بندهٔ من باشی
و هیچوقت تو را فراموش نمیکنم.
22من گناهان تو را مثل ابر کنار زدم. به نزد من بازگرد.
من همان کسی هستم که تو را نجات میدهد.»
23ای آسمانها، از شادی فریاد برآورید،
ای اعماق زمین صدای خود را بلند کنید.
ای کوهستانها و تمام درختان جنگل از شادی فریاد بزنید!
خداوند، بزرگی خود را با نجات قوم خودش
اسرائیل نشان داده است.
24«من خداوند، و منجی تو هستم.
من تو را آفریدم.
من خداوند و آفریدگار همه چیز هستم.
من به تنهایی آسمانها را گسترانیدم،
و وقتی زمین را به وجود آوردم کسی به من کمک نکرد.
25من حماقت فالگیران
و جهالت رمّالان را آشکار میکنم.
من گفتار حکیمان را رد میکنم
و نشان میدهم که حکمت آنها حماقت است.
26امّا وقتی بندهٔ من پیشگوییای میکند،
یا وقتی من نبیای میفرستم که خواستهٔ مرا بیان کند،
من آن خواسته و آن پیشگوییها را تحقّق میبخشم.
من به اورشلیم میگویم که مردم بار دیگر در آن زندگی خواهند کرد،
و شهرهای یهودا بار دیگر ساخته خواهد شد.
آن شهرها گویی از ویرانهها برخاستهاند.
27با فرمان من اقیانوسها خشک میشوند.
28من به کوروش میگویم: 'تو از طرف من حکومت خواهی کرد.
تو کاری را خواهی کرد که من میخواهم انجام دهی:
تو دستور خواهی داد که اورشلیم بازسازی شود،
و بنیاد معبد بزرگ گذاشته شود.'»
45
خداوند کوروش را برمیگزیند
1خداوند کوروش را برای پادشاهی برگزیده است.
خداوند او را گماشته است تا ملّتها را به زیر سلطهٔ خود درآورد،
و تا پادشاهان را از تختهایشان به زیر آورد.
خداوند دروازههای شهرها را به روی او خواهد گشود.
خداوند به کوروش میگوید:
2من خودم، راه تو را هموار خواهم ساخت،
و کوهها و تپّهها را هم سطح خواهم کرد،
من دروازهٔ برنزی آنها را فرو میریزم،
و کلونهای آهنی را خُرد خواهم کرد.
3من خزائن و گنجینههای مخفی شده در جایهای تاریک و مخفی را به تو خواهم داد،
آنگاه تو خواهی دانست که من خداوند، خدای اسرائیل، هستم
که تو را به اسم خوانده است.
4من تو را انتخاب کردم تا به بندهٔ من اسرائیل،
قومی را که من برگزیدم، کمک کنی.
من این افتخار را به تو دادم،
هرچند تو هنوز مرا نمیشناسی.
5من خداوند هستم و غیراز من خدایی نیست.
من به تو قدرت لازم را خواهم داد،
هرچند هنوز مرا نمیشناسی.
6من این کار را میکنم تا همهٔ مردم،
-از سرتاسر جهان-
بدانند که من خداوند هستم،
و غیراز من خدایی نیست.
7من هم نور و هم تاریکی را آفریدم.
من هم برکت میدهم و هم بلا نازل میکنم.
من، خداوند، همهٔ این چیزها را پدید میآورم.
8من پیروزی را از آسمان مانند باران نازل میکنم.
زمین آن را میپذیرد
و شکوفههای آزادی و عدالت از آن میروید.
من، خداوند، همهٔ این چیزها را به عمل میآورم.
خداوندِ خلقت و تاریخ
9آیا یک ظرف گِلی که شبیه سایر ظروف است میتواند با سازندهٔ خود بحث کند؟
آیا گِل میتواند از کوزهگر بپرسد او چه میکند؟
آیا کوزه میتواند از دست کوزهگر شکایت کند
و بگوید او مهارت ندارد؟
10آیا کسی جرأت میکند به والدین خود بگوید،
چرا شما مرا اینطور به وجود آوردهاید؟
11خداوند، خدای قدّوس اسرائیل،
کسیکه آینده را شکل میدهد، میگوید:
«شما هیچ حقّی ندارید مرا در مورد فرزندانم مورد سؤال قرار دهید،
یا به من بگویید چه باید میکردم!
12من زمین را ساختم
و انسان را آفریدم تا در آن زندگی کند.
با قدرت خود آسمانها را گسترانیدم،
و خورشید و ماه و ستارگان را تحت فرمان خویش درآوردم.
13من خودم کوروش را برانگیختم
تا هدف مرا پیاده و عدالت را اجرا کند.
من تمام راههای او را راست میگردانم.
او شهر من، اورشلیم را بازسازی،
و اسیران را آزاد خواهد کرد.
هیچکس برای این کار به او مزد یا رشوهای نداده است.»
خدای متعال چنین گفته است.
14خداوند به اسرائیل میگوید:
«ذخایر مصر و حبشه از آن تو خواهد شد،
و مردان بلند قامت سبا، بردگان تو خواهند شد،
و آنها دست بسته به دنبال تو خواهند آمد.
آنها در برابر تو تعظیم میکنند و خواهند گفت که
خدا با توست، او تنها خداست.
15خدای اسرائیل که قومش را نجات میدهد،
خدا خودش را پنهان میکند.
16سازندگان بُتها، همه شرمسار خواهند شد
و آبروی همهٔ آنها خواهد رفت.
17امّا خداوند، اسرائیل را نجات داده است،
و پیروزی او تا به ابد خواهد بود،
و قوم او هیچوقت شرمنده نخواهد شد.»
18خداوندی که آسمانها را آفریده،
همان خدایی که زمین را نیز بسرشت،
آن را استوار و پایدار نیز ساخت.
آن را بایر و بیمصرف خلق نکرد،
بلکه آن را طوری آفرید
که برای زندگی انسان مناسب باشد.
این است آن کسیکه میگوید:
«من خداوند هستم و غیراز من خدایی نیست.
19من در خفا سخن نگفتهام
و هدفم را از مردم پنهان نکردهام.
من از قوم اسرائیل نخواستم
مرا در سرزمینی بایر و بیمصرف بجویند.
من خداوند هستم، حقیقت را میگویم،
و حق را اعلام میکنم.»
خداوند جهان و بُتهای بابل
20خداوند میگوید:
«ای ملّتها و مردم جهان،
و تمام کسانیکه بعد از سقوط بابل زنده میمانید،
همچنین آنهایی که با بُتهای چوبی خود رژه میروید
و به حضور خدایانی دعا میکنید که نمیتوانند شما را نجات دهند،
مردمی که اصلاً چیزی نمیدانند،
همه با هم جمع شوید، خود را برای محاکمه حاضر کنید.
21بیایید و دعوی خود را در دادگاه ارائه کنید؛
بگذارید مدافعان با هم شور و مشورت کنند.
چه کسی در زمانهای گذشته دربارهٔ آنچه به وقوع خواهد پیوست، پیشگویی کرد؟
آیا من -خداوند، خدای عادل که قومش را نجات میدهد- چنین نکردم؟
خدای دیگری وجود ندارد.
22«ای تمام مردم جهان،
به سوی من بازگردید و نجات یابید!
من تنها خدا هستم و خدای دیگری نیست.
23وعدههای من حقیقت دارد و تغییر نمیپذیرد.
به ذات خودم سوگند یاد میکنم
که همه به حضور من آمده و زانو خواهند زد
و قول خواهند داد که نسبت به من امین و با وفا بمانند.
24«آنها خواهند گفت که فقط از طریق من،
پیروزی و قدرت یافت میشود،
امّا همهٔ کسانیکه از من متنفّرند، دچار شرمساری خواهند شد.
25من، خداوند تمام فرزندان یعقوب را آزاد خواهم کرد،
و آنها مرا ستایش خواهند کرد.
46
1«این است عاقبت بُتهای بابل!
روزی بِل و نِبو را میپرستیدند،
امّا امروز آنها را بر پشت الاغها گذاشتهاند،
و باری سنگین برای این حیوانات خسته میباشند.
2بُتها نمیتوانند خودشان را نجات دهند،
آنها را برداشتهاند و به جای دور حمل میکنند.
این است عاقبت خدایان بابل!
3«ای فرزندان یعقوب،
ای بازماندگان قوم من، به من گوش کنید.
از روزی که به دنیا آمدید، من از شما مواظبت کردم.
4من خدای تو هستم
و تا زمانی که پیر شوی و موهایت سفید شوند مراقب تو خواهم بود.
من تو را آفریدم، از تو مواظبت خواهم کرد،
من به تو کمک میکنم و تو را خلاصی خواهم بخشید.»
5خداوند میگوید: «با چه کسی مرا مقایسه میکنید؟
آیا کس دیگری مثل من وجود دارد؟
6مردم کیسههایشان را باز میکنند و سکّههای طلا بیرون میآورند،
و نقره را در ترازو وزن میکنند.
آنها زرگری اجیر میکنند تا برایشان خدایی بسازد؛
آنگاه در برابر آن تعظیم میکنند و آن را میپرستند.
7آنها آن را بر دوش خود میگذارند و آن را حمل میکنند.
آنها آن را در مکانی میگذارند و همانجا میماند،
و قادر نیست از جایی که هست، حرکت کند.
اگر کسی پیش آن دعا کند، آن قادر نیست جواب بدهد
یا آنها را از بلایی برهاند.
8«شما ای گناهکاران، این را به یاد آورید؛
و آنچه را من کردهام در نظر داشته باشید.
9به یاد بیاورید آنچه در زمانهای قدیم واقع شد،
و آگاه باشید که من تنها خدا هستم
و هیچکس مانند من نخواهد بود.
10از ابتدا نتیجهٔ کار را پیشگویی کردم،
و از زمانهای پیش شما را از آنچه واقع میشود خبر کردم.
گفتم که نقشههای من هیچگاه خنثی نخواهد شد،
و تمام آنچه را خواستهام به وقوع خواهد پیوست.
11من کسی را از شرق فرا میخوانم؛
او مثل یک پرندهٔ شکاری با سرعت میآید
و در اجرای آنچه خواستهام موفّق خواهم شد.
من چنین گفتهام و آن به انجام خواهد رسید.
12«ای مردم خیرهسر، که میپندارید از پیروزی دور هستید،
به من گوش کنید.
13من روز پیروزی را نزدیک ساختم؛
دیگر آن روز اصلاً دور نیست.
پیروزی من تأخیر نخواهد کرد.
من اورشلیم را نجات میدهم،
و عزّت و احترام را به اسرائیل باز میآورم.»
47
سقوط بابل
1خداوند میگوید:
«ای بابل از تختت فرود بیا
و در خاک و خاکستر روی زمین بنشین.
روزی تو مثل دختری باکره بودی، شهری تسخیر نشده،
امّا دیگر ظریف و لطیف نیستی!
اکنون تو یک بردهای!
2سنگ آسیاب را بچرخان و گندم را آرد کُن.
حجاب خود را بردار،
و لباسهای نفیست را از تن درآور!
دامن خود را بالا بزن و از رود عبور کن!
3مردم تو را لخت خواهند دید،
آنها تو را تحقیر شده و شرمسار خواهند دید.
من انتقام خواهم گرفت و هیچکس نمیتواند مانع من شود.»
