چت دانلود

www.enjil.me

اول تواریخ 1
1
از آدم تا ابراهیم
(پیدایش 5‏:1‏-32؛ 10‏:1‏-32؛ 11‏:10‏-26)
1‏-4آدم پدر شیث، شیث پدر انوش، انوش پدر قینان، قینان پدر مهللئیل، مهللئیل پدر یارد، یارد پدر خنوخ، خنوخ پدر متوشالح، متوشالح پدر لمک، لمک پدر نوح و نوح پدر سام و حام و یافث بود.
5پسران یافث: جومر، ماجوج، مادای، یاوان، توبال، ماشک و تیراس. 6پسران جومر: اشکناز، ریفات و تُوجرَمه. 7پسران یاوان: الیشه، ترشیش، کِتیم و رودانیم.
8پسران حام: کوش، مصر، لیبی و کنعان. 9پسران کوش: سبا، حویله، سبته، رعمه، سبتکا و ددان. 10کوش همچنین پدر نمرود بود که یکی از قهرمانان روی زمین شد. 11‏-12پسران مصر: لود، عنامیم، لهابیم، نفتوحیم، فتروسیم، کسلوحیم جدّ فلسطینیان و کفتوریم بود. 13‏-16کنعان پدر صیدون پسر اول، حِتّیان و قومهای یبوسیان، اموریان، جَرجاشیان، حِویان، عرقیان، سینیان، اروادیان، صماریان و حماتیان بود.
17پسران سام: عیلام، آشور، ارفکشاد، لود، ارام، پسران ارام: عوص، حول، جاتر و ماشک بود. 18ارفکشاد پدر شالح و شالح پدر عابر بود. 19عابر دو پسر داشت. یکی از آنها فالج بود که در دوران زندگی او مردم روی زمین به شعبات مختلف تقسیم شدند و دیگری یقطان نام داشت. 20‏-23-‌یقطان پدر الموداد، شالف، حضرموت، یارح، هدورام، اوزال، دقله، عوبال، ابیمائیل، شبا، اوفیر، حویله و یوباب بود.
24‏-27-‌سلسلهٔ خانوادهٔ سام تا ابرام: ارفکشاد، شالح، عابر، فالج، رعو، سروج، ناحور، تارح و ابرام یعنی ابراهیم.
فرزندان اسماعیل
(پیدایش 25‏:12‏-16)
28ابراهیم دو پسر داشت به نامهای اسحاق و اسماعیل. 29‏-31نسب نامهٔ آنها به ترتیب زیر می‌باشد: پسران اسماعیل: نبایوت پسر اول، قیدار، اَدَبئیل، مِبسام، مشماع، دومه، مسا، حداد، تیما، یطور، نافیش و قِدمَه.
32پسران قطوره صیغهٔ ابراهیم: زمران، یُقشان، مدان، مدیان، ایشباک و شوآ را به دنیا آورد. شبا و ددان پسران یقشان بودند. 33پسران مدیان: عیفا، عیفَر، حنوک، ابیداع و الداعه بودند. ایشان پسران ابراهیم بودند که صیغه‌اش، قطوره به دنیا آورد.
فرزندان عیسو
(پیدایش 36‏:1‏-19)
34اسحاق، فرزند ابراهیم، دو پسر داشت به نامهای عیسو و اسرائیل. 35پسران عیسو: الیفاز، رعوئیل، یعوش، یعلام و قورح. 36پسران الیفاز: تیمان، اومار، صفو، جَعتام، قناز، تمناع و عمالیق. 37پسران رعوئیل: نَحَت، زارح، شمه و مِزّه‌.
ساکنان اصلی اَدوم
(پیدایش 36‏:20‏-30)
38پسران سعیر: لوطان، شوبال، صبعون، عَنَه، دیشون، ایصر و دیشون. 39حوری و هومام پسران لوطان بودند و خواهر لوطان تمناع نام داشت.
40پسران شوبال: علوان، مَنحت، عیبال، شفو و اونام.
ایه و عنه پسران صبعون بودند.
41عنه پدر دیشون و دیشون جدّ خاندانهای حمدان، اشبان، بتران و کران بود.
42بلهان، زعوان و عقان پسران ایصر، عوص و اران پسران دیشون بودند.
پادشاهان اَدوم
(پیدایش 36‏:31‏-43)
43این است نامهای پادشاهانی که پیش از آنکه سلطنتی در اسرائیل تشکیل شود، در سرزمین اَدوم حکمرانی می‌کردند: بالع، پسر بعور که در شهر دینهابه سکونت داشت. 44بعد از آنکه بالع فوت کرد، یوباب پسر زارح از بُصره جانشین او شد. 45بعد از یوباب، حوشام از سرزمین تیمانی به جای او به سلطنت رسید. 46پس از وفات حوشام، هَدَاد پسر بَداد که مدیان را در کشور موآب شکست داد، بر تخت سلطنت نشست. پایتخت او شهر عویت بود. 47وقتی هدد درگذشت، سَمله از شهر مسریقه پادشاه شد. 48پس از مرگ سمله، شاول از رحوبوت، -شهر کنار رودخانهٔ فرات- جانشین او شد. 49بعد از وفات شائول بعل حانان، پسر عکبور به جای او بر تخت شاهی نشست. 50بعد از آنکه بعل حانان مُرد، هدار جانشین او شد. نام شهر او فاعو و نام زنش مهیطبئیل، دختر مطرد و نوهٔ مَی‌ذاهَب بود.
51بعد از مدّتی هدد هم فوت کرد. قبایل اَدوم عبارت بودند از:
تمناع، علوه، یتیت، 52اهولیبامه، اِیله، فینون، 53قناز، تیمان، مبصار، 54مجدیئیل و عیرام.
2
فرزندان یهودا
1‏-2اینها فرزندان یعقوب بودند: رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا، یساکار، زبولون، دان، یوسف، بنیامین، نفتالی، جاد و اشیر.
3عیر، اونان و شیله پسران یهودا بودند که زنش، بتشوع کنعانی به دنیا آورد. عیر، پسر اول یهودا چون یک شخص شریر بود، خداوند او را کشت. 4بیوهٔ عیر و یهودا صاحب دو پسر به نامهای فارص و زارح شدند، بنابراین یهودا دارای پنج پسر بود.
5حصرون و حامول پسران فارص بودند. 6زارح دارای پنج پسر به نامهای زمری، ایتان، هیمان، کلکول و دارع بود. 7عاکار، پسر کرمی اشیایی را که وقف خداوند شده بودند، برای خود نگه داشت و در نتیجه، مصیبت بزرگی بر سر مردم اسرائیل آورد.
8عزریا پسر ایتان بود.
شجره‌نامهٔ داوود پادشاه
9یرحمئیل، رام و کلوبای پسران حصرون بودند.
10رام پدر عمیناداب و عمیناداب پدر نحشون، رهبر طایفهٔ یهودا بود. 11نحشون پدر سلما و سلما پدر بوعز بود. 12بوعز پدر عوبید و عوبید پدر یَسی بود.
13اولین پسر یَسی الیاب، دوّمی ابیناداب، سومی شمعه، 14چهارمی نتنئیل، پنجمی ردای، 15ششمی اوصم و هفتمی داوود بود. 16خواهرانشان صرویه و ابیجایل بودند.
صرویه سه پسر به نامهای ابیشای، یوآب و عسائیل داشت. 17ابیجایل با یتر اسماعیلی ازدواج نمود و عماسا را به دنیا آورد.
پسران حصرون
18کالیب، پسر حصرون از دو زن خود، عزوبه و یریعوت دارای سه پسر به نامهای یاشر، شوباب و اردون شد. 19وقتی عزوبه مُرد، کالیب با افرات عروسی کرد و افرات حور را به دنیا آورد. 20حور پدر اوری و اوری پدر بصلئیل بود.
21بعد حصرون در سن شصت سالگی با دختر ماخیر، پدر جلعاد عروسی کرد و از او صاحب یک پسر به نام سَجُوب شد. 22سجوب پدر یائیر بود و او بیست و سه شهر را در سرزمین جلعاد اداره می‌کرد، 23امّا جشور و ارام شهر یائیر را با قنات و شصت روستای اطراف آن تصرّف کردند. اشخاص مذکور همه پسران ماخیر، پدر جلعاد بودند. 24بعد از وفات حصرون در کالیب افراته، ابیه زن حصرون، اشحور، پدر تقوع را به دنیا آورد.
پسران یرحمئیل
25پسران یرحمئیل، عبارت بودند از: رام پسر اول، بونه، اورن، اوصم و اخیا. 26یرحمئیل یک زن دیگر هم به نام عطاره داشت و او مادر اونام بود. 27معص، یامین و عاقر پسران رام، 28شمای و یاداع پسران اونام و ناداب و ابیشور پسران شمای بودند.
29نام زن ابیشور ابیحایل بود و او احبان و مولید را به دنیا آورد. 30سَلَد و افایم پسران ناداب بودند. سلد بدون پسر از دنیا رفت. 31یشعی پسر افایم، شیشان پسر یشعی و احلای پسر شیشان بود.
32یاداع، برادر شمای دو پسر داشت به نامهای یَتَر و یوناتان. یتر بدون فرزند مُرد. 33فالَت و زازا پسران یوناتان بودند. اشخاص نامبرده پسران یرحمئیل بودند.
34شیشان پسری نداشت، امّا دارای چند دختر بود. او یک غلام مصری داشت که نام او یرحاع بود. 35شیشان دختر خود را به یرحاع داد و یرحاع دارای پسری شد به نام عتای. 36عتای پدر ناتان، ناتان پدر زاباد، 37زاباد پدر افلال، افلال پدر عوبید، 38عوبید پدر ییهو، ییهو پدر عزریا، 39عزریا پدر حالص، حالص پدر العاسه، 40العاسه پدر سِسمای، سسمای پدر شلوم، 41شلوم پدر یقمیا و یقمیا پدر الیشمع بود.
پسران دیگر کالیب
42پسران کالیب، برادر یرحمئیل: پسر اول او میشاع پدر زیف بود، زیف پدر ماریشه و ماریشه پدر حبرون بود. 43قورح، تفوح، راقم و شامع پسران حبرون بودند. 44شامع پدر راحم، راحم پدر یرقعام و راقم برادر شامع، پدر شمای بود. 45ماعون پسر شمای و بیت صور پسر ماعون بود.
46عیفا، صیغه کالیب، حاران، موصا و جازیز را به دنیا آورد. حاران نیز پسری به نام جازیز داشت.
47(راجَم، یوتام، جیشان، فالت، عیفا و شاعف پسران یهدای بودند.)
48معکه، صیغه دیگر کالیب، شابَر و تِرحَنَه را به دنیا آورد. 49او همچنین مادر شاعف، پدر مَدمَنه، شوا، پدر مَکْبینا و پدر جبعا بود و کالیب یک دختر هم به نام عکسه داشت.
50اشخاص نامبرده پسران کالیب بودند.
فرزندان حور، پسر اول افراته اینها بودند: شوبال، بانی شهر قریت یعاریم، 51سلما، بانی شهر بیت‌لحم و حاریف، بانی شهر بیت جادر.
52فرزندان شوبال، بانی قریت یعاریم، هرواه و نصف خانوادهٔ منوحوت بودند. 53خاندانهایی که در قریت یعاریم زندگی می‌کردند اینها بودند؛ یتریان، فوتیان، سوماتیان، مشراعیان از ایشان خانواده‌های صارعاتیان و اِشطاولیان بوجود آمدند.
54پسران سلما، بانی بیت‌لحم، جدّ نطوفاتیان، عطروت بیت یوآب، نصف مانحتیان و صرعیان.
55خاندانهایی که در نوشتن و نویسندگی مهارت داشتند و در یعبیص زندگی می‌کردند: ترهاتیان، شمعاتیان و سوکاتیان بودند. ایشان قینانیانی بودند که از نسل ریکاب فرزند حمات بودند.