4خدای قدّوس اسرائیل، ما را آزاد میسازد،
اسم او خدای متعال است.
5خداوند به بابل میگوید:
«در سکوت و ظلمت بنشین؛
دیگر کسی تو را ملکهٔ جهان نخواهد خواند!
6من نسبت به قوم خودم خشمگین بودم؛
با آنها چنان رفتاری کردم که گویی آنها دیگر قوم من نیستند.
من آنها را به دست تو تسلیم کردم،
تو به هیچیک از آنها رحم نکردی؛
حتّی با پیران با خشونت رفتار کردی.
7فکر میکردی که تو همیشه ملکه خواهی بود،
به این چیزها توجهی نکردی
و به عاقبت کار نیندیشیدی.
8«بشنو، ای عاشقِ لذّتها،
و ای آن کسیکه فکر میکنی در امن و امان هستی؛
تو ادّعا میکنی که به بزرگی خدا هستی،
و هیچکس مانند تو نیست.
فکر میکردی که هیچوقت بیوه نخواهی شد
و غم از دست دادن فرزندانت را نخواهی دید.
9امّا در یک لحظه، تنها در یک روز،
این هر دو برایت روی خواهد داد.
با وجود تمام جادوگریهایت،
شوهر و فرزندانت را از دست خواهی داد.
10«تو به خودت و به نیرنگهایت اطمینان داشتی،
و فکر میکردی کسی نمیتواند تو را ببیند.
حکمت و دانش تو، تو را گمراه کرد،
تو به خودت میگفتی، 'من خدا هستم،
دیگر کسی مثل من نیست.'
11بلا بر تو نازل میشود،
و هیچیک از جادوگریهای تو نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
ناگهان چنان ویرانیای بر تو خواهد آمد،
که آن را در خواب هم ندیدهای.
12تمام سحر و افسونهای جادویی خود را که
از دوران جوانیات به کار میبردی حفظ کن.
شاید آنها به تو کمکی بکنند؛
شاید بتوانی دشمنان خودت را با آنها بترسانی.
13با وجود تمام راهنماییهایی که به تو میشود،
فاقد قدرت هستی.
بگذار منجّمها و ستارهشناسان تو
-آنهایی که میتوانند ستارهها را بررسی و مدارهای کهکشان را رسم،
و هر ماه وقایع ماه بعد را پیشگویی کنند-
بیایند و تو را از آنچه برایت اتّفاق میافتد، آگاه سازند.
14«آنها مانند پرکاهی هستند
که آتش همهٔ آنها را خواهد سوزانید!
آنها قادر نخواهند بود،
حتّی خودشان را از شعلههای سوزندهٔ آن نجات دهند.
این آتش، آتش ملایم و مطلوبی نیست که بتوانند خودشان را با آن گرم کنند.
15ستارهشناسان و طالعبینانی که در تمام عمرت تو را راهنمایی میکردند،
دیگر جُز این نمیتوانند کاری برای تو انجام دهند.
تمام آنها تو را ترک میکنند و به راه خود خواهند رفت،
و هیچیک از آنها باقی نمیماند که تو را رهایی دهد.»
48
خداوند، خدای آینده است
1ای قوم اسرائیل، ای فرزندان یهودا، گوش کنید:
شما به نام خداوند سوگند یاد میکنید
و ادّعا میکنید که خدای اسرائیل را پرستش میکنید،
امّا حتّی یک کلمهٔ آن را باور ندارید.
2با وجود این از اینکه شهروندان شهر مقدّس هستید
و به خدای اسرائیل،
خدای متعال، متّکی هستید،
به خود میبالید.
3خداوند به قوم اسرائیل میگوید:
«از زمانهای قدیم آنچه را که باید رُخ دهد پیشگویی کردم،
سپس بلافاصله آن را بعمل آوردم.
4میدانستم که شما آدمهایی خودسر و لجباز،
-مثل آهن سخت و مثل برنز غیرقابل انعطاف- خواهید بود.
5من آیندهٔ شما را به ترتیب از قدیم پیشگویی کردم،
و وقایع را قبل از وقوع اعلام نمودم،
تا شما نتوانید ادّعا کنید و بگویید که
بُتها و شمایل شما باعث وقوع آنها بودند.
6«آنچه از پیش گفتم، همه تحقق یافته؛
و باید بپذیرید که پیشگوییهای من همه درست بوده است.
اکنون شما را از چیزهای تازهای که اتّفاق میافتد، باخبر میکنم؛
اتّفاقاتی که قبلاً آشکار نکرده بودم.
7فقط در این زمان میگذارم آنها روی دهند،
هیچوقت در گذشته چیزی شبیه این رُخ نداده است.
اگر چنین چیزی رُخ داده بود، شما ادّعا میکردید که همهٔ آن را میدانستید.
8من میدانستم که شما قابل اعتماد نیستید،
و همیشه به عنوان سرکش و یاغی شهرت داشتید.
به این دلیل است که شما تا به امروز چیزی دربارهٔ آن نشنیدهاید،
و کلمهای از آن به گوش شما نرسیده است.
9«برای اینکه مردم نام مرا ستایش کنند،
من جلوی خشم خود را میگیرم
و آن را مهار میکنم و شما را از بین نمیبرم.
10همانطور که نقره در کورهٔ آتش خالص میشود،
همانطور من شما را در آتشِ درد و تحمّل آزمودم.
11آنچه من میکنم بهخاطر نام خودم میکنم،
من نمیگذارم نامم بیحرمت شود،
و نمیگذارم هیچکس در جلالی که میبایست فقط برای خودم باشد، شریک شود.»
کوروش، رهبر برگزیدهٔ خداوند
12خداوند میگوید:
«ای اسرائیل، ای مردمی که من خواندهام، بشنوید!
من خدا، اولین و آخرین و تنها خدا هستم!
13دستهای من بنیاد زمین را گذاشت
و آسمانها را گسترانید،
وقتی من زمین و آسمان را احضار کنم،
آنها فوراً میآیند و در حضور من میایستند.
14«گرد آیید، و همه گوش دهید!
هیچ خدایی نمیتوانست از پیش بگوید
کسی را که من برگزیدهام به بابل حمله کند،
او آنچه من از او بخواهم، انجام میدهد.
15من آن کسی هستم که سخن گفت و او را فراخواند،
من او را آوردم و به او موفقیّت دادم.
16«اکنون نزدیک بیا، و به آنچه میخواهم بگویم، گوش بده.
از ابتدا به طور واضح سخن گفتم،
و کلام من همیشه تحقّق یافته است.»
(اکنون خدای متعال قدرت خود را به من داده و مرا فرستاده است.)
نقشهٔ خداوند برای قوم اسرائیل
17خدای قدّوس اسرائیل
-خداوندی که منجی توست- میگوید:
«من خداوند، خدای تو هستم،
خدایی که میخواهد خیر و صلاح خودت را به تو بیاموزد
و تو را به راهی که میباید بروی، رهبری میکند.
18«اگر تو فقط به دستورات من گوش میدادی!
آنگاه برکات، مثل نهری که هرگز خشک نمیشود
به جانب تو جریان میداشت.
و پیروزی مثل امواج ممتد کنار ساحل،
به سوی تو روان میبود.
19فرزندان تو، مثل دانههای شن بیشمار میشدند،
و نمیگذاشتم هیچوقت شکست بخورند.»
20از بابل خارج شوید، و از آنجا فرار کنید!
با شادی و با صدای بلند، این خبر خوش را در همهجا اعلام کنید:
«خداوند بندهٔ خود اسرائیل را رهایی داده است.»
21وقتی خداوند قوم خود را در صحرای خشک و داغ رهبری میکرد،
مردم از بیآبی در رنج نبودند.
خداوند از صخره، برای آنها آب روان جاری ساخت،
او صخره را شکافت و آب از آن روان شد.
22خداوند میگوید: «برای گناهکاران، امنیّتی وجود نخواهد داشت.»
49
(اسرائیل) نوری برای همهٔ ملّتها
1ای ملّتهای جزایر دوردست،
و ای مردمی که در جایهای دور زندگی میکنید، گوش دهید!
قبل از تولّدم، خداوند مرا برگزید
و مرا منصوب کرد تا بندهٔ او باشم.
2او کلمات مرا مثل شمشیر تیز کرده
و با دست خود از من حمایت نموده است.
او مرا مثل پیکانی تیز، برای استفاده آماده ساخت.
3او به من گفت: «ای اسرائیل، تو بندهٔ من هستی؛
و بهخاطر تو، مردم مرا ستایش میکنند.»
4من در پاسخ گفتم: «من سخت کوشیدم، ولی ناامیدم!
با تمام نیرو سعی کردم، ولی هیچ توفیقی نداشتم.»
با وجود این، من به خداوند اعتماد دارم و او از من دفاع خواهد کرد،
او پاداش زحمت مرا خواهد داد.
5قبل از تولّدم، خداوند مرا انتخاب کرد؛
و او مرا به عنوان بندهٔ خود مأمور ساخت که قومش را بازگردانم،
و اقوام پراکندهٔ اسرائیل را به وطن خودشان برسانم.
خداوند به من چنین لطف کرده است،
او سرچشمهٔ قدرت من است.
6خداوند به من میگوید:
«ای بندهٔ من، برایت وظیفهٔ بزرگتری دارم.
تو نه فقط عظمت قوم اسرائیل
-آنها که زندهاند- را برمیگردانی،
بلکه من تو را نور تمام ملّتهای جهان خواهم ساخت،
تا اینکه تمام دنیا نجات یابد.»
7خدای قدّوس و نجاتدهنده اسرائیل
به آن کس که شدیداً مورد نفرت است،
تمام ملّتها و حکّام آنها که از او متنفّرند، چنین میگوید:
«وقتی پادشاهان ببینند تو آزاد شدهای
به احترام برخواهند خاست،
شاهزادگان هم آن را میبینند
و به احترام خَم شده تعظیم میکنند.»
تمام اینها واقع خواهد شد، چون خداوند بندهٔ خود را برگزیده است.
خدای قدّوس اسرائیل در وعدههای خود امین است.
بازسازی در اورشلیم
8خداوند به قوم خود میگوید:
«وقتی زمان نجات شما فرا رسد، به شما لطف خواهم کرد،
و به فریادهای شما برای کمک پاسخ خواهم داد.
من حافظ و حامی تو خواهم بود،
و به وسیلهٔ تو پیمانی با تمام ملّتها میبندم.
من میگذارم یکبار دیگر در سرزمین خود
که اکنون ویران است ساکن شوی.
9من به اسیران
و به آنها که در سیاهچالها زندانی هستند
میگویم 'آزاد شوید، وارد نور شوید!'
آنها مانند گوسفندانی هستند که در دامنهٔ تپّهها میچرند،
10آنها هیچوقت گرسنه و تشنه نخواهند بود.
خورشید و گرمای بیابان به آنها آزاری نمیرساند،
چون آنها به وسیلهٔ کسی رهبری میشوند که آنها را دوست دارد.
او آنها را در کنار چشمههای آب روان رهبری خواهد کرد.
11«من شاهراهی در امتداد کوهستانها خواهم ساخت،
و راهی برای عبور قوم خودم آماده خواهم کرد.
12قوم من از سرزمینهای دوردست
-از شمال و مغرب و از آسوان در جنوب- میآیند.»
13ای آسمانها بسرایید! ای زمین فریاد شادی برآور!
ای کوهها با صدای بلند بسرایید!
خداوند به قوم خودش تسلّی خواهد داد،
او به قوم رنجدیدهٔ خود رحم خواهد کرد.
14امّا مردم اورشلیم گفتند:
«خداوند ما را ترک
و فراموش کرده است.»
15پس خداوند در پاسخ میگوید:
«آیا مادری میتواند کودک نوزاد خود را فراموش کند؟
و فرزندی را که خودش به دنیا آورده، دوست نداشته باشد؟
حتّی اگر یک مادر فرزند خود را فراموش کند،
من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد.
16ای اورشلیم، هیچوقت نمیتوانم تو را فراموش کنم!
من اسم تو را در کف دستهای خود نوشتهام.
17«آنها که تو را بازسازی میکنند، بزودی میآیند،
و کسانیکه تو را ویران کردند، خواهند رفت.
18به اطراف نگاه کن و ببین چه چیزی در حال وقوع است!
مردم تو دور هم جمع میشوند و به طرف خانههای خود میآیند!
به حیات خودم سوگند،
که تو از مردم خودت مفتخر خواهی بود،
همانطور که یک عروس به جواهرات خود افتخار میکند.
19«کشورت ویران و متروک شده بود،
امّا اکنون گنجایش کافی برای اسکان همهٔ آنهایی که میآیند، نخواهد داشت.
و آنها که باعث ویرانی بودند
از میان تو طرد خواهند شد.
20کسانی از قوم تو که در تبعید به دنیا آمدهاند،
روزی به تو خواهند گفت:
'این سرزمین بسیار کوچک است،
ما جای بیشتری برای زندگی احتیاج داریم.'
21آنگاه تو به خود خواهی گفت:
'چه کسی همهٔ این فرزندان را برای من به دنیا آورده است؟
من فرزندانم را از دست داده بودم و دیگر نمیتوانستم فرزندی داشته باشم.
مرا به تبعید برده بودند،
چه کسی این بچّهها را بزرگ کرد؟
من تک و تنها بودم،
این بچّهها از کجا آمدهاند؟'»
22خداوند متعال به قوم خود میگوید:
«من به ملّتها علامتی میدهم
و آنها فرزندان تو را به خانهٔ خود خواهند برد.
23پادشاهان مثل پدر با شما رفتار خواهند کرد،
و ملکهها مثل مادر شما، خواهند بود.
آنها در مقابل شما خَم میشوند و به شما احترام میگذارند،
آنها با فروتنی و احترام، خودشان را به شما نشان خواهند داد.
آنگاه شما خواهید دانست که من خداوند هستم،
و کسیکه در انتظار کمک من است، ناامید نخواهد شد.»
24آیا میتوانید آنچه را که یک سرباز به یغما برده، از او پس بگیرید؟
آیا میتوانید زندانیها را از چنگ یک حاکم ستمکار خلاص کنید؟
25خداوند در جواب میگوید:
«این است آنچه واقع خواهد شد.
اسیران از دست سرباز آزاد میشوند،
و آنچه حاکم ستمکار به یغما برده از او گرفته خواهد شد.
من با کسانیکه با شما میجنگند، خواهم جنگید،
و فرزندان تو را رها خواهم کرد.
26من کسانی را که به تو ظلم کردهاند، وادار میکنم یکدیگر را بکشند،
و آنها از قتل و انتقام سرمست خواهند شد.
آنگاه تمام انسانها خواهند دانست که من
-کسیکه شما را نجات میدهد و آزاد میکند- خداوند هستم.
آنها خواهند دانست که من خدای قادر اسرائیل هستم.»
50
1خداوند میگوید:
«آیا میپندارید همانطور که مردی زنش را طلاق میدهد،
من قوم خود را از خودم دور ساختم؟
پس طلاقنامه کجاست؟
آیا فکر میکنید من شما را به عنوان اسیر فروختم؟
مانند مردی که فرزندان خودش را به اسارت بفروشد؟
نه، تو بهخاطر گناهانت به اسارت افتادی؛
و بهخاطر جنایتهایی که مرتکب شدی، تبعید گشتی.
2«چرا قوم من، وقتی برای نجات آنها اقدام کردم،
در پاسخ غفلت ورزیدند؟
چرا وقتی آنها را خواندم، آنها جوابی ندادند؟
آیا آنقدر ضعیف هستم که دیگر نمیتوانم آنها را نجات دهم؟
من میتوانم فرمان دهم دریا خشک شود
و نهرهای آب به بیابان مبدّل شوند
و تا ماهیان آنها از بیآبی بمیرند.
3من میتوانم آسمان را چنان تیره کنم،
که گویی برای مردهای سوگوار است.»
اطاعت بندهٔ خداوند
4خداوند قادر به من آموخته است چه بگویم،
تا بتوانم خستگان را توانایی بخشم.
هر صبحگاه مرا مشتاق میسازد
تا به تعالیم او گوش دهم.
5خداوند به من فهم عطا کرده است.
من سرکشی ننمودهام،
و به او پشت نکردهام.
6پشتم را برای آنهایی که مرا با شلاّق میزدند، برهنه نمودم،
و وقتی به من ناسزا میگفتند،
ریشهای مرا میکندند،
و به من آب دهان میانداختند، اعتراضی نکردم.
7ناسزاهای آنها مرا ناراحت نمیکند،
چون خدای قادر مطلق به من کمک میکند.
من آمادهٔ تحمّل آنها هستم،
و میدانم که شرمنده نخواهم شد،
8چون خدا نزدیک است
و او بیگناهی مرا ثابت میکند.
آیا کسی جرأت دارد مرا به جرمی متّهم کند؟
بیایید به دادگاه برویم،
بگذارید او اتّهامات خود را ارائه دهد!
9خداوند قادر خودش از من دفاع میکند،
دیگر چه کسی میتواند مرا متّهم سازد؟
مدّعیان من مثل پارچهٔ بید خورده،
از بین خواهند رفت.
10ای تمام خداترسان
و کسانیکه گفتار بندهٔ او را اطاعت میکنید،
راهی که شما میروید ممکن است تاریک باشد،
امّا به خداوند توکّل نمایید،
و به خدای خود اعتماد کنید.
11تمام شما که برای از بین بردن دیگران آتش میافروزید،
خودتان در آن آتش نابود خواهید شد.
خداوند خودش چنین خواهد کرد
و شما گرفتار سرنوشت دردناکی خواهید شد.
51
تسلّی برای اورشلیم
1خداوند میفرماید:
«ای کسانیکه در طلب نجات هستید،
و شما کسانیکه برای گرفتن کمک به سوی من میآیید، به من گوش دهید.
به صخرهای که به آن تعلّق دارید،
و به معدنی که از آن استخراج شدهاید بیندیشید.
2به جدّ خود ابراهیم،
و به ساره که تو از فرزندان آنها هستی فکر کن.
وقتی من ابراهیم را خواندم او فرزندی نداشت،
امّا من به او برکت دادم و او صاحب فرزندان شد،
و من خاندان او را بیشمار ساختم.
3«من به اورشلیم
و به تمام کسانیکه در میان خرابهها زندگی میکنند، شفقّت خواهم نمود.
اگر زمینش مثل بیابان باشد، آن را به باغی سرسبز
-مثل باغ عدن- تبدیل خواهم کرد.
آنجا از شادی و خوشی،
و سرودهای ستایش و سپاس پُر خواهد بود.
4«ای قوم من، گوش دهید
و به آنچه میگویم توجّه کنید:
تعالیم من برای تمام ملّتهاست؛
و عدالت من برای آنها نور خواهد بود.
5من با سرعت میآیم و آنها را نجات میدهم،
زمان پیروزی من نزدیک است.
من خودم بر ملّتها حکمرانی خواهم کرد.
سرزمینهای دوردست در انتظار من هستند،
آنها منتظر و امیدوارند که آنها را نجات بخشم.
6به آسمانها و به زمین نگاه کنید!
آسمانها مثل دود، محو خواهند شد،
و زمین مثل لباس کهنه از بین میرود.
تمام مردم روی زمین مثل پشهها خواهند مرد.
امّا نجاتی که من میآورم ابدی
و پیروزی من نهایی خواهد بود.
7«ای کسانیکه میدانید راستی چیست
و شما کسانیکه تعالیم من در دلهای شما ثبت شده به من گوش کنید.
نترسید وقتی مردم شما را سرزنش میکنند و به شما ناسزا میگویند،
8آنها مثل لباسهای بید خورده از بین میروند!
امّا نجاتی که من میآورم ابدی
و پیروزی من برای تمام زمانهاست.»
9ای خداوند، بیدار شو و به کمک ما بیا!
با قدرت خودت ما را نجات بده،
همانطور که در زمانهای قدیم، قدرتت کار میکرد.
تو بودی که راهاب، هیولای دریا، را قطعهقطعه کردی.
10باز هم آن تو بودی که دریا را خشکانیدی
و معبری از میان آب باز کردی،
تا کسانی را که میخواستی نجات دهی، بتوانند از آن رد شوند.
11آن کسانی را که میخواهی آزاد کنی،
با شادی و سرودخوانان به اورشلیم خواهند رسید.
آنها تا ابد شاد
و برای همیشه از غم و غصّه رها خواهند بود.
12خداوند میگوید:
«من به شما قدرت خواهم بخشید.
چرا از انسان فانی،
که مثل علف صحرا زودگذر است، واهمه داری؟
13آیا خداوندی که تو را آفریده،
آسمانها را گسترانیده،
و بنیاد زمین را نهاده است، فراموش کردهای؟
چرا باید دایماً از غضب کسانیکه بر تو ستم میکنند
و از دست آنها که آمادهٔ نابود ساختن تو هستند، در هراس باشی؟
از غضب آنها دیگر ناراحت نخواهی بود.
14اسیران بزودی آزاد میشوند.
آنها غذای فراوان خواهند داشت
و عمرشان طولانی خواهد بود.
15«من خداوند، خدای تو هستم،
من دریا را به جنبش میآورم
و امواجش میخروشند،
اسم من خداوند متعال است!
16من آسمانها را گسترانیدم
و بنیاد زمین را نهادم،
من به اورشلیم میگویم: 'تو قوم من هستی!
من تعالیم خود را به تو دادم،
و با دست خودم از تو حمایت میکنم.'»
پایان رنجهای اورشلیم
17ای اورشلیم، بیدار شو!
برخیز و بلندشو!
تو پیالهٔ مجازاتی را که خداوند در خشم خود به تو داد، نوشیدهای،
تو آن را تا به آخر نوشیدی و گیج شدهای.
18کسی نیست که تو را رهبری کند،
و در میان قوم خودت،
کسی را نداری که دستت را بگیرد.
19بلای مضاعف بر تو نازل شده است:
زمینت در جنگ ویران شده
و مردمانت گرسنه هستند.
کسی نیست که به تو رحم و شفقت نشان دهد.
20مردم از ضعف، در گوشههای خیابانها افتادهاند.
آنها مثل آهوانی هستند که در دام صیادی گرفتار شده،
و شدّت خشم خداوند را حس کردهاند.
21ای مردم رنج دیدهٔ اورشلیم،
ای کسیکه از گیجی تلوتلو میخوری، هرچند مست شراب نیستی.