3
خانوادهٔ داوود
1پسران داوود که در حبرون به دنیا آمدند عبارتند از: اَمنون، پسر اول او که مادرش اخینوعم یزرعیلی بود، دوم دانیال پسر ابیجایل کرملی، 2سوم ابشالوم پسر معکه، دختر تلمای پادشاه جَشور، چهارم ادونیا، پسر حَجیت، 3پنجم شفطیا پسر ابیطال و ششم یترعام پسر عجله بود.
4این شش پسر او در حبرون، جایی که مدّت هفت سال و شش ماه سلطنت کرد، متولّد شدند.
بعد به اورشلیم مهاجرت نمود و در آنجا مدّت سی و سه سال دیگر پادشاهی کرد. 5در دوران اقامتش در اورشلیم دارای پسران دیگری هم شد که چهار نفر آنها را بتشبع، دختر عمیئیل به دنیا آورد. نامهای ایشان شمعی، شوباب، ناتان و سلیمان بودند.
6نُه نفر دیگر ایشان یَبحار، الیشوع، الیفالط، 7نوجه، نافج، یافیع، 8الیشمع، الیاداع و الیفلط نام داشتند. 9همهٔ اینها پسران داوود بودند. به غیراز ایشان پسران دیگر هم از صیغه‌‌های خود داشت. او همچنین دارای یک دختر به نام تامار بود.
خانوادهٔ سلیمان
10این است نام فرزندان سلیمان که نسل به نسل به پادشاهی رسیدند: رحبعام، ابیا، آسا، یهوشافاط، 11یورام، اخزیا، یوآش، 12امصیا، عزریا، یوتام، 13آحاز، حزقیا، منسی، 14امون، یوشیا. 15پسران یوشیا: اولی یوحانان، دوّمی یهویاقیم، سومی صِدقیا و چهارمی شلوم. 16پسران یهویاقیم: یَکُنیا و پسر او صدقیا.
17پسران یَکُنیا که در دوران اسارت او به دنیا آمدند: شالتیئیل، 18ملکیرام، فدایا، شناصر، یَقمیا، هوشاماع و نَدَبیا. 19پسران فدایا: زَرُبابل و شمعی. پسران زرُبابل: مَشلام و حننیا و خواهرشان، شلومیت. 20پنج پسر دیگر او حَشوبه، اوهل، برخیا، حَسَدیا و یُوشَب‌حَسَد بودند.
21حننیا دو پسر داشت به نامهای: فَلَطیا و اشعیا، اشعیا پدر رفایا بود و رافایا پدر ارنان، ارنان پدر عوبدیا، عوبدیا پدر شکنیا 22و شمعیا پسر شکنیا. پنج پسر شمعیا: حطوش، یجال، باربح، نعریا و شافاط بودند. 23سه پسر نعریا: الیوعینای، حزقیا و عزریقام بودند. 24هفت پسر الیوعینای: هودایا، الیاشیب، فلایا، عقوب، یوحانان، دلایاع و عنانی بودند.
4
فرزندان یهودا
1پسران یهودا: فارص، حصرون، کرمی، حور و شوبال. 2رَآیا، پسر شوبال پدر یحت و یحت پدر اخومای و لاهد بود و ایشان به خانواده‌های صرعاتیان تعلّق داشتند.
3پسران عیطام: یزرعیل، یشما، یدباش و دخترش هَصلَلفونی بودند. 4فنوئیل بانی جدور و عازر بانی خوشه بود. ایشان پسران حور، پسر اول افراته، بانی بیت‌لحم بودند.
5اشحور، بانی تقوع دو زن داشت به نامهای حلا و نعره. 6نعره مادر اخُزام، حافر، تیمانی و اخشطاری بود. 7صَرَت، صوحر، اتنان.
8و قوس پدر عانوب و صوبیبه وجدّ خاندان اخرحیل، پسر هارُم بود.
9یعبیص محترمتر از دیگر برادران خود بود. مادرش او را یبعیص نامید و گفت: «من او را با درد به دنیا آوردم.» 10یبعیص نزد خدای اسرائیل دعا کرد و گفت: «خدایا، مرا برکت ده و سرزمین مرا وسعت ببخش، با من باش و مرا از هر آنچه پلید است و باعث درد من می‌شود دور نگاهدار.» و خدا دعای او را اجابت فرمود.
نامهای خانواده‌های دیگر
11کلوب، برادر شوحه، پدر مَحیر و محیر پدر اشتون بود. 12اشتون پدر بیت رافا، فاسیح و تحنه و تحنه بانی عیرناحاش بود. ایشان از اهالی ریقه بودند.
13عتنئیل و سرایا پسران قناز بودند. عتنئیل پدر حتات و 14مَعونوتای بود و مَعونوتای پدر عُفره.
سرایا پدر یوآب و یوآب درّهٔ صنعتگران را پایه‌گذاری کرد و همهٔ هنرمندان ماهر در آنجا سکونت داشتند.
15کالیب، پسر یَفُنَه دارای سه پسر به نامهای عیر، ایله و ناعم بود و ایله پدر قناز بود.
16زیف، زیفه، تیریا و اَسَرئیل پسران یهللئیل بودند.
17یَتَر، مَرَد، عیفَر و یالون پسران عَزرَه بودند. مریم، شمای و یشبع، پدر اشتموع فرزندان بتیه، دختر فرعون بودند که برای شوهر خود، مَرَد به دنیا آورد. 18زن یهودی مَرَد هم سه پسر داشت به نامهای یارد، بانی جدور، جابر، بانی سوکو و یقوتیئیل، بانی زانوح.
19زن هودیه خواهر نَحَم بود. یکی از پسران او، پدر قعیله جرمی و دیگری پدر اشتموع معکاتی بود.
20اَمنون، رنه، بنحانان و تیلون پسران شیمون بودند.
زوحیت و بنزوحیت پسران یشعی بودند.
فرزندان شیله
21پسران شیله پسر یهودا: عیر بانی لیکه، لعده بانی مریشه و جدّ خاندان بافندگان کتان بود که در بیت اشبیع زندگی می‌کردند. 22یوقیم و اهالی شهر کوزیبا، یوآش و ساراف، حکمران موآب که بعد به یشوبی لحم بازگشت، این نامها از مدارک باستانی به‌جا مانده‌اند. 23این افراد کوزه‌گر و ساکن نتاعیم و جدیره بودند و برای پادشاه کار می‌کردند.
نسل شمعون
24نموئیل، یامین، یاریب، زارح و شاول پسران شمعون بودند. 25شاول پدر شلوم و پدر بزرگ مبسام و جدّ مشماع بود. 26فرزندان مشماع: حموئیل پسرش، زکور نوه‌اش و شمعی نتیجه‌اش بود. 27شمعی شانزده پسر و شش دختر داشت، امّا برادرانش فرزندان زیادی نداشتند. بنابراین جمعیّت طایفهٔ‌شان کمتر از جمعیّت طایفهٔ یهودا بود. 28آنها در شهرهای بئرشبع، مُولاده، حصر-شوعال، 29بلهه، عاصم، تولاد، 30بتوئیل، حُرما، صقلغ، 31بیت مرکبوت، حصر سوسیم، بیت‌برئی و شعرایم سکونت داشتند. این شهرها تا دوران سلطنت داوود در اختیار ایشان بودند. 32پنج قریت اطرافشان عیطام، عین، رِمون، توکن و عاشان بودند. 33به علاوهٔ تمام روستاهایی که در جوار شهرها تا بعلت قرار داشتند، اینها مکانهای سکونت ایشان بود و برای خود شجره‌نامه‌ای نوشته بودند.
34مشوباب، یملیک، یوشه پسر امصیا، 35یوئیل، ییهو پسر یوشبیا، نوه سرایا، نتیجهٔ عسیئیل، 36الیوعینای، یعکوبه، یشوحایا، عسایا، عدیئیل، یَسیمیئیل، بنایاهو، 37و زیزا پسر شفعی، پسر الون، پسر یدایا، پسر شمری، پسر شمعیا. 38اشخاص نامبرده رؤسای خاندانها بودند. چون تعداد خانواده‌هایشان زیاد شدند، 39ایشان برای یافتن چراگاه برای گلّه‌های خود تا دهانهٔ جَدور در شرق درّه کوچ کردند. 40آنجا چراگاه خوب و حاصلخیز و زمینی گسترده، آرام و امنی یافتند. ساکنان قبلی آنجا قوم حام بودند.
41اشخاص مذکور در زمان سلطنت حزقیا، پادشاه یهودا به آنجا آمدند. ساکنان آنجا را که معونیان بودند با چادر‌ها و خانه‌هایشان از بین بردند که تا امروز اثری از آنها باقی نیست و خود در آنجا ساکن شدند، زیرا آنجا چراگاه خوبی برای رمه‌هایشان داشت. 42سپس پانصد نفر از طایفهٔ شمعون به اَدوم رفتند. رهبران ایشان پسران یشیع، یعنی فلطیا، نعریا، رفایا عُزیئیل بودند. 43آنها باقی ماندهٔ عمالقه را که فرار کرده بودند، از بین بردند و خودشان تا به امروز در آنجا زندگی می‌کنند.
5
نسل رئوبین
1رئوبین پسر اول یعقوب بود، امّا چون با یکی از صیغه‌های پدر خود همبستر شده بود حق نخستزادگی او به پسران یوسف، پسران اسرائیل داده شد و نام او در شجره‌نامه به ترتیبِ پسر اول ثبت نشده است. 2با این وجود طایفهٔ یهودا از همه قویتر شد و یک فرمانروا از آن بیرون آمد. 3پسران رئوبین، فرزند اول یعقوب عبارت بودند از: حنوک، فلو، حصرون و کرمی.
4پسران یوئیل: پسرش شمعیا، نوه‌اش جوج و نتیجه‌اش شمعی بود. 5پسر شمعی میکا، نوه‌اش رایا و نتیجه‌اش بعل بود. 6پسر بعل، بئیره بود که تغلت فلناسر امپراتور آشور او را به اسارت برد. او رهبر طایفهٔ رئوبین بود.
7‏-8ایشان خویشاوندان او هستند که رهبران طایفهٔ بودند و نام ایشان در شجره‌نامه ثبت شده است. یعیئیل، زکریا، بالع پسر عزاز، نوه شامع، نتیجهٔ یوئیل. ایشان در عروعیر و تا نِبو و بعل معون 9و به طرف شرق تا مدخل بیابان و تا رود فرات پراکنده بودند، زیرا گلّهٔ گاو ایشان در سرزمین جلعاد بسیار زیاد شدند.
10در دوران سلطنت شائول، طایفهٔ رئوبین با حاجریان جنگیدند و آنها را شکست داده و سرزمین آنها را در شرق جلعاد اشغال کردند.
نسل جاد
11طایفهٔ جاد در همسایگی رئوبین، در سرزمین باشان و تا سَلخه زندگی می‌کردند. 12مهمترین شخصیّت طایفهٔ ایشان یوئیل و بعد از او شافام، یعنای و شافاط در باشان بودند. 13بقیّهٔ اعضای طایفه به هفت خاندان تعلّق داشتند که عبارتند از: میکائیل، مشلام، شبع، یورای، یعکان، زبع و عابر. 14این افراد از نسل ابیحایل پسر حوری، پسر یاروح، پسر جلعاد، پسر میکائیل، پسر یشیشای، پسر یحدو و پسر بوز بودند. 15اخی پسر عبدیئیل، نوه جونی رئیس خاندان بود. 16این مردم جلعاد و اطراف آن را در سرزمین باشان و همچنین چراگاههای وسیع شارون را در اختیار خود داشتند. 17همهٔ این اسامی در زمان یوتام پادشاه یهودا و یربعام، پادشاه اسرائیل در شجره‌نامه ثبت شده‌اند.