22خداوند، خدای تو، از تو دفاع میکند و میگوید:
«پیالهای را که در خشم خود به تو دادم،
از تو پس میگیرم.
تو دیگر مجبور نخواهی بود
از این پیاله که تو را این چنین گیج میکند، بنوشی.
23من آن را به کسانی میدهم که به تو ستم کردند،
به کسانی که تو را مجبور کردند، در خیابانها بخوابی
و تو را مثل خاک زیر پایشان لگدمال کردند.»
52
خداوند اورشلیم را آزاد میسازد
1ای اورشلیم در قدرت و عظمت خود، برخیز!
ای شهر مقدّس جامهٔ زیبای خود را بر تن کن!
کافران و گناهکاران، دیگر هیچوقت به درون دروازههای تو وارد نخواهند شد.
2ای اورشلیم خود را آزاد ساز!
از گرد و خاک برخیز و بر تخت خود بنشین!
ای قوم اسیر صهیون،
زنجیرهایی که شما را به اسارت درآورده، پاره کنید.
3خدای قادر متعال به قوم خود میگوید: «وقتی شما به اسارت رفتید، پولی برای آن پرداخت نشد، در حقیقت برای آزادی شما هم چیزی پرداخت نخواهد شد. 4وقتی شما به عنوان بیگانه به مصر رفتید، این کار را با رضایت خودتان انجام دادید ولی آشور شما را با زور برد و در اِزای آن چیزی پرداخت نکرد. 5و اکنون در بابل همان چیز دوباره واقع شده است. شما را به اسارت گرفتهاند و چیزی در مقابل آن نپرداختهاند. آنها که بر شما حکومت میکنند، دایماً با غرور به خود میبالند و مرا تحقیر میکنند. 6در آن روز خواهی فهمید که من خدا هستم و من این را به تو گفتهام.»
7چه خوشی بزرگی است
دیدن پیامآوری که از فراز کوهها به زیر میآید،
و مژدهٔ صلح را میآورد.
او پیروزی را اعلام میکند و به صهیون میگوید:
«خدا پادشاه شماست!»
8محافظان شهر از شادی فریاد میزنند،
و مردم همه با هم با شادی فریاد میزنند.
آنها با چشم خودشان،
بازگشت خداوند را به صهیون مشاهده میکنند.
9ای خرابههای اورشلیم
فریادهای شادی سر دهید!
خداوند شهر خودش را آزاد میکند،
و به قوم خودش تسلّی خواهد داد.
10خداوند با قدرت مقدّس خود،
قوم خویش را نجات میدهد،
و تمام جهان شاهد آن خواهند بود.
11شما ای کسانیکه ظروف و وسایل معبد بزرگ را با خود حمل میکنید،
هرچه زودتر بابل را ترک کنید و بروید.
به هیچچیز ناپاک دست نزنید
و خودتان را پاک نگاه دارید.
12این بار لازم نیست با عجله خارج شوید،
یا سعی کنید بگریزید.
خداوند خدای شما، شما را رهبری خواهد کرد
و او از هر سو از شما محافظت میکند.
بندهٔ رنجدیده
13خداوند میگوید:
«بندهٔ من موفّق و کامیاب خواهد شد،
او به رتبهای عالی و بلند دست خواهد یافت.
14مردم از دیدن او وحشت میکردند،
قیافهٔ او چنان کریه بود که شباهتی به آدمیان نداشت.
15امّا اکنون ملّتهای زیادی در حسرتاند
و پادشاهان از تعجّب و حیرت گیج شدهاند.
آنها اکنون چیزی را میبینند و میفهمند،
که قبلاً هرگز نمیدانستند.»
53
1مردم در جواب میگویند:
«چه کسی میتوانست آنچه را که ما اکنون شنیدیم، باور کند؟
چه کسی میتوانست در تمام این چیزها قدرت خداوند را ببیند؟
2ارادهٔ خداوند بر آن بود که بندهٔ او
مثل نهالی در زمین خشک رشد کند.
او نه زیبایی و نه اُبهتی داشت که مردم به او توجّه کنند،
و نه جذابیّتی که توجّه دیگران را جلب کند.
3ما او را خوار شمردیم و طرد کردیم،
و او متحمّل رنج و درد شد.
کسی نمیخواست حتّی به او نگاه کند،
ما او را نادیده گرفتیم، مثل اینکه اصلاً وجود نداشت.
4«او متحمّل مجازاتی شد که حقِّ ما بود،
و او دردهایی را تحمّل کرد که میبایست ما تحّمل میکردیم.
و ما پنداشتیم که درد و رنج و زحمتهای او مجازاتی از جانب خدا بود.
5امّا بهخاطر گناهان ما، او مجروح شد
و بهخاطر شرارتهای ما، او مضروب گردید.
و بهخاطر دردی که او متحمّل شد، شفا یافتیم
و بهخاطر ضربههایی که او تحمّل کرد، سالم شدیم.
6همهٔ ما مثل گوسفندان گمشده بودیم
و هریک از ما به راه خود میرفت.
خداوند گناه ما را به حساب او آورد،
و او به جای ما متحمّل آن مجازات شد.
7«با او، با خشونت رفتار شد،
امّا او با فروتنی آن را تحمّل کرد.
مانند برّهای که به کشتارگاه میبرند،
و مانند گوسفندی که در حال پشمچینی ساکت است،
او دهان خود را نگشود.
8او را ظالمانه گرفتند، محکوم کردند و به پای مرگ بردند،
و هیچکس اعتنایی به سرنوشت او نداشت.
او بهخاطر گناهان قوم ما کشته شد.
9او را در مقبرهٔ شریران
و در کنار دولتمندان دفن کردند،
هرچند که او هیچوقت مرتکب جرمی نشده بود
و هیچ ناراستی در دهانش نبود.»
10خداوند میگوید:
«این ارادهٔ من بود که او متحمّل چنین رنجی بشود.
او برای آوردن بخشش و آمرزش قربانی شد
به این دلیل زندگی او طولانی خواهد بود
و او نوادهٔ خود را خواهد دید.
و به وسیلهٔ او ارادهٔ من، که منتهی به مسرّت است، اجرا خواهد شد.
11بعد از تحمّل یک زندگی پررنج، او ثمرهٔ مشقت خود را خواهد دید؛
او خواهد دانست که درد و رنج او بیهوده نبوده است.
بندهٔ صادق من که از او خشنودم،
دردهای مردم زیادی را تحمّل خواهد کرد.
و من بهخاطر او، آنها را میبخشم.
12بنابراین من مقامی عالی،
و جایگاهی میان بزرگان و صاحبان قدرت، به او خواهم داد.
او جان خود را با رضایت از دست داد
و به سرنوشت شریران مبتلا شد.
او جای گناهکاران را گرفت
واز خدا خواست تا آنها آمرزیده شوند.»
54
محبّت خدا برای قوم اسرائیل
1ای اورشلیم تو مثل زن نازایی بودی که هیچ فرزندی نداشت،
امّا اکنون میتوانی با صدای بلند و با شادی بسرایی،
چون تعداد فرزندان تو بیشتر از زنی است
که شوهرش همیشه با او بوده است.
2چادری را که در آن زندگی میکنید بزرگتر،
ریسمانهای آن را بلندتر و میخهای آن را محکمتر کنید!
3مرزهای خود را از هر سو گسترش دهید،
قوم شما تمام سرزمینهایی را که اکنون در تصرّف سایر ملّتهاست پس خواهند گرفت.
شهرهایی که الآن متروک هستند، از جمعیّت پُر خواهند شد.
4نترس! دیگر رسوا و تحقیر نخواهی شد.
تو بیوفایی روزهای جوانی خود را
و تنهایی غمانگیز خود را در روزگار بیوگی فراموش خواهی کرد.
5آفرینندهٔ تو که نامش خداوند متعال است
مثل شوهری حامی تو خواهد بود.
خدای قدّوس اسرائیل
-و حکمران تمام جهان- تو را نجات خواهد داد.
6ای اسرائیل، تو مثل زن جوانی هستی
که شوهرش او را ترک کرده و بسیار افسرده است.
امّا خداوند تو را دوباره به سوی خودش میخواند و میگوید:
7«برای یک لحظهٔ کوتاه تو را ترک کردم،
اکنون با محبّت پایدار تو را برمیگردانم.
8من از روی خشم، فقط برای لحظهای، دور شدم
امّا من محبّت پایدارم را تا به ابد، به تو نشان خواهم داد.»
این است، آنچه خدای نجات دهنده میگوید.
9«در زمان نوح قول دادم
که هیچوقت در دنیا چنین توفانی نفرستم.
اکنون قول میدهم، دیگر نسبت به تو خشم نگیرم،
و دیگر تو را سرزنش و مجازات نکنم.
10ممکن است کوهها و تلها درهم بریزند،
امّا محبّت پایدار من برای تو، هیچوقت پایان نخواهد داشت،
و من به پیمان خودم برای صلح همیشه وفادار خواهم بود.»
این است آنچه خدایی که شما را دوست دارد میگوید.
اورشلیم آینده
11خداوند میگوید:
«ای اورشلیم، ای شهر رنجدیده و بیچاره
که تسلّیدهندهای نداری،
من بنیادهای تو را از نو با سنگهای قیمتی خواهم ساخت.
12من بُرجهای تو را از یاقوت
و دروازههای تو را با سنگهایی میسازم که مثل شعلهٔ آتش بدرخشد
و دیوار اطراف تو را با جواهرات خواهم ساخت.
13«من خودم مردم تو را تعلیم میدهم
و به آنها صلح و سعادت خواهم بخشید.
14عدالت و راستی به تو قوّت خواهد داد،
و تو از ظلم و وحشت در امان خواهی بود.
15کسیکه به تو حمله کند،
تأیید مرا ندارد؛
و هرکه با تو بجنگد، سقوط خواهد کرد.
16«من آهنگر را آفریدهام
تا بر آتش بدمد و اسلحه بسازد،
من همچنین سرباز را آفریدم
تا از اسلحه برای کشتن استفاده کند.
17امّا دیگر هیچ اسلحهای نمیتواند به تو آسیب برساند،
تو برای همهٔ کسانیکه تو را متّهم میکنند، پاسخی خواهی داشت.
من از بندگان خود دفاع خواهم کرد
و به آنها پیروزی خواهم داد.»
55
دعوت تشنگان
1خداوند میگوید:
«ای تمام تشنگان بیایید،
آب اینجاست!
ای تمام کسانیکه پول ندارید بیایید،
غلّه بخرید و بخورید!
بیایید، شیر و شراب را به رایگان بخرید!
2چرا پول خود را صرف چیزی میکنید که شما را سیر نمیکند؟
و چرا تمام مزدی را که بهخاطر کارتان میگیرید صرف میکنید، و باز هم گرسنه هستید؟
به من گوش دهید و هرچه میگویم انجام دهید،
آنگاه از بهترین غذاها لذّت خواهید برد.
3«ای قوم من، اکنون به من گوش دهید و نزد من بیایید،
بیایید نزد من تا حیات یابید!
من با شما پیمانی ابدی میبندم،
و برکاتی را که به داوود قول داده بودم، به شما خواهم داد.
4من او را رهبر و فرماندهٔ ملّتها ساختم،
و از طریق او، من قدرت خود را به آنها نشان دادم.
5اکنون ملّتهای بیگانه را احضار میکنم،
آنها زمانی تو را نمیشناختند،
امّا اکنون آنها به سوی تو میدوند تا به تو ملحق شوند.
من، خداوند، خدای تو، خدای قدّوس اسرائیل
همهٔ این کارها را خواهم کرد،
و به تو شکوه و جلال خواهم داد.»
6اکنون که خداوند نزدیک است،
به نزد او بازگردید و به درگاه او دعا کنید.
7شریران راههای خود را ترک کنند،
و بدکاران افکار خود را تغییر دهند.
بگذارید آنها به نزد خداوند، خدای ما بازگردند.
او بر آنها رحیم و بخشنده خواهد بود.
8خداوند میگوید: «افکار من، افکار شما نیست
و نه روشهای من، مثل روشهای شما.
9همانقدر که آسمانها از زمین بلندتر هستند،
همانقدر، افکار من از افکار شما بلندتر است.
10«کلمات من مانند برف و باران است که از آسمان میبارند،
و زمین را سیراب میکنند، و موجب رشد غلاّت
و تهیّهٔ بذر کافی برای کاشتن و تأمین غذا میشوند.
11کلامی که از دهان من خارج میشود
همینطور بیهوده نخواهد بود،
نیّت و نقشهٔ مرا بدون غفلت به جا خواهد آورد.
12«شما با شادی بابل را ترک خواهید کرد،
و در صلح و صفا از شهر خارج خواهید شد.
کوهها و تلها آواز شادی سرمیدهند،
و درختان از خوشحالی فریاد میکنند.
13به جای خلنگ، درختان صنوبر میروید
و به جای خار صنوبر.
و این نشانهای ابدی و خاطرهای خواهد بود
از آنچه خداوند انجام داده است.»
56
قوم خدا شامل تمام ملّتهاست
1خداوند به قوم خود میگوید: «از روی انصاف و عدالت رفتار کنید چون بزودی شما را نجات خواهم داد. 2من به کسانیکه روز سبت را نگاه میدارند و از آن سوء استفاده نمیکنند، برکت خواهم داد. من کسانی را که مرتکب هیچ نوع شرارتی نشوند، برکت خواهم داد.»
3بیگانهای که به قوم خدا پیوسته نباید بگوید: «خداوند اجازه نمیدهد من با قوم او عبادت کنم.»
مردی که اخته شده، نباید فکر کند چون نمیتواند بچّه داشته باشد، هیچوقت جزو قوم خدا نمیباشد. 4خداوند به چنین شخصی میگوید: «اگر تو حرمت مرا با نگاهداشتن روز سبت رعایت کنی، اگر تو آنچه را مورد رضایت من است بجا آوری، و پیمان مرا با وفاداری حفظ کنی، 5در آن صورت نام تو در معبد بزرگ من و در میان قوم من جاودانهتر خواهد بود، از اینکه پسران و دختران زیاد میداشتی. تو هیچگاه فراموش نخواهی شد.»
6خداوند به بیگانگانی که به قوم او میپیوندند و او را دوست دارند و به او خدمت میکنند، سبت را نگاه میدارند، و پیمان او را با وفاداری حفظ میکنند، میگوید: 7«من تو را به صهیون، به کوه مقدّس خودم برمیگردانم و در نمازخانهٔ من شاد خواهی بود، و قربانیهایی که تو بر قربانگاه من میگذرانی، خواهم پذیرفت. معبد بزرگ من به نام نمازخانهٔ همهٔ ملّتها خوانده خواهد شد.»
8خداوند متعال که قوم خودش، اسرائیل را از تبعید به خانههای خود آورده، وعده داده است که باز هم مردمان دیگری را خواهد آورد تا به آنها ملحق شوند.
فساد رهبران اسرائیل
9خداوند به ملّتهای بیگانه گفته است که مثل حیوانات وحشی حمله کنند و قوم او را ببلعند. 10او میگوید: «تمام رهبرانی که میبایست قوم مرا برحذر میداشتند، کور هستند! آنها چیزی نمیدانند. آنها مثل سگهای نگهبانی هستند که نمیتوانند پارس کنند، آنها در گوشهای خوابیدهاند و خواب میبینند. چقدر از خوابیدن لذّت میبرند! 11آنها مثل سگهای طمعکاری هستند که هرچه به آنها بدهی کافی نیست. این رهبران بیفهماند. هریک کاری میکند که دوست دارد، و هرکس در پی منافع خودش میباشد. 12این مستان میگویند: 'شراب بیاورید تا هرچه میتوانیم بنوشیم. فردا از امروز هم بهتر خواهد بود.'»
57
بتپرستی قوم اسرائیل
1انسانهای خوب میمیرند و کسی نمیفهمد و حتّی اعتنایی ندارد. امّا وقتی آنها میمیرند، دیگر هیچ بلایی به آنها آسیبی نمیرساند. 2آنها که با نیکویی زندگی میکنند، در موقع مرگ آرامش و راحتی مییابند.
3ای گناهکاران برای داوری حاضر شوید! شما از جادوگران، زناکاران و فاحشهها بهتر نیستید. 4چه کسی را مسخره میکنید؟ ای دروغگویان، چه کسی را استهزا میکنید؟ 5ای شما که الهههای باروری را میپرستید و زیر درختان مقدّس خودتان مقاربت میکنید، و ای کسانیکه فرزندان خود را در غارهای سنگی در کنار بستر وادیها قربانی میکنید. 6شما سنگهای صاف شده را از بستر وادیها برمیدارید و آنها را به عنوان خدا میپرستید. شما به عنوان قربانی بر سر آنها شراب میریزید و از غلاّت خود به آنها میدهید. آیا فکر میکنید من از این چیزها خشنودم؟ 7شما برای انجام قربانی بر فراز کوهها میروید و در آنجا همبستر میشوید. 8شما بُتهای وقیح خود را در داخل خانهٔ خود میگذارید. شما مرا ترک کردید. شما لباس خود را در میآورید و با معشوقههایی که اجیر کردهاید، برای همخوابگی به بسترهای بزرگ خود میروید، و در آنجا شهوت خود را ارضاء میکنید. 9شما با عطریّات و روغنهای معطر خود را میآرایید و برای پرستش بت مولِک میروید. قاصدانی به هرجا -حتّی به دنیای مردگان- میفرستید تا بُتهای تازهای برای پرستش پیدا کنید. 10برای یافتن سایر خدایان خود را خسته میکنید. ولی دست بردار نیستید. شما فکر میکنید، بُتهای کریه شما به شما توانایی میبخشند و دیگر هیچوقت ضعیف نخواهید شد.
11خداوند میگوید: «این خدایان کیستند که آنقدر از آنها میترسی، به حدّی که تو به من دروغ میگویی و کاملاً مرا فراموش کردهای؟ آیا بهخاطر اینکه مدّتی ساکت بودم دیگر برای من احترامی قایل نیستی؟ 12فکر میکنی آنچه انجام میدهی درست است، امّا من کارهای تو را آشکار خواهم کرد و بُتهای تو قادر نخواهند بود به تو کمک کنند. 13وقتی برای کمک فریاد میزنی، بگذار همان بُتهای تو -که با نسیم بادی به اطراف پراکنده میشوند- تو را نجات دهند! امّا کسانیکه به من توکّل کنند، در این زمین زندگی خواهند کرد و مرا در معبد بزرگ خودم پرستش خواهند کرد.»
وعدهٔ کمک و شفا
14خداوند میگوید: «بگذارید قوم من به حضور من بازگردند. تمام موانع را از جلوی راهشان بردارید! راه را بسازید، و آن را آماده کنید.
15«من خدای قدّوس و متعال هستم؛ خدایی که ابدی است. جایگاه من در مکانی مقدّس و متعال است، در عین حال در میان مردمی زندگی میکنم که فروتن و توبهکار میباشند تا اعتماد و امیدشان را به آنها بازگردانم. 16من به قوم خود حیات بخشیدم، و دیگر آنها را متّهم نخواهم کرد و برای همیشه نسبت به آنها خشمگین نخواهم بود، مبادا کاملاً مأیوس گردند. 17بهخاطر طمع و گناهانشان من نسبت به آنها خشمگین بودم، به این دلیل آنها را مجازات و ترک کردم، ولی آنها با خیرهسری به راههای خود ادامه دادند.
18«من شاهد کارهای آنها بودم، امّا آنها را شفا خواهم داد. من آنها را رهبری و کمک خواهم کرد، و به سوگواران تسلّی خواهم داد. 19من صلح و آرامش را به همه -به دور و نزدیک- خواهم داد! من قوم خودم را شفا خواهم داد. 20امّا شریران مثل دریای پرتلاطم که امواجش از خروشیدن باز نمیایستد و با خود فضولات و چیزهای کثیف را به ساحل میآورند، ناآراماند.» 21خداوند میگوید: «برای گناهکاران جای امنی وجود ندارد.»
58
روزهٔ واقعی
1خداوند میگوید: «صدای خود را بلند کن و فریاد بزن! به قوم من اسرائیل بگو، دربارهٔ گناهانشان به آنها بگو! 2آنها هر روز برای عبادت به نزد من میآیند، و میگویند که مشتاقند راهها و تعالیم مرا بدانند. آنها میگویند از من قوانین عادلانه میخواهند، واز پرستش خدای خود خشنود هستند.»
3مردم میپرسند: «اگر خداوند توجّهی ندارد، چرا ما باید روزه بگیریم؟ اگر او اعتنایی ندارد، چرا ما باید بدون غذا زندگی کنیم؟»
خداوند به آنها میگوید: «حقیقت این است که شما در همان وقتیکه روزه میگیرید، به فکر منافع خود میباشید و به کارگران خود ستم میکنید. 4روزهٔ شما، شما را پرخاشگر ساخته و همیشه در جنگ و جدال هستید. آیا فکر میکنید، این نوع روزه باعث میشود من به دعای شما گوش کنم؟ 5وقتی شما روزه میگیرید، بدن خود را رنجور و سرهای خود را مثل پرههای علف صحرا در برابر باد، خَم میکنید، و بستر خود را بر پلاس و خاکستر میگسترانید. آیا این است آنچه را که شما روزه مینامید؟ آیا فکر میکنید من از این نوع روزه خشنودم؟
6«روزهای که من میپسندم این است: زنجیرهای ستمکاری و یوغهای بیعدالتی را بگسلید، و بگذارید ستمدیدگان آزاد شوند. 7گرسنگان را در غذای خود سهیم کنید، و درِ خانههای خود را به روی فقیران و بیخانمانان باز کنید. به کسانیکه چیزی برای پوشیدن ندارند، لباس بدهید و از کمک کردن به اقوام خود دریغ نکنید.
8«در آن صورت، رحمت من مثل خورشید صبحگاهی بر تو خواهد درخشید، و زخمهای تو زود شفا خواهند یافت. من همیشه با تو خواهم بود و تو را نجات خواهم داد، و حضور من تو را از هر جهت حمایت خواهد کرد. 9وقتی دعا کنید به شما پاسخ خواهم داد، و وقتی مرا بخوانید به شما جواب میدهم.