ارتشی از طایفه‌های شرقی
18در طایفه‌های رئوبین، جاد و نیم طایفهٔ منسی چهل و چهار هزار و هفتصد و شصت سرباز باتجربه که به سپر و شمشیر و کمان مسلّح بودند، وجود داشت. 19آنها به جنگ قبایل حاجریانِ یطور، نافیش و نوداب رفتند. 20ایشان به خدا توکّل کردند و به درگاه او نیایش کردند و خداوند نیایش ایشان را پاسخ داد و ایشان را بر حاجریان و متّحدانشان پیروز کرد. 21ایشان از دشمن پنجاه‌هزار نفر شتر، دویست و پنجاه‌هزار رأس گوسفند و دو هزار رأس الاغ به غنیمت گرفتند و صد هزار نفر اسیر کردند. 22ایشان بسیاری از دشمنان را کشتند، زیرا آن جنگ، ارادهٔ خدا بود و آنها در آن سرزمین تا زمان تبعید خود زیستند.
نیم طایفهٔ منسی
23نصف طایفهٔ منسی جمعیّت زیادی بود. محل سکونت آنها از باشان تا بعل حرمون، سنیر و کوه حرمون وسعت داشت. 24رهبران خاندانهای آنها عبارت بودند از: عیفَر، یشعی، الیئیل، عزرئیل، ارمیا، هودویا و یحدیئیل. همهٔ ایشان رهبران جنگجو، شجاع و مشهور خانواده‌های خود بودند.
25امّا ایشان در مقابل خدای اجداد خود گناه کردند. بُتهای مردم آن سرزمین را که خداوند از سر راهشان برداشته و از بین برده بود، می‌پرستیدند. 26پس خداوند سبب شد که فول، امپراتور آشور مشهور به تغلت فلناسر به کشور ایشان حمله کند و مردم رئوبین، جاد و نیم طایفهٔ منسی را به حلح، خابور، هارا و رود جوزان به اسارت ببرد. آنها تا به امروز ساکن آنجا هستند.
6
نسل لاوی
1اینها نامهای پسران لاوی هستند: جرشون، قهات و مراری. 2قهات چهار پسر به نامهای عمرام، یصهار، حبرون و عُزیئیل داشت.
3هارون، موسی و مریم فرزندان عمرام بودند. ناداب، ابیهو، العازار و ایتامار پسران هارون بودند.
4العازار پدر فینحاس، فینحاس پدر ابیشوع، 5ابیشوع پدر بُقی، بقی پدر عُزِی، 6عزی پدر زَرَحیا، زرحیا پدر مرایوت، 7مرایوت پدر اَمَریا، امریا پدر اخیطوب، 8اخیطوب پدر صادوق، صادوق پدر اخیمعص، 9اخیمعص پدر عُزرّیا، عُزرّیا پدر یوحانان، 10یوحانان پدر عزریا (عزریا در معبد بزرگ که سلیمان در اورشلیم ساخت کاهن بود.) 11عزریا پدر امریا، امریا پدر اخیطوب، 12اخیطوب پدر صادوق، صادوق پدر شلوم، 13شلوم پدر حلقیا، حلقیا پدر عزریا، 14عزریا پدر سرایا و سرایا پدر یهوصاداق بود. 15زمانی که خداوند مردم یهودا و اورشلیم را به دست نبوکدنصر تبعید ساخت، یهوصاداق هم تبعید شد.
سایر نسل لاوی
16چنانکه قبلا گفته شد، لاوی سه پسر به نامهای جرشون، قهات و مراری داشت و هر کدام آنها از خود دارای پسران بود. 17جرشون پدر لبنی و شمعی بود. 18عمرام، یصهار، حبرون و عُزیئیل پسران قهات، 19محلی و موشی پسران مراری بودند. ایشان فرزندان لاوی، نسل به نسل، می‌باشند:
20جرشون پدر لبنی، لبنی پدر یحت، یحت پدر زمه، 21زمه پدر یوآخ، یوآخ پدر عدو، عدو پدر زارح و زارح پدر یاترای بود.
22قهات پدر عمیناداب، عمیناداب پدر قورح، قورح پدر اسّیر، 23اسّیر پدر القانه، القانه پدر ابیاساف، ابیاساف پدر اسّیر، 24اسّیر پدر تَحَت، تخت پدر اوریئیل، اوریئیل پدر عُزیا و عُزیا پدر شاول بود.
25عماسای و اخیموت پسران القانه بودند. 26اخیموت پدر صوفای، صوفای پدر نَحَت، 27نخت پدر الیاب، الیاب پدر یروحام و یروحام پدر القانه بود.
28پسران سموئیل: اولی یوئیل و دوّمی ابیا بود.
29مراری پدر محلی، محلی پدر لبنی، لبنی پدر شمعی، شمعی پدر عزه، 30عزه پدر شمعیا، شمعیا پدر هجیا و هجیا پدر عسایا بود.
نوازندگان معبد بزرگ
31این است نام مردانی ‌که داوود بعد از آوردن صندوق پیمان به معبد بزرگ برای نواختن موسیقی در آنجا گماشت. 32ایشان تا قبل از ساختن معبد بزرگ توسط سلیمان در اورشلیم در برابر خیمهٔ مقدّس خداوند طبق اصول مقرّر انجام وظیفه می‌کردند.
33شجره‌نامهٔ کسانی‌که این مسئولیّت را داشتند از این قرار بود: از خاندان قهات: هیمان رهبر گروه سرایندگان، پسر یوئیل که نسل او به یعقوب می‌رسد عبارت بود از: هیمان، یوئیل، سموئیل، 34القانه، یروحام، الیئیل، توح، 35صوف، القانه، مهت، عماسای، 36القانه، یوئیل، عزریا، صَفَنیا، 37تَحَت، اسّیر، ابیاساف، قورح، 38یصهار، قهات، لاوی و اسرائیل.
39برادرش آساف که در دست راست وی می‌ایستاد: آساف پسر برکیا پسر شمعی، 40میکائیل، بَعسِیا، ملکیا، 41اتنی، زارح، عدایا، 42اِیتان، زمه، شمعی، 43یحت، جرشون و لاوی.
44در سمت چپ، خویشاوندان پسران موری که از نسل لاوی بودند می‌ایستادند عبارتند از: ایتان پسر قیشی، پسر عبدی، پسر ملوک، 45حشبیا، امصیا، حلقیا، 46امصی، بانی، شامر، 47محلی، موشی، مراری و لاوی.
48سایر لاویان به وظایف مختلف در معبد خداوند خدمت می‌کردند.
نسل هارون
49هارون و پسرانش در قربانگاه هدایای سوختنی و در قربانگاه بُخور برای کفّارهٔ گناهان مردم اسرائیل قربانی می‌کردند و کارهای مقدّسترین مکان را مطابق دستورات موسی خدمتگزار خدا بجا می‌آوردند. 50این است نامهای پسران هارون: العازار، فینحاس، ابیشوع، 51بقی، عُزی، زَرَحیا، 52مرایوت، امریا، اخیطوب، 53صادوق و اخیمعص.
محل سکونت لاویان
54این سرزمینی است که به خاندان هارون، از خاندان قهات، واگذار شد. ایشان اولین سهم از زمینهایی را که به لاویان داده شد دریافت کردند. 55این سرزمین شامل حبرون در قلمرو یهودا و چراگاههای اطراف آن می‌شود. 56امّا زمینهای اطراف آن شهر با روستاهای آنها به کالیب پسر یفنه داده شدند. 57به نسل هارون شهرهای پناهگاه: حبرون، لبنه، با چراگاههای آنها و همچنین شهرهای یتیر، اشتموع، با چراگاههای آنها را دادند. 58حیلین، دبیر، 59عاشان، بیت شمس، 60از سرزمین بنیامین این شهرها با چراگاههایشان به خاندان قهات داده شد: جبعه، عَلَمَت و عناتوت که جمعاً سیزده شهر می‌شدند. 61ده شهر به بقیّهٔ خاندان قهات در سرزمین غربی طایفهٔ منسی به قید قرعه تعلّق گرفت.
62برای خانواده‌های خاندان جرشون سیزده شهر را در طایفه‌های یساکار، اشیر، نفتالی و نیم طایفه منسی در باشان تعیین کردند. 63به خانواده‌های مراری در سرزمین رئوبین جاد و زبولون دوازده شهر را به حکم قرعه دادند. 64به این ترتیب مردم اسرائیل برای لاویان شهرها و چراگاهها را تعیین کردند. 65از طایفه‌های یهودا، شمعون و بنیامین، شهرهای نامبرده به قید قرعه به ایشان داده شد.
66به بعضی از خانواده‌های قهات شهرهایی با چراگاههایشان از سرزمین طایفهٔ افرایم داده شد. 67که عبارت بودند از شکیم، شهر پناهگاه در کوهستان افرایم، جازر، 68یقمعام، بیت حورون، 69ایلون و جت رِمون. 70از نصف طایفهٔ منسی شهرهای عانیر و بلعام را به بقیّهٔ خانوادهٔ قهات دادند.
71شهرها و چراگاههای آنها که به خانواده‌های خاندان جرشون داده شد عبارت بودند از:
در شرق سرزمین منسی شهر جولان در باشان و شهر عشتاروت.
72از طایفهٔ یساکار: قادش، دَبَرَه، 73راموت، عانیم.
74از طایفهٔ اشیر مش‌آل، عبدون، 75حقوق و رحوب.
76از طایفهٔ نفتالی قادش در جلیل، حمون و قیریتایم را با چراگاههای اطراف آنها برای پسران جرشوم تعیین کردند.
77به بقیّهٔ خانواده‌های خاندان مراری، این شهرها با چراگاههای آنها برای ایشان تعیین شد: رمونو و تابور، از سرزمین طایفهٔ زبولون.
78در سرزمین رئوبین، شرق رود اردن، مقابل شهر اریحا، باصر در بیابان، یهصه، 79قدیموت و مَیفعَت.
80از طایفهٔ جاد راموت در جلعاد، محنایم، 81حشبون و یعزیر را با چراگاههای اطراف آنها.
7
نسل یساکار
1یساکار چهار پسر داشت به نامهای تولاع، فوه، یاشوب و شمرون.
2عزی، رفایا، یریئیل، یحمای، یبسام و سموئیل پسران تولاع و همگی رؤسای خانواده و مردان دلاور زمان خود بودند. در دوران سلطنت داوود تعدادشان به بیست و دو هزار و ششصد نفر می‌رسید.
3یزرحیا پسر عزی بود و از جمله چهار پسر یزرحیا: میکائیل، عوبدیا، یوئیل و یشیا رؤسای خانواده‌های خود بودند. 4تعداد همسران و فرزندان ایشان به قدری زیاد بود که سی و شش هزار نفر مرد برای خدمت سربازی آماده داشتند.
5در آمار رسمی خانواده‌های طایفهٔ یساکار هشتاد و هفت هزار نفر مرد آماده خدمت سربازی ثبت شدند.
نسل بنیامین و دان
6بالع، باکر و یدیئیل سه پسر بنیامین بودند.
7بالع پنج پسر داشت، اصبون، عزی، عُزیئیل، یریموت و عیری ایشان رؤسای خاندان و رزمندگان مشهوری بودند. نسل آنها شامل بیست و دو هزار و سی و چهار مرد آماده به خدمت سربازی می‌شد.
8زمیره، یوعاش، الیعزر، الیوعینای، عُمری، یریموت، ابیا، عناتوت و علمت پسران باکر بودند. 9در آمار رسمی خاندان ایشان بیست هزار و دویست مرد آماده خدمت سربازی ثبت شده است.
10بلهان پسر یدیئیل بود و یعیش، بنیامین، ایهود، کنعنه، زیتان، ترشیش و اخیشاحر پسران بلهان بودند. 11ایشان رهبران خانواده‌ها در خاندان و همهٔ سربازان مشهوری بودند. نسل آنها شامل هفده هزار و دویست مرد آماده به خدمت سربازی می‌شد. 12شفیم و حفیم پسران عیر و حشیم پسر احیر بود.