«اگر به ستمگری، رفتار ناشایست و گفتار زشت خود خاتمه دهید؛ 10و اگر گرسنگان را سیر کنید، و نیاز محتاجان را برآورید، آنگاه تیرهگیهای اطراف شما، به روشنایی نیمروز مبدل خواهد شد 11در آن صورت همیشه شما را در مکانهای خشک هدایت میکنم و شما را با چیزهای نیکو سیر خواهم کرد. من شما را قوی و سالم نگاه خواهم داشت و شما مثل باغی خواهید بود که آب فراوان دارد، و مثل چشمهای که هیچوقت خشک نخواهد شد. 12قوم تو در همان جایی که از قدیم ویران شده بود، بر روی بنیادهای قدیمی، بنایی نو خواهد ساخت. مردم از تو به عنوان کسی یاد خواهند کرد که دیوارهای شهر را دوباره ساخت و خانههای ویران را بازسازی کرد.»
پاداش نگهداری سبت
13خداوند میگوید: «اگر تو سبت را به عنوان یک روز مقدّس نگه داری و در آن روز در پی منافع خود نباشی، اگر برای روز مقدّس من ارزش قایل شوی و از سفر، کار و صحبتهای بیهوده خودداری کنی، 14آنگاه آن شادمانی که از خدمت کردن به من عاید میشود، از آن شما خواهد بود. کاری میکنم که در سراسر عالم مردم حرمت شما را نگاه دارند و از سرزمینی که من به جدّ تو -یعقوب- دادم لذّت ببری. من، خداوند، این را گفتهام.»
59
محکوم کردن گناه مردم
1فکر نکنید که خداوند آنقدر ضعیف است که نمیتواند شما را نجات دهد یا آنقدر کَر است که فریاد شما را برای کمک نمیشنود. 2بهخاطر گناهان شماست که او حرف شما را نمیشنود. این گناهان شماست که بین شما و خدا -حتّی در وقتی که میخواهید او را پرستش کنید- جدایی ایجاد کرده است. 3شما مرتکب گناهان دروغگویی، خشونت، و قتل شدهاید.
4شما به دادگاه میروید، ولی حقیقت را نمیگویید. شما میخواهید با دروغ در دعوا برنده شوید. نقشههای خود را برای آزار دیگران دنبال میکنید. 5-6توطئههای شرارتآمیزی که طرح میکنید مثل تخمهای مارهای زهرآگین، سمّی هستند؛ از درون این تخمها چیزی جز مار به دنیا نمیآید. این نقشهها به سود شما نخواهد بود، آنها مثل لباسی خواهند بود که از تار عنکبوت بافته شده باشد! 7شما دایماً در اندیشهٔ توطئههای شرارتبار هستید، و میخواهید هرچه سریعتر آن نقشهها اجرا شوند. برای کشتن آدمهای بیگناه هیچوقت تأمل نمیکنید. هر جا میروید خرابی و ویرانی بجا میگذارید، 8و وقتی شما آنجا هستید، کسی در امن و امان نیست. هرچه میکنید بیعدالتی است. شما مسیری ناراست را دنبال میکنید و هیچوقت کسیکه از آن راه برود در امن و امان نخواهد بود.
مردم به گناهان خود اعتراف میکنند
9مردم میگویند: «ما اکنون میدانیم چرا خداوند ما را از دست کسانیکه به ما ظلم و جور روا میدارند، خلاص نمیکند. ما در انتظار نور هستیم تا بتوانیم راه خود را پیدا کنیم، امّا تمام راهها تاریک است. 10مثل آدمهای کور، کورکورانه حرکت میکنیم. در آفتاب ظهر میلغزیم، گویی که شبی تاریک است، و یا در ظلمت دنیای مردگان هستیم. 11ما در ترس و نگرانی هستیم. ما با اشتیاق فراوان در انتظاریم که خدا ما را از ظلم و بیانصافی خلاص کند، ولی از آن نتیجهای نگرفتیم.
12«ای خداوند، گناهان بیشماری برضد تو مرتکب شدهایم و خطاهای ما گواهی است برضد ما، و خودمان از آنها کاملاً آگاه هستیم. 13ما علیه تو شوریدهایم، تو را رد کرده و از پیروی تو خودداری نمودهایم. ما به دیگران ستم روا داشتیم و از تو دور شدیم. افکار ما غلط و گفتار ما ناراست است. 14عدالت به عقب رانده شده، و نیکویی نمیتواند نزدیک شود. در پیش چشمان همه حقیقت منحرف شده، و جایی برای صداقت وجود ندارد. 15آنقدر صداقت کَم شده که اگر کسی دست از شرارات بردارد، خودش هدف شرارت قرار میگیرد.»
خداوند برای رهایی قوم خود آماده میشود
خداوند اینها را دیده است واز اینکه عدالتی نیست، ناخشنود است. 16او در عجب است که کسی به یاری ستمدیدگان نمیرود. از این رو او با قدرت خودش برای رهایی آنها میرود و پیروزی را به دست میآورد. 17او عدالت را مانند زره بر تن کرده، و پیروزی را مانند کلاهخود بر سر گذاشته. او خود را با اشتیاق شدید برای اصلاح، تنبیه، و انتقام از کسانیکه باعث چنین ستمی بر قوم خدا شدهاند، آماده کرده است. 18او دشمنان خود را -حتّی آنهایی را که در سرزمینهای دوردست زندگی میکنند- متناسب با آنچه که مرتکب شدهاند، مجازات خواهد کرد. 19همه از شرق و غرب از او و از قدرت عظیم او در هراس خواهند بود. او مثل رودی خروشان، و مانند بادی شدید خواهد آمد.
20خداوند به قوم خود میگوید: «من به اورشلیم خواهم آمد تا از تو حمایت کنم و تمام کسانی را که از گناهان خود توبه میکنند نجات دهم. 21و من با تو پیمان میبندم که قدرت و تعالیم خود را تا به ابد به تو بدهم، در عوض تو باید از من اطاعت کنی و به فرزندان و نوههای خود بیاموزی که همیشه مُطیع من باشند.»
60
آیندهٔ پُرشکوه اورشلیم
1ای اورشلیم، برخیز و مانند خورشید درخشان شو،
جلال خداوند بر تو میتابد!
2تیرگی و ظلمت بر سایر ملّتها سایه خواهد افکند،
امّا نور خداوند بر تو خواهد تابید،
و روشنایی حضور او با شما خواهد بود.
3ملّتها به سوی نور تو کشیده میشوند،
و پادشاهان به سپیده دَم روزی تازه.
4به اطراف نگاه کن و ببین چه چیزی در حال وقوع است،
قوم تو جمع میشوند تا به طرف خانههای خود بیایند!
پسرانت از سرزمینهای دور میآیند،
و دخترانت را مثل کودکان بر روی دست میآورند.
5تو این را میبینی و مسرور خواهی شد،
و از هیجان خواهی لرزید.
ثروت ملّتها را برایت خواهند آورد،
و ذخایر آنها را از آن سوی دریا.
6کاروان بزرگ شتر از میدیان و عیفا میآیند.
از شَبا طلا و بُخور میآورند،
و مردم این خبر خوش را به یکدیگر میدهند و میگویند، خدا چه کرده است.
7تمام گوسفندان قیدار و نبایوت را
به عنوان قربانی به حضور تو میآورند،
و برای خشنودی خداوند آنها را به قربانگاه تقدیم میکنند.
خداوند معبد بزرگ خود را از هر زمان دیگر پرشکوهتر خواهد ساخت.
8این کشتیها چیستند که مثل ابر آرام حرکت میکنند
و مثل کبوتر به لانههای خود برمیگردند؟
9اینها کشتیهایی هستند که از سرزمینهای دور میآیند
و قوم خدا را به خانههای خود برمیگردانند.
آنها با خودشان نقره و طلا میآوردند
تا نام خداوند را گرامی بدارند،
نام خدای قدّوس اسرائیل،
خدایی که همهٔ ملّتها را واداشت تا به قوم او احترام بگذارند.
10خداوند به اورشلیم میگوید:
«بیگانگان دیوارهای تو را خواهند ساخت،
و پادشاهان آنها تو را خدمت خواهند کرد.
در خشم خودم تو را مجازات کردم،
امّا اکنون لطف و رحمت خودم را به تو نشان خواهم داد.
11دروازههای تو روز و شب باز خواهند بود،
تا پادشاهان ملّتها ثروتشان را برای تو بیاورند.
12امّا ملّتهایی که تو را خدمت نکنند،
کاملاً از بین خواهند رفت.
13«ای اورشلیم، برای بازسازی تو چوب درختان کاج، صنوبر و سدر،
بهترین چوبهای جنگلهای لبنان را خواهند آورد
تا معبد بزرگ مرا زیبا
و شهر مرا پرشکوه بسازند.
14پسران کسانیکه بر تو ستم کردند،
در برابرت تعظیم میکنند
و به تو احترام خواهند گذاشت.
تمام کسانیکه روزی تو را تحقیر میکردند، امروز به پای تو میافتند.
آنها تو را به نام 'شهر خداوند'
و 'صهیون شهر خدای اسرائیل' خواهند خواند.
15«دیگر تو فراموش شده و منفور،
شهری متروک و ویران نخواهی بود.
من تو را بزرگ و زیبا خواهم ساخت،
و مکانی برای شادی ابدی.
16ملّتها و پادشاهان مثل مادری که از فرزندش پرستاری میکند
به تو توجّه خواهند کرد.
تو خواهی دانست که من، خداوند تو را نجات دادهام،
خدای قادر اسرائیل تو را آزاد نموده است.
17«برای تو به عوض برنز، طلا
و به جای آهن، نقره و در عوض چوب، برنز
و به عوض سنگ، آهن خواهم آورد.
حُکّام تو دیگر بر تو ظلم نخواهند کرد
و آنها از روی عدالت و برای صلح حکومت خواهند کرد.
18از خشونت دیگر خبری نخواهد بود،
و ویرانی سرزمین تو را خُرد نخواهد کرد.
من از تو مثل دیوار مواظبت و دفاع خواهم کرد،
و تو مرا تمجید خواهی نمود، چون من تو را نجات دادم.
19«دیگر هیچوقت خورشید نور تو در روز
و ماه نور تو در شب نخواهد بود.
من، خداوند، نور ابدی تو خواهم بود،
نور جلال من بر تو تابان خواهد بود.
20ایّام غم و غصّه تو به پایان میرسد.
من، خداوند که از ماه و خورشید جاودانهترم،
نور ابدی تو خواهم بود.
21قوم تو آنچه را درست است، به جا خواهد آورد.
و برای ابد مالک این زمین خواهد بود.
من آنها را مثل نهالی کاشتهام، من آنها را آفریدم،
تا جلال مرا آشکار سازند.
22حتّی کوچکترین و افتادهترین خانوادهٔ شما
ملّتی بزرگ و قوی خواهد شد.
وقتی زمان مناسب برسد،
من این را انجام خواهم داد.
من خداوند هستم!»
61
مژدهٔ نجات
1خدای قادر متعال مرا از روح پُر ساخته است.
او مرا فرستاده تا به مسکینان بشارت،
و شکستهدلان را شفا دهم،
و رهایی اسیران و آزادی زندانیان را اعلام کنم.
2او مرا فرستاده تا اعلام کنم
زمان نجات قوم به وسیلهٔ خداوند
و شکست دشمنان آنها فرا رسیده است.
او مرا فرستاده تا به سوگواران تسلّی دهم.
3به سوگواران صهیون به جای غم، شادی و خوشی
و به جای غصّه، سرود تمجید بدهم.
آنها مانند درختانی هستند که خداوند خودش کاشته است.
آنها هر آنچه را راست و درست است، به جا میآورند،
و خداوند بهخاطر آنچه کرده است، ستایش میشود.
4آنها شهرهایی را که مدّت زیادی ویران بوده دوباره خواهند ساخت.
5ای قوم من، بیگانگان در خدمت شما خواهند بود.
آنها از گلّههای شما نگهداری میکنند،
و مزارع و تاکستانهای شما را کشت خواهند کرد.
6و شما، کاهنان خداوند و خادمان خدا خوانده خواهید شد.
از ثروت ملّتها لذّت خواهید برد
و از اینکه همهٔ آنها متعلّق به شما خواهد بود، افتخار خواهید کرد.
7خجالت و شرمساری تو پایان یافته است.
تو در سرزمین خودت زندگی خواهی کرد
و ثروت تو دو چندان خواهد شد،
و شادی تو ابدی خواهد بود.
8خداوند میگوید:
«عدالت را دوست دارم و از ظلم و جنایت متنفّرم.
من با قوم خودم پیمانی ابدی میبندم و وفادارانه به آنها پاداش خواهم داد.
9آنها در میان تمام ملّتها مشهور خواهند بود
و هرکس آنها را ببیند خواهد دانست
که آنها قوم من هستند و من آنها را برکت دادهام.»
10اورشلیم از آنچه خداوند کرده در وجد است.
او مثل عروسی است که لباس بر تن دارد.
خداوند او را به لباس نجات و پیروزی ملبّس کرده است.
11همانطور که بذرها در زمین جوانه میزنند و رشد میکنند،
به همان نحو خدای متعال قوم خودش را نجات میدهد،
و تمام دنیا او را ستایش خواهند کرد.
62
1برای تشویق اورشلیم سخن میگویم،
و ساکت نخواهم شد تا او نجات یابد،
و پیروزی او مثل چراغی در شب نمایان باشد.
2ای اورشلیم ملّتهای دیگر میبینند که تو پیروز شدهای!
و تمام پادشاهان آنها جلال تو را خواهند دید.
تو را به نامی تازه خواهند نامید،
اسمی که خود خداوند به تو داده است.
3تو مثل تاج زیبایی برای خداوند خواهی بود.
4دیگر کسی تو را «ترک شده» و یا زمینت را «زن طرد شده» نخواهد خواند.
اسم تازهٔ تو این است: «خداوند از او خشنود است.»
و سرزمین تو را به عنوان «شوهردار» خواهند شناخت.
چون خداوند از تو خشنود است،
و برای سرزمین تو مثل شوهری خواهد بود.
5مثل جوانی که با دوشیزهای ازدواج میکند، همینطور خالق تو با تو ازدواج میکند،
همانطور که داماد از وجود عروس شاد است،
همانطور خدای تو از تو خشنود خواهد بود.
6ای اورشلیم، من نگهبانانی بر روی دیوارهای تو گماشتهام
که هیچوقت -نه در شب و نه در روز- ساکت نخواهند بود.
آنها باید خداوند را به یاد وعدههایش بیندازند و نگذارند آنها را فراموش کند.
7آنها نباید او را آرام بگذارند تا اورشلیم را مثل گذشته مستحکم
و به صورت شهری مورد ستایش همهٔ جهان درآورد.
8خداوند با تو چنین پیمان بزرگی بسته
و با قدرت خودش آن را به انجام خواهد رسانید.
غلاّت شما دیگر غذای دشمنان شما نخواهد شد
و بیگانگان شراب شما را نخواهند نوشید.
9امّا شما که غلّه را کاشتید و درو کردید،
نان آن را میخورید و خدا را ستایش میکنید.
شما، کسانیکه تاکستانها را باغبانی میکنید و انگور آنها را میچینید،
از شراب آنها در صحن معبد بزرگ من خواهید نوشید.
10ای مردم اورشلیم، از شهر خارج شوید
و راهی برای بازگشت قوم خود بسازید!
شاهراهی آماده کنید و سنگها را از سر راه بردارید!
علامتی برای راهنمایی ملّتها قرار دهید،
11که خداوند به تمام جهان اعلام میکند:
«به مردم اورشلیم بگویید که خداوند برای نجات شما میآید،
و آنهایی را که آزاد ساخته با خود میآورد.»
12شما «قوم مقدّس خداوند» خوانده خواهید شد،
«قومی که خداوند نجات داده است.»
اورشلیم به نام «شهر محبوب خدا» و «شهری که خداوند آن را ترک نکرده» نامیده خواهد شد.
63
پیروزی خداوند بر سایر ملل
1این کیست که از جانب شهر بُصره در ایدوم میآید؟ این کیست که با چنین لباس قرمز، با شکوه و جلال و با قدرت و عظمت پیش میرود؟
این خداست -خدای قادر و نجاتدهنده- که میآید تا پیروزی خود را اعلام کند.
2چرا جامهات مثل لباس کارگری که انگور را برای شراب میفشارد قرمز است؟
3خداوند در پاسخ میگوید: «من ملّتها را مثل انگور زیر پا لِه کردم، و هیچکس به کمک من نیامد. در خشم خود آنها را لگدمال کردم، و لباسم از خون آنها سرخفام شده است. 4به این نتیجه رسیدم که زمان نجات قوم من و زمان مجازات دشمنان آنها فرا رسیده است. 5وقتی نگاه کردم و دیدم کسی به یاری من نیامده متعجّب شدم. امّا خشم من مرا قوی ساخت و پیروزی از آن من شد. 6در خشم خود تمام ملّتها را پایمال و خُرد کردم و خون آنها را بر زمین ریختم.»
نیکی خداوند برای اسرائیل
7از محبّت بیپایان خداوند سخن میگویم؛
و او را بهخاطر آنچه برای ما انجام داده، سپاس خواهم گفت.
او قوم اسرائیل را بهخاطر رحمت و محبّت پایدار خود به فراوانی برکت داده است.
8خداوند گفت: «آنها قوم من هستند، آنها مرا فریب نخواهند داد.» و به همین دلیل آنها را از تمام 9درد و رنجشان نجات داد. فرشتهای حضور نداشت، آن خود خداوند بود که آنها را نجات داد. محبّت و رحمتش به آنها خلاصی بخشید، همانطور که در گذشته همیشه نگهدار آنها بوده است. 10امّا آنها برضد او شوریدند و روح مقدّس او را افسرده کردند. به این جهت خداوند با آنها مخالفت کرد و برضد آنها جنگید.
11آنگاه آنها گذشته -یعنی ایّام موسی بندهٔ خداوند- را بهخاطر آوردند و پرسیدند: «کجاست خداوند، آن خداوندی که رهبران قوم خودش را در دریا نجات داد؟ کجاست آن خداوندی که روح مقدّس خود را به ایشان داد؟ 12-13کجاست آن خداوند قادری که به وسیلهٔ موسی چنان کارهای بزرگی انجام میداد، دریا را میشکافت و قوم خود را در عمق دریا رهبری میکرد تا نامش جلال ابدی یابد؟»
تحت رهبری خداوند آنها مثل اسبهای وحشی تیزپا بودند و هیچوقت نلغزیدند. 14روح خداوند به آنها مثل گلّهای در دشتهای سرسبز آرامش عطا فرمود. او قوم خود را رهبری کرد و موجب سرافرازی اسم خود شد.
دعا برای رحمت و یاری
15ای خداوند از آسمان -از آن مکان مقدّس و پرجلال خود- برما نظر افکن. کجاست آن توجّه و غیرت تو؟ کجاست قدرت تو؟ کجاست آن محبّت و رحمت تو؟ آیا ما را فراموش کردهای؟ 16تو پدر ما هستی. اجداد ما، ابراهیم و یعقوب دیگر ما را نمیشناسند، امّا تو ای خداوند پدر ما هستی، کسیکه همیشه ما را نجات داده است. 17چرا اجازه میدهی از راه تو منحرف شویم؟ چرا اجازه میدهی، آنقدر خود رأی شویم که از تو روی برگردانیم؟ ای خداوند بهخاطر کسانیکه به تو خدمت میکنند، و بهخاطر قومی که همیشه به تو تعلّق داشتهاند، بازگرد.
18ما -قوم مقدّس تو- برای زمانی کوتاه به وسیلهٔ دشمنان تو رانده شده بودیم. آنها معبد مقدّس تو را پایمال کردند. 19تو با ما چنان رفتار میکنی که گویی تو هیچوقت حاکم نبودی و ما هیچوقت قوم تو نبودیم.
64
1چرا آسمان را نمیشکافی و نزول نمیکنی؟ کوهها از دیدن تو از ترس بر خود خواهند لرزید. 2آنها مثل آبی که بر روی آتشی داغ میجوشد، در تب و تاب خواهند بود. ای خداوند بیا و قدرت خود را به دشمنانت آشکار ساز، و بگذار ملّتها در حضور تو از ترس بلرزند. 3زمانی آمده بودی و کارهای شگفتانگیزی انجام میدادی که ما انتظار آنها را نداشتیم، کوهها تو را دیدند و از ترس لرزیدند. 4هیچوقت کسی خداوندی مثل تو را ندیده و دربارهٔ کارهایی که تو -برای آنهایی که به تو امید دارند- انجام دادهای چیزی نشنیده است. 5تو کسانی را که کارهای درست را با خوشی انجام میدهند و بهیاد میآورند که تو میخواهی چگونه زندگی کنند، به حضور میپذیری. تو نسبت به ما خشمگین بودی ولی ما از گناه دست برنداشتیم. علیرغم غضب تو ما از همان زمانهای قدیم به خطاهای خود ادامه دادهایم. 6ما همه گناهکاریم، و حتّی بهترین کارهای ما سرتاسر ناپاک است. بهخاطر گناهانمان، ما مانند برگهای پژمردهای هستیم که باد آنها را پراکنده میکند. 7کسی برای دعا به حضور تو نمیآید و هیچکس از تو کمک نمیخواهد. تو خود را از ما مخفی، و ما را بهخاطر گناهانمان ترک کردهای.
8امّا تو ای خداوند، پدر ما هستی. ما مثل گِل و تو مانند کوزهگر هستی. تو ما را آفریدهای، 9پس دیگر نسبت به ما خشمگین مباش و گناهان ما را بهخاطر نیاور. ما قوم تو هستیم، برما رحم کن. 10شهرهای مقدّس تو مثل بیابان شدهاند، اورشلیم ویران و متروک، 11و معبد بزرگ ما -مکان مقدّس و زیبایی که اجداد ما تو را در آن ستایش میکردند- در آتش سوخته و تمام مکانهای محبوب ما ویران شدهاند. 12خداوندا، آیا در برابر تمام این چیزها باز هم ساکت خواهی بود؟ آیا کاری نمیکنی که ما بیشتر از طاقتمان رنج نکشیم؟
65
تنبیه قوم سرکش
1خداوند گفت: «من آماده بودم تا به دعاهای قوم خودم جواب بدهم، امّا آنها چیزی از من نخواستند. من حاضر بودم که آنها مرا بیابند، امّا آنها هیچ کوششی نکردند. گرچه من همیشه آماده بودم به آنها پاسخ بدهم، و گفته بودم 'آمادهام و به شما کمک خواهم کرد'، قوم من هیچوقت از من چیزی نخواست. 2من همیشه حاضر بودم قوم سرکش و خطاکار خود را که به راههای غلط میروند بپذیرم. 3آنها با گستاخی به خشمگین کردن من ادامه میدهند. آنها در باغچههای مقدّس مثل کافرها قربانی میگذرانند و بُخور میسوزانند. 4شب هنگام به غارها و قبرها میروند تا از ارواح مردگان یاری بجویند. آنها گوشت خوک و آبگوشتی را که با گوشتهای ناپاک تهیّه شده میخورند. 5آن وقت به دیگران میگویند، 'به ما نزدیک نشوید. ما آنقدر مقدّس و پاک هستیم که اگر ما را لمس کنید، ما نجس میشویم.' چنین مردمی را نمیتوانم تحمّل کنم. خشم من علیه آنها مثل آتشی است که هیچوقت خاموش نمیشود!