نسل نفتالی
13یحصیئیل، جونی، یصر و شلوم پسران نفتالی بودند. مادربزرگشان بلهه نام داشت.
نسل منسی
14اسرائیل و ماخیر پسران منسی بودند که صیغهٔ آرامی‌اش به دنیا آورد. ماخیر پدر جلعاد بود. 15ماخیر برای حفیم و شفیم همسرانی پیدا کرد. او خواهری داشت به نام معکه. نام پسر دوم او صلفحاد بود که او تنها چند دختر داشت.
16معکه، زن ماخیر پسری به دنیا آورد و او را فارش نامید و برادرش شارش نام داشت که دارای دو پسر به نامهای اولام و راقم بود. 17بدان پسر اولام بود و اینها فرزندان جلعاد پسر ماخیر و نوه منسی بودند.
18ایشهود، ابیعزر و محله پسران همولکه، خواهر ماخیر بودند. 19اخیام، شکیم، لقحی و انیعام پسران شمیداع بودند.
نسل افرایم
20فرزندان افرایم، نسل به نسل به این قرار بودند: شوتالح، بارَد، تَحَت، العادا، تحت، 21زاباد، شوتالح، عازر و العاد. افرایم دو پسر دیگر به نامهای العاد و عازر داشت که هنگام سرقت گلّهٔ جتی‌ها به دست افراد محلی کشته شدند. 22افرایم، پدرشان برای چندین روز به‌خاطر آنها سوگواری کرد و برادرانش برای تسلیّت او آمدند. 23افرایم دوباره با زنش نزدیکی کرد و همسرش حامله شد و پسری به دنیا آورد. ایشان او را به یاد آن مصیبت، بریعه یعنی فاجعه نام نهادند.
24دختر او شیره نام داشت که شهرهای بیت حورون بالا و پایین و اُزین شیره را ساخت.
25‏-27این است سلسلهٔ نسل افرایم: رافح پسرش بود؛ رافح پدر راشف، راشف پدر تالح، تالح پدر تاحن، تاحن پدر لعدان، لعدان پدر عمیهود، عمیهود پدر الیشمع، الیشمع پدر نون و نون پدر یهوشوع بود.
28سرزمین و جای سکونت آنها بیت‌ئیل و روستاهای اطراف آن، نعران در شرق، جازر، شکیم و غزه با روستاهای اطراف آنها در غرب بودند.
29در امتداد سرحد طایفهٔ منسی، در شهرهای بیت‌شان، تعناک، مجدو، دور و روستاهای اطراف آنها نسل یوسف، پسر اسرائیل زندگی می‌کرد.
نسل اشیر
30یمنه، یشوه، یشوی و بریعه پسران اشیر بودند. خواهرشان سارح نام داشت.
31حابَر و ملکیئیل پدر برزاوَت پسران بریعه بودند.
32یفلیط، شومیر و حوتام پسران حابر بودند و دخترش شوعا نام داشت.
33فاسَک، بمهال و عَشوَت پسران یفلیط بودند.
34احی، رُهجه، یَحبَه و ارام پسران برادرش، شومیر بودند.
35صوفح، یمناع، شالَش و عامال پسران برادرش، هیلام بودند.
36سوح، حَرنَفر، شوعال، بیری، یمره، 37باصر، هود، شمَّا، شَلَشَه، یتران و بئیرا پسران صوفح بودند.
38یفنه، فِسفا و ارا پسران یتران، 39آرح، حنیئیل و رصیا پسران عُلا بودند.
40همهٔ ایشان فرزندان اشیر بودند. ایشان سران خانواده‌های جنگاوران مشهور و رهبران برجسته بودند. نسل اشیر بیست و شش‌هزار نفر سرباز آماده به خدمت نظام داشت.
8
نسل بنیامین
1پسران بنیامین اینها بودند: اولی بالع، دوّمی اشبیل، سومی اخرخ، 2چهارمی نوحه و پنجمی رافا.
3ادّار، جیرا، ابیهود، 4ابیشوع، نعمان، اخوخ، 5جیرا، شفوفان و حورام پسران بالع بودند.
6پسران احود که رؤسای خانواده‌های خود بودند، در جبعه سکونت می‌کردند. آنها در جنگ دستگیر و به مناحت تبعید شدند. 7نامهای آنها نعمان، اخیا و جیرا بودند. جیرا پدر عزا و اخیحود بود.
8شحرایم زنهای خود، حوشیم و بعرا را طلاق داد، 9سپس وقتی در سرزمین موآب زندگی می‌کرد با خوداش ازدواج نمود و دارای هفت پسر شد. نامهایشان یوباب، ظیبا، میشاع، مَلکام، 10بعوص، شکیا و مرمه و همهٔ آنها رؤسای خانواده‌های خود بودند.
11از یک زن دیگر خود که حوشیم نام داشت، صاحب دو پسر به نامهای ابیطوب و الفعل شد.
12عابر، مشعام و شامر پسران الفعل بودند. شامر شهرهای اونو و لود را با روستاهای اطراف آنها آباد کرد.
بنیامینیان در جت و ایلون
13پسران دیگرش بریعه و سامع رؤسای خانواده بودند و در ایلون سکونت داشتند و آنها بودند که ساکنان جت را از وطنشان اخراج کردند.
14اخیو، شاشق، یریموت، 15زَبَدیا، عارد، عادر، 16میکائیل، یشفه و یوخا پسران بریعه بودند.
بنیامینیان در اورشلیم
17زَبَدیا، مَشلام، حزقی، حابر، 18یَشمَرای، یزلیا و یوباب پسران الفعل بودند.
19یعقیم، زِکری، زبدی، 20الیعینای، صلتای، ایلی‌ئیل، 21ادایا، برایا و شِمرَت پسران شمعی بودند.
22یشفان، عابر، ایلی‌ئیل، 23عبدون، زکری، حانان، 24حننیا، عیلام، عَنتوتیا، 25یفدیا و فنوئیل پسران شاشق بودند.
26شمشرای، شحریا، عتلیا، 27یعرشیا، ایلیا و زکری پسران یرحام بودند. 28اینها همه رؤسای خانواده‌های خود بودند و در اورشلیم سکونت داشتند.
بنیامینیان در جبعون و اورشلیم
29یعی‌ئیل، بانی جبعون، در جبعون زندگی می‌کرد و نام زنش معکه بود. 30پسر اول او عبدون و پسران دیگرش صور، قیس، بعل، ناداب، 31جدور، اخیو، زکریا، 32و مقلوت که پدر شماه بود در اورشلیم با خویشاوندان خود یک‌‌جا زندگی می‌کردند.
خانوادهٔ شائول پادشاه
33نیر، پدر قیس، قیس پدر شائول پادشاه و شائول پادشاه پدر یوناتان، ملکیشوع، ابیناداب و اشبعل بود. 34یوناتان پدر مریب بعل و مریب بعل پدر میکا بود.
35فیتون، مالَک، تحریع و آحاز پسران میکا بودند. 36آحاز پدر یهوعده و یهوعده پدر علمت، عزموت و زمری بود. زمری پدر موصا 37و موصا پدر بنعا، بنعا پدر رافه، رافه پدر العاسه و العاسه پدر آصیل بود.
38آصیل دارای شش پسر به نامهای عَزریقام، بُکرو، اسماعیل، شعریا، عوبدیا و حانان بودند. 39برادر او، عیشق سه پسر داشت: اولی اولام، دوّمی یعوش و سومی الیفلط بود.
40پسران اولام مردان نیرومند، شجاع و تیراندازانی ماهر بودند. این مردان یکصد و پنجاه پسر و نوه داشتند و از طایفهٔ بنیامین بودند.
9
مردمی که از اسارت بازگشتند
1اسامی همهٔ مردم اسرائیل مطابق خانوادهٔ ایشان در کتاب پادشاهان اسرائیل ثبت شده بود.
مردم یهودا به‌خاطر مجازات گناهان خود به بابل به اسارت برده شده بودند. 2نخستین کسانی‌که بازگشتند و در شهرها و املاک خود ساکن شدند، مردم عادی اسرائیل، کاهنان، لاویان و کارگران معبد بزرگ بودند. 3این است نام گروهی از مردم طایفه‌های یهودا، بنیامین و افرایم و منسی که به اورشلیم رفتند و در آنجا ساکن شدند.
4عوتای، پسر عمیهود، پسر عُمری، پسر اِمری، پسر بانی، از نسل فارص، پسر یهودا. 5از خانوادهٔ شیلونیان: عسایا، پسر اول و پسرانش. 6از خانوادهٔ زارح: یوئیل و خویشاوندان او.
تعداد ساکنان طایفهٔ یهودا در اورشلیم ششصد و نَود نفر بود.
7از طایفهٔ بنیامین: سَلو، پسر مشلام، نوه هودیا، نتیجهٔ هسنوآه، 8یبنیا پسر یروحام، ایله پسر عزی، نوه مکری، مشلام پسر شفطیا، نوه رعوئیل، نتیجهٔ یبنیا.
9تعداد این مردم طبق نسب نامهٔ ایشان نهصد و پنجاه و شش نفر و همگی رؤسای خانوادهٔ خود بودند.
کاهنان ساکن اورشلیم
10از کاهنان: یدعیا، یهویاریب، یاکین، 11عزریا، پسر حلقیا، پسر مشلام، پسر صادوق، پسر مرایوت، پسر اخیطوب مسئول معبد بزرگ، 12عدایا، پسر یروحام، پسر فشحور، پسر ملکیا، معسای، پسر عدیئیل، پسر یحزیره، پسر مشلام، پسر مشلیمیت، پسر امیر و خویشاوندان ایشان.
13تعداد کاهنان هزار و هفتصد و شصت نفر و همه رؤسای خانواده و اشخاص کاردانی بودند و در معبد بزرگ انجام وظیفه می‌کردند.
لاویان ساکن اورشلیم
14از لاویان: شمعیا، پسر حشوب، پسر عزریقام، پسر حشبیا از خانوادهٔ مراری. 15یقبقر، حارش، جِلال، متنیا، پسر میکا، نوهٔ زکری، نتیجهٔ آساف، 16عوبدیا، پسر شمعیا، نوهٔ جِلال، نتیجهٔ یدوتون، برخیا، پسر آسا، نوهٔ القانه، ایشان در روستاهای نطوفاتیان سکونت داشتند.
دروازه‌بانان ساکن اورشلیم
17دروازه‌بانان عبارت بودند از: شلوم رئیس دروازه‌بانان، عقوب، طلمون، اخیمان و نزدیکانشان. 18تا آن زمان اعضای خاندان ایشان از دروازهٔ شرقی پادشاه محافظت می‌کردند و قبل از آن از اردوگاههای لاویان نگهبانی می‌کردند.
19شلوم، پسر قوری، نوهٔ ابیاساف، نتیجهٔ قورح و اعضای خانوادهٔ قورحیان مسئول نگهبانی دروازهٔ ورودی خیمهٔ مقدّس خداوند بودند، همان‌گونه که اجداد آنها مسئول نگهبانی اردوگاه خداوند بودند. 20فینحاس، پسر العازار قبلاً رئیس دروازه‌بانان بود و خداوند با او می‌بود.
21زکریا، پسر مشلمیا دروازه‌بان دروازهٔ ورودی خیمهٔ مقدّس بود.
22تعداد نگهبانان درهای ورودی و دروازه‌ها دویست و دوازده نفر بودند. ایشان طبق روستاهایی که در آن زندگی می‌کردند، ثبت نام شده بودند. داوود پادشاه و سموئیل رائی اجداد ایشان را برای این مسئولیّت گمارده بودند. 23ایشان و فرزندانشان به نگهبانی از دروازهٔ معبد بزرگ ادامه دادند. 24دروازه‌بانان در چهار جهت شرق، غرب، شمال و جنوب قرار داشتند. 25خویشاوندان آنها به نوبت، از روستاهای مربوطه می‌آمدند و برای هفت روز در آنجا به ایشان کمک می‌کردند. 26ایشان چهار رئیس داشتند، همه لاوی بودند و مسئولیّت اتاقها و خزانه‌های معبد بزرگ خداوند را به دوش داشتند. 27به‌خاطر اهمیّت کار ایشان در نزدیکی معبد بزرگ زندگی می‌کردند تا از دروازه‌های آن نگهبانی و هر صبح آنها را باز کنند.