6«تصمیم خود را برای مجازات آنها گرفتهام و حکم محکومیّت آنها نوشته شده است. کارهای آنها را نادیده نخواهم گرفت و 7برای گناهان خودشان و گناهان اجدادشان مجازات خواهند شد. آنها در پرستشگاه کافران برفراز تپّهها بُخور سوزانده و به من ناسزا گفتهاند. پس بهخاطر آنچه در گذشته انجام دادهاند ایشان را مجازات خواهم نمود.»
8خداوند میگوید: «کسی انگور خوب را نه تنها از بین نمیبرد، بلکه از آن شراب میگیرد. من هم قوم خودم را از بین نخواهم برد، کسانیکه مرا خدمت کنند، نجات خواهند یافت. 9من کسانی را که به طایفهٔ یهودا تعلّق دارند، برکت خواهم داد و فرزندان آنها سرزمین کوهستانی را تصرّف خواهند کرد. قوم برگزیدهٔ من که مرا خدمت میکند، در اینجا زندگی خواهد کرد. 10آنها مرا پرستش خواهند کرد و گاو و گوسفندانشان در دشت شارون در غرب و در دشت عخور، یعنی دشت زحمات در مشرق خواهند چرید.
11«امّا دربارهٔ شما، کسانیکه من را ترک کردید و صهیون کوه مقدّس مرا نادیده گرفتید و گَد و مِنی، خدایان اقبال و سرنوشت را میپرستید. 12سرنوشت شما مرگ خوفناکی است، چون وقتی شما را خواندم پاسخ ندادید و وقتی سخن گفتم، گوش ندادید. شما نافرمانی کردید و مرتکب شرارت شدید. 13پس به شما میگویم کسانیکه مرا پرستش و از من اطاعت میکنند خوردنی و نوشیدنی فراوان خواهند داشت، امّا شما گرسنه و تشنه خواهید بود. آنها خوشحال و شما شرمسار خواهید بود. 14آنها از شادی میسرایند، ولی شما با دلهای شکسته خواهید گریست. 15قوم برگزیدهٔ من اسم شما را به عنوان لعنت به کار خواهند برد. من، خدای قادر، شما را هلاک خواهم کرد. امّا اسمی تازه به کسانیکه از من اطاعت میکنند، خواهم داد. 16هرکس در این سرزمین طالب برکتی است، باید از خدای وفادار آن برکت را بطلبد. هرکس سوگند یاد میکند به نام خدای وفادار یاد خواهد کرد. ناراحتیهای گذشته فراموش شدهاند.»
خلقت تازه
17خداوند میگوید: «من زمینی جدید و آسمانی تازه میآفرینم. اتّفاقات گذشته کاملاً فراموش خواهند شد. 18خوشحال باشید و از آنچه آفریدم برای همیشه لذّت ببرید. اورشلیم تازهای که من خواهم ساخت از خوشی لبریز خواهد بود و مردمان او خرسند خواهند بود. 19من بهخاطر اورشلیم و مردم آن بسیار خوشحالم. دیگر در آنجا گریه و فریاد برای کمک نخواهد بود. 20بچّهها دیگر در طفولیّت نخواهند مُرد، و مردم همه عمر طبیعی خواهند داشت. آدمهای صدساله جوان محسوب میشوند، اگر قبل از آن بمیرند، نشانهای است که من آنها را تنبیه نمودم. 21-22خانههایی برای خود میسازند و خودشان در آن زندگی خواهند کرد نه دیگران. آنها تاکستانهای خود را میکارند و خودشان از شراب آنها لذّت میبرند، نه دیگران. قوم من مثل درخت، عمر طولانی خواهند داشت و از ثمرهٔ کارهای خود برای مدّتی طولانی لذّت خواهند بُرد. 23در کارشان موفّق و فرزندانشان با مصیبت روبهرو نخواهند شد. من به آنها و به فرزندان آنها همیشه برکت خواهم داد. 24حتّی قبل از آنکه دعاهای آنها تمام شود من به آنها پاسخ خواهم داد. 25گرگ و گوسفند با هم خواهند چرید، شیر مثل گاو کاه خواهد خورد، و مار دیگر سمّی نخواهد بود. در صهیون، در کوه مقدّس من، دیگر چیزی شریر و مضرّ وجود نخواهد داشت.»
66
خداوند ملّتها را داوری میکند
1خداوند میگوید: «آسمان تخت من و زمین پایانداز من است، پس چه نوع خانهای میتوانستید برای من بسازید و چه مکانی برای من فراهم کنید تا در آن زندگی کنم؟ 2من خودم تمام جهان را آفریدم! من از مردم فروتن و توبهکار که از من میترسند و از من اطاعت میکنند خشنودم.
3«مردم هرچه آنها را خوشحال کند به عمل میآوردند. برای آنها فرقی نمیکند که یک گاو را به عنوان قربانی بکشند یا یک انسان را قربانی کنند، قربانی کردن یک گوسفند و شکستن گردن یک سگ برایشان یکی است، تقدیم غلاّت و پاشیدن خون خوک برایشان یکسان است، و فرقی بین تقدیم بُخور و پرستش بُتها قایل نمیشوند. آنها از پرستشهای نفرتانگیز لذّت میبرند. 4وقتی من آنها را خواندم، به ایشان گوش دادم و سخن گفتم، پس من آنها را گرفتار مصیبتی خواهم کرد که همه از آن واهمه دارند. آنها آگاهانه از اطاعت من سر باز زدند و مرتکب شرارت شدند.»
5ای کسانیکه از خداوند میترسید واز او اطاعت میکنید، به آنچه او میگوید گوش دهید: «بهخاطر وفاداری شما به من، بعضی مردم از قوم خودتان از شما نفرت دارند و از شما دوری میکنند. آنها با مسخره به شما میگویند: 'بگذارید خداوند بزرگی خودش را نشان دهد و شما را نجات بخشد تا ما هم ببینیم که شما چقدر خشنود هستید.' امّا آنها خودشان شرمنده خواهند شد. 6به صدای فریادهایی که از شهر و از معبد بزرگ میرسد، گوش دهید، این صدای خداوند است که دشمنان خود را تنبیه میکند.
7«شهر مقدّسِ من مانند زنی است که بدون تحمّل دوران حاملگی فرزندی به دنیا میآورد. 8آیا تا به حال کسی چیزی مثل این را دیده یا شنیده است؟ آیا هرگز ملّتی در ظرف یک روز به دنیا آمده است؟ صهیون قبل از به دنیا آمدن این ملّت، متحمّل درد زیادی نخواهد شد. 9تصوّر نکنید که من قوم خودم را برای به دنیا آمدن آماده میکنم ولی نمیگذارم متولّد شود.» خداوند چنین گفته است.
10همراه با اورشلیم شادی کنید، برای او خوشحال باشید!
ای تمام کسانیکه این شهر را دوست دارید.
در شادی او شریک شوید،
و ای تمام کسانیکه برای او سوگوار بودید،
11از فراوانی نعمت او مسرور شوید،
مانند طفلی که از پستان مادرش تغذیه میکند.
12خداوند میگوید: «من خوشبختی ابدی را برای شما میآورم، ثروتهای سایر ملّتها مثل وادی که هیچوقت خشک نمیشود به طرف شما خواهد آمد. شما مانند طفلی خواهید بود که با شیر مادر تغذیه میکند، در بغل مادر میآرامد، و با رفتار محبّتآمیز او رشد میکند. 13من در اورشلیم مثل مادری که فرزند خود را تسلّی میدهد، تو را تسلّی خواهم داد. 14وقتی شما ببینید که چنین چیزی واقع میشود خوشحال خواهید شد، و آن شما را قوی و سالم خواهد ساخت. آنگاه خواهید دانست که من، خداوند، به کسانیکه از من اطاعت کنند کمک میکنم، و خشم خود را علیه دشمنانم نشان خواهم داد.»
15خداوند مثل آتش میآید، او برفراز ارّابهها مثل گردبادی برای مجازات کسانیکه مورد غضب او هستند میآید. 16او با آتش و شمشیر تمام کسانی را که خاطی بودند مجازات خواهد کرد، و بسیاری از آنها کشته خواهند شد.
17خداوند میگوید: «عاقبت کار کسانیکه خود را برای پرستش بُتها تطهیر میکنند، و در صف زائرین باغهای مقدّس هستند، و گوشت خوک و موش و سایر غذاهای حرام را میخوردند نزدیک است. 18من افکار و کارهای او را میدانم. من میآیم تا تمام ملّتهای جهان را جمع کنم. وقتی آنها همه جمع شوند قدرت و جلال مرا خواهند دید 19و خواهند دانست من همان کسی هستم که آنها را مجازات میکند.
«امّا من بعضی از آنها را از مجازات معاف خواهم کرد و به میان ملّتها و به سرزمینهای دوردست که نام مرا نشنیده یا جلال مرا ندیدهاند مانند اسپانیا، لیبی، لود با تیراندازان ماهرشان، و به توبال و یونان خواهم فرستاد تا بزرگی مرا در میان این ملّتها اعلام کنند. 20آنها هموطنان شما را از میان ملّتهای دیگر به عنوان هدیهای برای من خواهند آورد. آنها را سوار بر اسب، قاطر، شتر، ارّابهها و گاریها به کوه مقدّس من در اورشلیم میآورند، همانطور که فرزندان یعقوب، غلاّتِ خود را در ظروف پاک در معبد بزرگ به حضور خدا تقدیم میکنند. 21و من بعضی از آنها را برمیگزینم تا به صورت لاوی و کاهن خدمت کنند.
22«همانطور که آسمان و زمین تازه، با قدرت من پایدار میمانند، نسل شما و اسم شما هم باقی خواهد ماند. 23خداوند میگوید در تمام جشنهای روز ماه نو و در تمام سبتها، مردم از هر قوم و ملّتی برای پرستش من به اینجا در اورشلیم خواهند آمد. خداوند میگوید: 24وقتی اینها بیرون میروند، بدنهای بیجان کسانی را میبینند که بر من شوریدهاند. کرمهایی که آنها را میخورند مرگ نخواهند داشت و آتشی که آنها را میسوزاند، هیچوقت خاموش نخواهد شد. منظرهٔ آنها برای تمام مردم دنیا نفرتانگیز خواهد بود.»
© 2007 United Bible Societies
فصل بعدی
كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب میباشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده میشود.
كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید میباشد.
برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.