دیگر لاویان
28بعضی از ایشان مسئول ظروف مربوط به مراسم معبد بزرگ بودند و هنگامی‌که آنها را برمی‌داشتند و بازمی‌گرداندند آنها را می‌شمردند. 29دیگران مسئول وسایل مقدّس دیگر، آرد، شراب، روغن زیتون، بخور و عطریّات بودند. 30مسئولیّت مخلوط کردن و ساختن عطریّات با کاهنان بود.
31یکی از لاویان به نام متتیا، فرزند نخست شلوم از خاندان قورحی مسئول پختن نان اهدایی بود. 32بعضی از افراد خاندان قهات مسئول پختن نان مقدّس برای روز سبت بودند.
33بعضی از خانواده‌های لاوی مسئول موسیقی در معبد بزرگ بودند. رهبران این خانواده‌ها در ساختمان معبد بزرگ زندگی می‌کردند. چون کار آنها شبانه‌روزی بود، مسئولیّت دیگری نداشتند.
34افراد نامبرده طبق شجره‌نامه، همه از رهبران خانواده‌های لاوی بودند که در اورشلیم زندگی می‌کردند.
نسب نامه و نسل شائول پادشاه
(اول تواریخ 8‏:29‏-38)
35یعی‌ئیل، بانی جبعون، در جبعون سکونت داشت. نام زنش معکه 36و نام پسر اولش عبدون بود. بعد از او صور، قیس، بعل، نیر، ناداب، 37جدور، اخیو، زکریا و مقلوت بودند. 38مقلوت پدر شماه بود که با خویشاوندان خود در اورشلیم زندگی می‌کرد.
39نیر پدر قیس، قیس پدر شائول و شائول پدر یوناتان، ملکیشوع، ابیناداب و اشبعل بود. 40مریب بعل پسر یوناتان و میکا پسر مریب بعل بود. 41فیتون، مالک، تحریع و آحاز پسران میکا بودند. 42آحاز پدر یعره، یعره پدر علمت، عمری و زمری و زمری پدر موصا، 43موصا پدر بنعا بود. رفایا پسر بنعا، العاسه نوه و آصیل نتیجه‌اش بود.
44آصیل شش پسر به ‌نامهای عزریقام، بُکرو، اسماعیل، شعریا، عوبدیا و حانان داشت.
10
مرگ شائول پادشاه
(اول سموئیل 31‏:1‏-13)
1فلسطینی‌ها در دامنه کوه جلبوع با اسرائیل جنگ کردند، بسیاری از اسرائیلی‌ها در آنجا کشته شدند و بقیّهٔ آنها با شائول و پسرانش گریختند. 2امّا فلسطینی‌ها به آنها رسیدند و سه پسر شائول، یوناتان، ابیناداب و ملکیشوع را کشتند. 3نبرد سختی در اطراف شائول در گرفت، کمانداران او را یافتند و او با تیر ایشان زخمی شد. 4شائول به جوانی که اسلحه او را حمل می‌کرد گفت: «شمشیر خود را درآور و مرا بکُش تا این فلسطینی‌های کافر مرا تحقیر نکنند.» امّا مرد جوان بسیار ترسیده بود و چنین نکرد. پس شائول شمشیر کشید و خود را به روی آن انداخت. 5هنگامی‌که مرد جوان دید شائول مرده است، خود را بر روی شمشیر خود انداخت و مرد. 6پس شائول و سه پسرش و همهٔ خاندان او با هم کشته شدند. 7هنگامی‌که اسرائیلی‌هایی که در دشت یزرعیل زندگی می‌کردند، شنیدند که ارتش گریخته و شائول و پسرانش درگذشته‌اند شهرها را رها کردند و گریختند. آنگاه فلسطینی‌ها آمدند و شهرها را اشغال کردند.
8فردای آن روز، هنگامی‌که فلسطینی‌ها برای لخت کردن کشته‌شدگان آمدند، جسد شائول و پسرانش را که در کوه جلبوع افتاده بود پیدا کردند. 9فلسطینی‌ها جسد شائول را لخت کردند و سر او و زره‌اش را برداشتند و قاصدانی به سراسر سرزمین فلسطین فرستادند تا خبر خوش را برای بُتهایشان و مردم ببرند. 10ایشان زره شائول را در پرستشگاه خدایان خود و سرش را در پرستشگاه بت داجون قرار دادند. 11هنگامی‌که مردم یابیش در جلعاد شنیدند که فلسطینی‌ها با شائول چه کرده‌اند. 12شجاعترین مردان ایشان رفتند و اجساد شائول و پسرانش را به یابیش آوردند و ایشان بدنهای آنها را زیر درخت بلوطی به خاک سپردند و هفت روز روزه گرفتند.
13شائول مرد زیرا به خداوند وفادار نبود. او از فرمانهای خداوند سرپیچی کرد. او سعی کرد از ارواح مردگان راهنمایی بگیرد. 14و از خداوند راهنمایی نخواست. در نتیجه خداوند او را کشت و پادشاهی را به داوود پسر یَسی داد.
11
داوود، پادشاه اسرائیل و یهودا
(دوم سموئیل 5‏:1‏-10)
1آنگاه همهٔ قوم اسرائیل در حبرون نزد داوود گرد هم آمدند و گفتند: «ما گوشت و استخوان تو هستیم، 2حتّی هنگامی‌که شائول پادشاه ما بود، تو سپاه ما را در جنگها رهبری کردی و خداوند خدای تو به تو فرمود: تو شبان قوم من، اسرائیل خواهی بود و پیشوای آنها خواهی شد.» 3پس تمام رهبران قوم اسرائیل نزد پادشاه در حبرون رفتند و داوود در پیشگاه خداوند در حبرون با ایشان پیمان بست و ایشان داوود را طبق کلام خداوند به سموئیل به پادشاهی اسرائیل مسح کردند.
4داوود و همهٔ قوم اسرائیل به اورشلیم حمله کردند که در آن زمان آن را یبوس می‌نامیدند و ساکنان اوّلیه آن، یبوسیان هنوز در آنجا ساکن بودند. 5یبوسیان به داوود گفتند، او هرگز وارد شهر نخواهد شد، امّا داوود قلعهٔ صهیون را تسخیر کرد، سپس آنجا را شهر داوود نامیدند. 6داوود گفت: «هرکس اولین یبوسی را بکشد، فرمانده ارتش خواهد شد.» یوآب، که مادرش صرویه بود، حمله را آغاز کرد و فرمانده شد. 7چون داوود در قلعه زندگی می‌کرد، پس آنجا را شهر داوود نامیدند. 8از قسمت شرقی تپّه که زمینهای گود را پر کرده بودند او آغاز به بازسازی شهر کرد و یوآب بقیّهٔ شهر را بازسازی نمود. 9داوود روز به روز نیرومندتر شد؛ زیرا خداوند قادر متعال با او بود.
سربازان مشهور داوود
(دوم سموئیل 23‏:8‏-39)
10این است نامهای رهبران مردان توانای داوود، که با همهٔ مردم اسرائیل طبق کلام خداوند از پادشاهی داوود پشتیبانی کردند.
11این است آمار مردان توانای داوود: یشبعام حَکمونی فرماندهٔ آن سه افسر مشهور، او نیزهٔ خود را علیه سیصد نفر بلند کرد و همه را کشت. 12شخص دوم میان آن سه افسر العازار، پسر دودو از خاندان اخوح بود. 13هنگامی‌که فلسطینی‌ها در فَسدَمیم برای جنگ جمع شده بودند، او با داوود بود. در آنجا کشتزار جو بود و مردان از دست فلسطینی‌ها گریختند. 14امّا او و افرادش در کشتزار جو ایستادگی کردند و از آن دفاع نمودند. و فلسطینی‌ها را کشتند و خداوند با پیروزی بزرگی ایشان را رهانید.
15هنگامی‌که ارتش فلسطین در دشت رفائیم اردو زده بود، سه نفر از سی نفر فرمانده نزد داوود به غار عدُلام رفتند. 16در آن زمان داوود در پناهگاه بود و پادگان فلسطینی‌ها در بیت‌لحم بود. 17داوود با حسرت گفت: «ای کاش کسی از چاهی که در نزدیکی دروازهٔ بیت‌لحم است به من آبی برای نوشیدن می‌داد.» 18آنگاه آن سه دلاور از پادگان فلسطینی‌ها گذشتند و از چاهی‌ که نزدیک بیت‌لحم بود آب کشیدند و آن را نزد داوود آوردند. امّا داوود آن را ننوشید، او آن را برای خداوند ریخت. 19و گفت: «من هرگز نمی‌توانم این را بنوشم، این مانند نوشیدن خون این مردان است که جان خود را به خطر انداختند!» پس او نپذیرفت که آن را بنوشد. کارهای شجاعانه این سه سرباز شجاع چنین بود.
20ابیشای، برادر یوآب فرمانده آن سی نفر بود. او با سیصد مرد جنگید و با نیزه خود آنها را کشت و هم‌ردیف آن سه نفر مشهور بود. 21او از همهٔ سی نفر مشهورتر بود و رهبر ایشان شد. امّا شهرت او به پای آن سه نفر نمی‌رسید.
22بنایاهو، پسر یهویاداع، اهل قبصیئیل، سرباز معروفی بود. او کارهای شجاعانه فراوانی کرد. از جمله کشتن دو جنگجوی بزرگ موآبی، او یک‌بار در یک روز برفی به گودالی وارد شد و شیری را کشت. 23او همچنین یک مصری را کشت، مرد بزرگی که قدش دو متر و نیم بود و نیزه‌ای به اندازهٔ چوب نساجان در دست داشت. بنایا با چوب‌دستی به او حمله کرد و نیزه‌اش را از دستش گرفت و مصری را با آن کشت. 24این بود شجاعت‌های بنایاهو، او یکی از سی نفر بود. 25او در میان سی نفر بارز بود امّا مانند آن سه نفر مشهور نبود. داوود او را به رهبری محافظین خود گمارد.
26مردان شجاع ارتش عبارتند از: عسائیل، برادر یوآب؛ الحانان، پسر دودی بیت‌لحمی؛ 27شمهٔ حرودی، خالَص فلونی؛ 28عیرا، پسر عقیش تقوعی؛
ابیعزر عناتوتی؛ 29سبکای حوشاتی؛ عیلای اخوخی؛ 30مهرای نطوفاتی؛
حالب، پسر بعنه نطوفاتی؛ 31اتای، پسر ریبای از جبعه بنیامین؛ بنایاهوی فرعاتونی؛ 32حورای از وادیهای جاعش؛ ابیئیل عرباتی؛ 33عزموت برحومی؛ الیحبای شعلبونی؛ 34پسران هاشم جزونی؛ یوناتان، پسر شاجای هراری؛ 35اخیام، پسر ساکار حراری؛ الیفال، پسر اور؛ 36حافر مکیراتی؛ اخیای فلونی؛ 37حصرون کرملی؛ نعرای، پسر ازبای؛ 38یوئیل، برادر ناتان؛ مبحار، پسر هجری؛ 39صالق عمونی؛ نحرای بئیروتی سلاحدار یوآب، پسر صرویه؛ 40عیرای یتری؛ جارَب یتری؛ 41اوریای حِتّی؛ زاباد، پسر احلای؛ 42عَدینا، پسر شیزای رئوبینی سرکرده رئوبینیان و سی نفر همراهان او؛ 43حانان، پسر معکه؛ یهوشافاط متنی؛ 44عزیای عشتروتی؛ شاماع و یعوئیل، پسران حونام عروعیری؛ 45یدیعئیل، پسر شِمری و برادرش، یوخای تیصی؛ 46الیئیل، از محواتی؛ یریبای و یوشوبا، پسران الناعم؛ یتمه موآبی؛ 47الیئیل، عوبید و یعسیئیل مصوباتی.
12
پیروان داوود از طایفهٔ بنیامین
1این است نام مردانی که نزد داوود در صقلغ آمدند، هنگامی‌که داوود به‌خاطر شائول پادشاه پسر قیس نمی‌توانست با آزادی حرکت کند، ایشان از گروه دلاورانی بودند که در نبرد، داوود را یاری کردند. 2ایشان از طایفهٔ بنیامین و از نزدیکان شائول بودند، ایشان می‌توانستند با دست راست و چپ با کمان تیراندازی و با فلاخن سنگ پرتاب کنند. 3رهبر ایشان اخیعزر بود. سپس یوآش، هر دو پسران شماعه جبعاتی و یحزیئیل و فالط، پسران عزموت و براکه و ییهوی عناتوتی؛ 4شمعیای جبعونی مردی نیرومند در میان آن سی نفر و رهبر ایشان بود، ارمیا و یحزیئیل، یوحانان، یوزاباد جدیراتی، 5العوزای، یریموت، بعلیا، شمریا، شفطیای حروفی، 6القانه، یشیا، عزرئیل، یوعزر، و یشبعاماز از خانوادهٔ قورحیان، 7یوعیله و زبدیا، پسران یروحام جدوری.
پیروان داوود از طایفهٔ جاد
8هنگامی‌که داوود در قلعهٔ بیابانی بود رزمندگانی نیرومند و با تجربه، از طایفهٔ جاد که متخصص در سپر و نیزه، شیرچهره و مانند آهو در کوه تیزپا بودند، به او پیوستند. 9عازر فرمانده، دومین عوبدیا، سومین الیاب، 10چهارمین مشمنه، پنجمین ارمیا، 11ششمین عتای، هفتمین الیئیل، 12هشتمین یوحانان، نهمین الزاباد، 13دهمین ارمیا و یازدهمین مکبنای.
14این جادیان همه افسران ارتش بودند کوچکترین آنها برابر با صد نفر و بزرگترین ایشان برابر با هزار نفر بود. 15آنها در ماه اول سال هنگامی‌که رود اردن طغیان می‌کند، از آن گذشتند و مردمی را که در دشتهای شرقی و غربی رود اردن می‌زیستند پراکنده ساختند.
پیروان داوود از طایفه‌های بنیامین و یهودا
16گروهی از مردان طایفه‌های بنیامین و یهودا به قلعه‌ای که داوود در آن بود رفتند. 17داوود به ملاقات ایشان رفت و گفت: «اگر شما برای دوستی و کمک به من آمده‌اید، به اینجا خوش آمدید، به ما بپیوندید؛ امّا اگر قصد شما خیانت کردن به من در برابر دشمنان است با وجودی که من سعی نکرده‌ام به شما آسیبی برسانم، خدای اجدادمان خواهد دانست و شما را مجازات خواهد کرد.»
18آنگاه روح خدا بر عماسای که بعداً فرمانده سی نفر شد فرود آمد و او چنین گفت:
«ای داوود پسر یَسی، ما از آن تو هستیم،
پیروزی بر تو و کسانی‌که یاران تو هستند،
خداوند پشتیبان توست.»
داوود به ایشان خوش‌آمد گفت و ایشان را سرداران سپاه خود کرد.
پیروان داوود از طایفهٔ منسی
19هنگامی‌که داوود با فلسطینیان برای جنگ با شائول پادشاه می‌رفت گروهی از مردان طایفهٔ منسی به او پیوستند. امّا داوود به فلسطینیان کمک نکرد، زیرا پادشاهان ایشان ترسیدند که داوود به او خیانت کند و به سرور سابق خود بازگردد، در نتیجه داوود را به صقلغ باز فرستادند، 20اینها نامهای مردان منسی هستند که با داوود به صقلغ رفتند: عدناح، یوزاباد، یدیعئیل، میکائیل، یوزاباد، الیهو و صلتای. اشخاص نامبرده سرداران گروهانهای هزار نفری منسی بودند. 21ایشان در نیروهای داوود افسر وظیفه بودند، زیرا همهٔ ایشان جنگجویان بارزی بودند. 22تقریباً هر روز مردان جدیدی به نیروهای داوود می‌پیوستند. بنابراین او بزودی دارای ارتش بزرگی شد.
نامهای افراد ارتش داوود در حبرون
23این است تعداد افرادی از نیروهای مسلّح که در حبرون به داوود پیوستند تا مطابق کلام خداوند پادشاهی را از شائول به داوود واگذار کنند.
24از طایفهٔ یهودا: مسلّح با سپر و نیزه، شش هزار و هشتصد نفر.
25از طایفهٔ شمعون، مردان شجاع و آماده برای جنگ، هفت هزار و صد نفر.
26از طایفهٔ لاوی: چهار هزار و ششصد نفر.
27یهویاداع، رئیس خانوادهٔ هارون همراه با سه هزار و هفتصد نفر.
28صادوق، جوان شجاع، با بیست و دو نفر از رؤسای خانوادهٔ پدرش.
29از طایفهٔ بنیامین: سه هزار نفر خویشاوندان شائول، بسیاری از آنها تا آن زمان به شائول وفادار ماندند.
30از طایفهٔ افرایم: بیست هزار و هشتصد نفر، همگی جنگجویان شجاع معروف خانوادهٔ خود بودند.
31از نیم طایفهٔ منسی: هجده هزار نفر که به نمایندگی از طایفهٔ خود برای مراسم تاجگذاری داوود آمده بودند.
32از طایفهٔ یساکار: دویست نفر از رهبران و افراد تحت فرمان ایشان. این رهبران کسانی بودند که موقعیّت زمانی را درک می‌کردند و می‌دانستند که قوم اسرائیل باید چه کند
33از طایفهٔ زبولون: پنجاه‌هزار نفر سرباز کارآموزده، مسلّح به تمام وسایل جنگی، آماده نبرد، با هدفی مشترک که به داوود کمک کنند.
34از طایفهٔ نفتالی: هزار فرمانده و سی و هفت هزار نفر مسلّح به سپر و نیزه.
35از طایفهٔ دان: بیست و هشت هزار و ششصد نفر مردان آماده برای جنگ.
36از طایفهٔ اشیر: چهل هزار نفر مردان با تجربه و آماده برای جنگ
37از طایفه‌های رئوبین، جاد و نصف طایفهٔ منسی از شرق رود اردن صد و بیست هزار سرباز مسلّح به تمام سلاحهای جنگی.
38تمام این رزمندگان، آماده نبرد با ارادهٔ راسخ به حبرون رفتند تا داوود را پادشاه تمام اسرائیل سازند. بقیّهٔ مردم اسرائیل در این هدف متّحد بودند. 39ایشان مدّت سه روز با داوود از غذاها و نوشابه‌هایی که هموطنانشان تهیّه کرده بودند خوردند و نوشیدند. 40همچنین همسایگان ایشان، از سرزمین یساکار، زبولون و نفتالی آمدند و به پشت الاغها شترها، قاطرها و گاوها خوراک آوردند. خوراک فراوان، آرد، نان انجیری، زنبیلهای انجیر و کشمش، شراب، روغن زیتون گاو و گوسفند آورده شد، زیرا در اسرائیل شادمانی بود.
13
آوردن صندوق پیمان به اورشلیم
(دوم سموئیل 6‏:1‏-11)
1داوود پادشاه با تمام فرماندهان گروهان هزار نفری و صد نفری و رهبران قوم مشورت کرد. 2آنگاه به مردم اسرائیل گفت: «اگر شما تأیید می‌کنید و اگر این خواست خداوند خدای ماست، بگذارید تا نزد بقیّهٔ هموطنان خود و کاهنان و لاویان قاصدانی بفرستیم و به آنها بگوییم تا نزد ما گرد هم آیند. 3آنگاه ما خواهیم رفت و صندوق پیمان خداوند را که در زمان شائول پادشاه نادیده گرفته شده بود، باز خواهیم آورد.» 4مردم از این پیشنهاد شاد شدند و با آن موافقت کردند.
5پس داوود مردم اسرائیل را از شیحور مصر تا گذرگاه حمات گرد هم آورد تا صندوق پیمان خداوند را از قریت یعاریم به اورشلیم بیاورند. 6داوود و مردم به شهر بعله که همان قریت یعاریم است و در سرزمین یهودا بود رفتند تا صندوق خداوند را که به نام خداوند خوانده می‌شود و در روی صندوق دو فرشتهٔ نگهبان قرار دارد از آنجا بیاورند. 7ایشان صندوق خداوند را از خانهٔ ابیناداب با گاری نو حمل کردند، عُزَّه و اخیو ارّابه را می‌راندند. 8داوود و همهٔ مردم با همهٔ توانایی و با سرود و بربط و چنگ و دف و سنج و شیپور در حضور خدا پایکوبی می‌کردند.
9هنگامی‌که به خرمنگاه کیدون آمدند، گاوها لغزیدند و عُزا دست خود را دراز کرد تا صندوق پیمان را بگیرد، 10خشم خداوند علیه عُزا افروخته شد و او را بزد، زیرا او به صندوق دست زده بود و او آنجا در حضور خدا مُرد. 11داوود خشمگین بود زیرا خداوند عُزا را در خشم مجازات کرده بود. آن محل تا به امروز فارص عُزا نامیده می‌شود.
12داوود آن روز از خدا ترسید و گفت: «چگونه می‌توانم صندوق خدا را نزد خود ببرم؟» 13پس صندوق را با خود به شهر داوود نبرد، بلکه آن را به خانهٔ عوبید اَدوم جتی برد. 14صندوق خدا مدّت سه ماه در خانهٔ عوبید اَدوم ماند و خداوند همهٔ خانواده و دارا‌یی‌اش را برکت داد.
14
فعالیّتهای داوود در اورشلیم
(دوم سموئیل 5‏:11‏-16)
1حیرام، پادشاه صور قاصدانی همراه با چوب سدر، معماران و نجّاران نزد داوود فرستاد تا برای او کاخی بسازند. 2به این خاطر داوود فهمید که خداوند او را به پادشاهی اسرائیل گماشته است و سلطنت او را به‌خاطر مردم اسرائیل کامروا کرده است.
3داوود در اورشلیم با زنان دیگر عروسی کرد و دارای پسران و دختران زیادی شد. 4اینها نامهای فرزندان او هستند که در اورشلیم به دنیا آمدند: شموع، شوباب، ناتان، سلیمان، 5یَبحار، الیشوع، الیفالط، 6نوجه، نافج، یافیع، 7الیشمع، الیاداع و الیفلط.
پیروزی بر فلسطینیان
(دوم سموئیل 5‏:17‏-25)
8هنگامی‌که فلسطینی‌ها شنیدند که داوود پادشاه تمام کشور اسرائیل شده است، ارتش آنها برای دستگیری داوود خارج شد. پس داوود برای مقابله با ایشان تاخت. 9فلسطینی‌ها به دشت رفائیم وارد شدند و آغاز به چپاول کردند. 10داوود از خدا پرسید: «آیا به فلسطینی‌ها حمله کنم؟ آیا تو پیروزی از آن من خواهی کرد؟»
خدا پاسخ داد: «بله، حمله کن، من به تو پیروزی خواهم بخشید.»
11پس داوود در بعل فراصیم به ایشان یورش برد و ایشان را شکست داد و داوود گفت: «خدا با دستهای من مانند سیلی خروشان دشمنان مرا شکست داد» پس آن مکان را بعل فراصیم نامیدند. 12هنگامی‌که فلسطینی‌ها گریختند، بُتهای خود را بر جای گذاشتند و داوود دستور داد تا آنها سوزانده شوند.
13بزودی فلسطینی‌ها به دشت بازگشتند و دوباره به چپاول پرداختند. 14بار دیگر داوود از خدا راهنمایی خواست و خدا به او گفت: «از اینجا به ایشان حمله نکن، بلکه دور بزن و از سوی دیگر در نزدیکی درختان، آمادهٔ حمله شو. 15هنگامی‌که تو صدای گامها را از بالای درختان شنیدی، آنگاه حمله کن زیرا من در پیش تو گام خواهم برداشت تا ارتش فلسطینی‌ها را شکست دهم.» 16داوود مطابق فرمان خدا عمل کرد و فلسطینی‌ها را از جبعون تا جازر به عقب راند. 17شهرت داوود در همه‌جا پراکنده شد و خداوند همهٔ ملّتها را از او ترساند.
15
آمادگی برای حرکت صندوق پیمان
1داوود خانه‌هایی در شهر داوود برای خود ساخت و محلی برای صندوق خداوند آماده کرد و خیمه‌ای برای آن برپا کرد. 2آنگاه داوود گفت: «کسی به جز لاویان نباید صندوق خدا را حمل کند، زیرا خداوند ایشان را برگزیده تا صندوق خداوند را حمل کنند و او را برای همیشه خدمت کنند.» 3داوود همهٔ مردم اسرائیل را در اورشلیم گرد آورد تا صندوق خداوند را به جایی که آماده کرده بود بیاورد. 4داوود پسران هارون و لاویان را گرد آورد: 5از خاندان قهات: صد و بیست نفر به رهبری اوریئیل؛ 6از خاندان مراری: دویست و بیست نفر به رهبری عسایا، 7از خاندان جرشون: صد و سی نفر به رهبری یوئیل؛ 8از خاندان الیصافان: دویست نفر به رهبری شمعیا؛ 9از خاندان حبرون: هشتاد نفر به رهبری ایلیئیل؛ 10از خاندان عُزیئیل: صد و دوازده نفر به رهبری عمیناداب؛
11سپس داوود صادوق و ابیاتار را که کاهن بودند و اوریئیل، عسایا، یوئیل، شمعیا، ایلیئیل و عمیناداب را که از لاویان بودند، فراخواند. 12او به لاویان گفت: «شما رهبران خاندانهای لاوی هستید، خود را و برادران خویش را تقدیس نمایید تا صندوق خداوند خدای اسرائیل را به مکانی که برای آن آماده کرده‌ام بیاورید. 13چون بار اول شما آنجا نبودید که آن را حمل کنید، خداوند خدای ما، ما را مجازات کرد؛ زیرا آن‌گونه که باید او را ستایش می‌کردیم، نکردیم.»
14آنگاه کاهنان و لاویان خود را تقدیس نمودند تا صندوق پیمان خداوند خدای اسرائیل را حمل کنند. 15همان‌طور که موسی طبق کلام خداوند دستور داده بود، لاویان با چوبهای بلندی آن را بر دوش خود حمل کردند.
16داوود به رهبر لاویان دستور داد تا خویشان خود را برای خواندن و نواختن چنگ و بربط و سنج بگمارند تا با صدای بلند فریاد شادی برآورند. 17پس لاویان هیمان، پسر یوئیل و از برادرانش آساف، پسر برکیا و ایتان، پسر قوشیا از خاندان مراری را برگزیدند 18و با ایشان خویشاوندان درجه دوم خود، زکریا، یعُزیئیل، شمیراموت، یحیئیل، عونی، الیاب، بنایاهو، معسیا، متتیا، الیفلیا و مقنیا و عوبید اَدوم و یعیئیل دروازبانان را برگزیدند. 19از سرایندگان: هیمان و آساف و ایتان سنجهای برنزی بنوازند. 20و زکریا، عُزیئیل، شمیراموت، یحیئیل، عنی، الیاب، معسیا و بنایا را برای نواختن چنگ طبق آلاموت. 21امّا متتیا، الیفلیا، مقنیا، عوبید اَدوم، یعیئیل، و عزریا بربط را طبق ثمانی بنوازند و رهبری کنند.
22کننیا به‌خاطر مهارتش در موسیقی رهبر نوازندگان لاوی شد. 23برکیا و القانه نگهبانان صندوق پیمان بودند. 24شبنیا، یوشافاط، نتنئیل، عماسای، زکریا، بنایاهو و الیعزر که همه کاهن بودند، نزد صندوق پیمان خداوند شیپور می‌نواختند. و عوبید اَدوم و یحیی نگهبان صندوق پیمان بودند.
انتقال صندوق پیمان به اورشلیم
(دوم سموئیل 6‏:12‏-22)
25پس داوود با رهبران اسرائیل و فرماندهان گروهانهای هزار نفری به خانهٔ عوبید اَدوم رفتند تا با شادمانی صندوق پیمان خداوند را بیاورند. 26چون خداوند لاویانی که صندوق پیمان را حمل می‌کردند کمک کرد، ایشان هفت گاو و هفت قوچ قربانی کردند. 27داوود و همهٔ لاویانی که صندوق پیمان را حمل می‌کردند، سرایندگان و کنیا رهبر سرایندگان، همه رداهای کتانی لطیفی پوشیده بودند و داوود جامهٔ مخصوص کاهنان بر تن داشت. 28پس همهٔ اسرائیلی‌ها با فریاد شادی و صدای بوق و شیپور و سنج و چنگ و بربط همراه صندوق پیمان خداوند به اورشلیم آمدند.
29هنگامی‌که صندوق پیمان وارد شهر داوود می‌شد، میکال دختر شائول از پنجره نگریست و داوود پادشاه را دید که پایکوبی و شادی می‌کند، پس او را در دل خود خوار شمرد.
16
صندوق پیمان را در خیمه می‌گذارند
1ایشان صندوق پیمان خداوند را آوردند و در داخل خیمه‌ای که داوود برافراشته بود، قرار دادند. و قربانی‌های سوختنی و سلامتی به حضور خداوند تقدیم کردند. 2پس از اینکه داوود قربانی سوختنی و سلامتی را گذراند، مردم را به نام خدا برکت داد. 3داوود به تمام مردها و زنهای قوم اسرائیل یک قرص نان، یک قسمت از گوشت و یک نان کشمشی داد.
4او گروهی از لاویان را برای خدمت در برابر صندوق پیمان گماشت تا خداوند خدای اسرائیل را نیایش و ستایش کنند. 5آساف رهبر بود و بعد از او زکریا، یعیئیل، شمیراموت، یحیئیل، متتیا، الیاب، بنایاهو و عوبید اَدوم بودند. یعیئیل نوازندهٔ چنگ و بربط بود و آساف سنج می‌نواخت. 6بنایاهو و یحزیئیل کاهنانی بودند که در برابر صندوق پیمان خدا به طور مرتب شیپور می‌نواختند.
سرود شکرگزاری داوود
(مزامیر 105‏:1‏-15؛ 96‏:1‏-13؛ 106‏:1 و 47‏-48)
7در آن روز بود که داوود برای اولین بار مسئولیّت سرودهای ستایشی برای خداوند را به آساف و لاویان دیگر داد.
8خداوند را شکر کنید و عظمت او را بیان نمایید.
کارهایی را که انجام داده است به جهانیان اعلام نمایید.
9برای او سرود حمد بسرایید.
و کارهای عظیم او را به مردم بگویید.
10جلال بر نام مقدّس او باد!
شادمان باد، دلهای کسانی‌که خداوند را می‌جویند!
11از خدا کمک بطلبید
و همیشه او را بپرستید.
12‏-13ای فرزندان بندهٔ او ابراهیم،
و ای فرزندان یعقوب، برگزیدهٔ او،
معجزات و داوریهای خدا را به یاد آورید.
14او خداوند خدای ماست.
او همهٔ زمین را داوری می‌کند.
15پیمان او را همیشه به یاد آور،
کلامی را که فرمان داد، برای هزار نسل.
16پیمانی را که با ابراهیم بست،
و سوگندی را که با اسحاق یاد کرد حفظ خواهد نمود،
17عهدی با یعقوب بست
پیمانی جاودانه با اسرائیل.
18خداوند فرمود: «سرزمین کنعان را
به عنوان ملکیّت به شما می‌بخشم.»
19وقتی تعداد آنها کم بود
و در سرزمین کنعان غریب
20و در کشورها و سلطنت‌ها سرگردان بودند،
21خداوند به هیچ‌کس اجازه نداد که به آنها آزاری برساند
و برای پشتیبانی آنها به‌ پادشاهان هشدار داد.
22و فرمود: «به برگزیدگان من ظلم نکنید،
و به انبیای من ضرر نرسانید»
23ای مردم زمین، خداوند را بسرایید.
از نجات او هر روز سخن بگویید.
24جلال او را به ملّتها اعلام نمایید.
کارهای شگفت او را در میان همهٔ مردم بگویید.
25خداوند بزرگ است، او را بسیار ستایش کنید
او از همهٔ خدایان شگفت‌انگیزتر است.
26زیرا همهٔ خدایان مردم بُتها هستند،
امّا خداوند آسمانها را آفرید.
27شکوه و جلال در حضور اوست،
و نیرو و شادمانی در معبد بزرگ او.
28ای تمامی مردم روی زمین، خداوند را سپاس گویید.
جلال و توان او را سپاس گویید.
29نام با شکوه خداوند را بستایید،
به معبد بزرگ او بیایید و هدیه بیاورید.
30به لرزه درآیید، همهٔ زمینیان،
جهان استوار و پایدار گشته و هرگز نخواهد جُنبید.
31ای زمین و آسمان شاد باشید،
به ملّتها بگویید خداوند پادشاهی می‌کند.
32دریا و آنچه در آن است به خروش آیید
و کشتزارها و هرچه در آنهاست شادمان گردند.
33آنگاه درختان جنگل از شادمانی در حضور خداوند بخوانند
زیرا او برای داوری زمین می‌آید،
34خداوند را سپاس گویید زیرا او نیکوست،
و محبّت پایدار او جاودانه است.
35به او بگویید: «ای خدای نجات‌دهنده،
ما را رهایی بخش، ما را گردهم آور و از ملّتها رها کن،
تا بتوانیم سپاسگزار باشیم
و نام مقدّس تو را ستایش کنیم.»
36سپاس بر خداوند خدای اسرائیل!
او را از اکنون تا ابد سپاس گویید.
آنگاه همهٔ مردم آمین گفتند و خداوند را ستایش کردند.
ستایش در اورشلیم و جبعون
37داوود آساف و نزدیکانشان را برای خدمت نزد صندوق پیمان گماشت تا کارهای روزمرهٔ آن را انجام دهند. 38او همچنین به عوبید اَدوم پسر یدیتون و شصت و هشت نفر از دستیاران او امر کرد که با آنها کمک کنند. عوبید اَدوم و حوسه وظیفهٔ دروازه‌بانی را داشتند.
39صادوق کاهن و سایر کاهنان را هم برای خدمت در خیمهٔ خداوند بالای تپّه در جبعون تعیین کرد 40تا مطابق قوانین نوشته شدهٔ خداوند به قوم اسرائیل، به طور منظّم برای خداوند قربانی‌های سوختنی در قربانگاه هر صبح و عصر تقدیم کنند. 41با ایشان هیمان، یدوتون و سایر برگزیدگان ویژه، برای خواندن سرودهای نیایشی برای خداوند و محبّت پایدار او انتخاب شدند. 42هیمان و یدوتون همچنین مسئولیّت شیپور و سنج وسازهای دیگر را هنگامی که سرودهای پرستشی سراییده می‌شد، به عهده داشتند.
43آنگاه همهٔ مردم به خانه‌های خود رفتند و داوود به خانهٔ خود بازگشت تا خانوادهٔ خود را برکت دهد.
17
پیام ناتان به داوود
(دوم سموئیل 7‏:1‏-17)
1روزی داوود در کاخ خود نشسته بود و به ناتان نبی گفت: «ببین، من در این قصری که از چوب سدر ساخته شده است زندگی می‌کنم، امّا صندوقچه پیمان خداوند در زیر خیمه قرار دارد.»
2ناتان در جواب او گفت: «اختیار به دست خودت است، هرچه می‌خواهی بکن، زیرا خداوند همراه توست.»
3امّا در همان شب خداوند، به ناتان فرمود: 4«برو به داوود بگو که خداوند چنین می‌فرماید: 'معبدی برای سکونت من نساز، 5زیرا از روزی ‌‌که مردم اسرائیل را از کشور مصر رهایی دادم تا به امروز در معبدی ساکن نبوده‌ام، همیشه در خیمه‌ها زندگی کرده و از جایی به جایی دیگر نقل مکان کرده‌ام. 6در همهٔ سفرها با قوم اسرائیل رفته‌ام، امّا به هیچ‌یک از رهبرانشان که من آنها را برای رهبریشان تعیین نمودم، شکایت نکرده‌ام که چرا معبدی از چوب سدر برای من نساخته‌اند.'
7«حال به بنده‌ام داوود بگو که خداوند متعال می‌فرماید: 'من تو را که چوپان ساده‌ای بیش نبودی آوردم و به عنوان پادشاه قوم خود، اسرائیل انتخاب کردم. 8به هر جایی که رفتی با تو بودم. همهٔ دشمنانت را از سر راهت از بین بردم. حالا نام تو را مثل نام بزرگترین شخصیّت‌های جهان می‌سازم. 9‏-10برای قوم خود، اسرائیل جا‌یی را تعیین می‌کنم که وطن و مِلک همیشگی‌ ایشان باشد و هیچ‌کسی نتواند آرامی آنها را برهم بزند. به مردمان بدخواه اجازه نمی‌دهم که آنها را مثل داورانی که من برایشان تعیین کردم، خوار و حقیر سازند. دشمنانت را مغلوب تو می‌کنم و وعده می‌دهم که به تو فرزندان فراوان ببخشم. 11و وقتی‌که عمرت به سر برسد و به نیاکانت بپیوندی، یکی از فرزندانت را پادشاه می‌سازم و سلطنت او را برقرار می‌کنم. 12او برای من معبدی بنا می‌کند و من تاج و تخت او را استوار و ابدی می‌سازم. 13من پدر او و او پسر من خواهد بود. محبّت پایدار و شفقّت خود را از او دریغ نمی‌کنم، طوری که از شائول دریغ کردم و او را از پادشاهی خلع نمودم. 14زمام اختیار مردم و سلطنت خود را به دست او می‌دهم و پادشاهی او ابدی و جاودانی می‌باشد.'»
15ناتان همهٔ آنچه را که خداوند در رؤیا به او فرموده بود برای داوود بیان کرد.
دعای شکرگزاری داوود
(دوم سموئیل 7‏:18‏-29)
16بعد داوود به داخل خیمهٔ مقدّس رفت و به حضور خداوند نشست و گفت: «ای خداوند خدای من، من کیستم و فامیل من چیست که مرا به این مقام رساندی؟ 17من ارزش این چیزهای فوق‌العاده را که تا به حال در حق من کردی ندارم، امّا تو باز هم وعده‌های عالی‌تر آینده را به من دادی که خانواده و فرزندان من هم شامل آن وعده‌‌ها می‌باشند. ای خداوند خدای من! 18زیادتر از این چه می‌توانم بگویم؟ این بنده‌ات چه کسی است که تو او را به چنین افتخاراتی نایل ساختی؟ 19ای خداوند خدای من تو به رضا و میل خود این وعده‌های عالی را به من دادی. 20ای خداوند، تو شریک و همتایی نداری. ما می‌دانیم و به گوش خود شنیده‌ایم که به غیراز ذات پاک تو خدای دیگری وجود ندارد. 21هیچ قوم دیگری به پای قوم اسرائیل نمی‌رسد و یگانه قومی است که تو از کشور مصر نجات دادی و برای خود برگزیدی. با معجزات حیرت‌انگیز، نام خود را بزرگ و مشهور ساختی. و به‌خاطر اینکه راه را برای خروج قوم اسرائیل از کشور مصر هموار سازی اقوام زیادی را از بین بردی. 22و قوم اسرائیل را برای همیشه از آن خود ساختی و تو ای خداوند خدایشان شدی.
23«حالا ای خداوند، آن وعده‌هایی که به بنده‌ات و به خانواده‌اش دادی استوار و ابدی باقی بمانند و همگی عملی گردند؛ 24تا نام مقدّس تو مشهور شود و جلال و عظمت ابدی یابد و همه بگویند: 'خداوند متعال، خدای اسرائیل، واقعاً خدای اسرائیل است'، و خانوادهٔ بنده‌ات همیشه فرمانروای قوم اسرائیل باشد، 25زیرا تو ای خدای من، به وضوح به من فرمودی که سلسلهٔ مرا پادشاه می‌سازی، بنابراین به بنده‌ات جرأت بخشیدی که برای عرض دعا به دربارت رو کند. 26حالا ای خداوند، تو خدا هستی و تو این وعده را به بنده‌ات دادی. 27پس می‌خواهم که به رضای خود، خانوادهٔ این بنده‌ات را برکت بدهی و این برکت تو جاودانی باشد تا تو ای خداوند، آنها را برکت داده‌ای و برکت تو تا ابد با آنها خواهد بود.»
18
پیروزی ارتش داوود
(دوم سموئیل 8‏:1‏-18)
1بعد از مدّتی داوود بر فلسطینیان حمله کرد و آنها را شکست داد. شهر جت و روستاهای اطراف آن را متصرّف شد. 2او همچنین موآبیان را شکست داده، آنها تابع او شدند و به او باج می‌دادند.
3داوود همچنان هددعزر، پادشاه صوبه را که می‌خواست سرزمین سواحل بالای رودخانهٔ فرات را اشغال کند، در سرحد حمات شکست داد 4و یک‌هزار ارّابه، هفت هزار سواره نظام و بیست هزار پیاده نظام او را به دست آورد. از جمله تمام اسبها صد رأس آنها را برای خود نگه داشت و پاهای سایر اسبها را لنگ کرد.
5وقتی سوریان دمشق به کمک هددعزر، پادشاه صوبه آمدند، داوود بیست و دو هزار از سوریان را به قتل رساند. 6بعد داوود تعدادی از پادگانهای خود را در سوریه دمشق برای کنترل شهر گماشت. و سوریان هم تابع داوود شدند و به او باج می‌دادند. به این ترتیب به هر جایی که داوود می‌رفت، خداوند پیروزی را نصیب او می‌کرد. 7سپرهای طلایی را که از افسران هدد عزر گرفته بود همه را به اورشلیم برد. 8از طبحت و کان، دو شهر هددعزر، یک مقدار زیاد فلز برنزی به دست آورد و سلیمان از آن حوض بزرگ، ستونها و ظروف برنزی ساخت.
9چون توعی، پادشاه حمات شنید که داوود تمام لشکر هددعزر، پادشاه صوبه را شکست داده است، 10پسر خود، هدورام را نزد داوود فرستاد تا به‌خاطر پیروزی او بر هددعزر سلام و تهنیت گوید، زیرا هددعزر همیشه با توعی در جنگ بود. او همچنان انواع اشیای طلایی، نقره‌ای و برنزی را به عنوان تُحفه برایش فرستاد. 11داوود آنها را هم با تمام نقره و طلایی که از مردم دیگر، یعنی اَدومیان، موآبیان، عمونیان و فلسطینیان به دست آورده بود وقف خداوند کرد.
12ابیشای، پسر صرویه، هجده هزار از اَدومیان را در درّهٔ نمک به قتل رساند، 13و برای کنترل اَدوم یک عدّه از سپاهیان را در آنجا گذاشت و تمام اَدومیان تابع داوود شدند و به هر جایی که پای داوود می‌رسید خداوند او را پیروز می‌کرد.
14به این ترتیب، داوود حکمفرمای تمام قلمرو اسرائیل شد و با عدالت و انصاف بر مردم حکومت می‌کرد. 15یوآب، پسر صرویه فرماندار عمومی لشکر داوود بود. یهوشافاط، پسر اخیلود وزیر اطلاعات، 16صادوق، پسر اخیطوب و اخیملک، پسر ابیاتار، کاهنان، شوشا منشی، 17بنایاهو، پسر یهویاداع فرماندهٔ گارد شاهی -‌کریتیان و فلیتیان- و پسران داوود معاونین اول او بودند.
19
جنگ داوود با عمونیان
(دوم سموئیل 10‏:1‏-19)
1وقتی ناحاش، پادشاه عمونیان درگذشت، پسرش جانشین او شد. 2داوود گفت: «ناحاش با من با وفاداری رفتار کرد، حالا نوبت من است که به پسرش، حانون احسان کنم.» پس نمایندگان خود را برای تسلیّت به‌خاطر وفات پدرش فرستاد.
وقتی نمایندگان داوود به سرزمین عمونیان نزد حانون رسیدند، 3رهبران عمونیان به حانون گفتند: «آیا فکر می‌کنی که داوود براستی نمایندگان خود را برای تعزیّت و به‌خاطر احترام به پدرت فرستاده است؟ البتّه نه! او آنها را به عنوان جاسوس به اینجا فرستاده تا سرزمین را جستجو کنند تا بتواند اینجا را تسخیر کند.»
4بنابراین حانون ریش نمایندگان داوود را تراشید و لباسشان را از کمر کوتاه کرد و آنها را از کشور خود راند. 5آنها آنجا را ترک کردند و چون داوود از ماجرا آگاه شد، به آن مردان که از وضع خود خجالت می‌کشیدند، این پیام را فرستاد: «در اریحا بمانید تا ریش‌تان درآید و بعد اینجا بیایید.»
6چون عمونیان پی بردند که داوود از این عمل چقدر بدش آمده، حانون هفتاد خروار نقره تهیّه کرد تا ارّابه و سوار را از ماورالنهر، سوریه معکه و صوبه اجیر کنند. 7آنها سی و دو هزار ارّابه و سوار را اجیر کردند و با پادشاه معکه و سپاه او آمدند و در میدبا موضع گرفتند. عمونیان هم از شهرهای خود آمده، یک‌‌جا جمع شدند و برای جنگ رفتند.
8وقتی به داوود خبر رسید، یوآب را با تمام سپاه شجاع خود برای مقابله فرستاد. 9عمونیان برای جنگ آماده شدند و در نزد دروازهٔ شهر سنگر گرفتند، و قوای کشورهایی که برای کمک آمده بودند، جدا از عمونیان در دشت قرار گرفتند.
شکست متّحدان سوریه
10چون یوآب دید که قوای دشمن قصد دارند که از جلو و پشت سر حمله کنند، یک عدّه از افراد ورزیده را انتخاب کرده در مقابل سوریان صف آرایی کرد. 11بقیّهٔ سپاه را تحت فرماندهی برادر خود، ابیشای به مقابله عمونیان فرستاد 12و به او گفت: «اگر سوریان بر ما غلبه کردند، شما به ما کمک کنید و اگر عمونیان بر شما غالب شدند، ما به کمک شما می‌آییم. 13شجاع و با جرأت باشید و ما باید مردانه‌وار برای مردم خود و به‌خاطر شهرهای خداوند بجنگیم. آنگاه ما کار خویش را به خداوند می‌سپاریم تا ببینیم که رضا و خواستهٔ او چه می‌باشد.»
14پس یوآب و همراهانش برای حمله بر سوریان به خط جنگ نزدیک شدند. سوریان از او فرار کردند. 15وقتی عمونیان دیدند که سوریان فرار کردند، آنها هم از ابیشای و قوای او پا به فرار گذاشته، به داخل شهر رفتند و یوآب به اورشلیم برگشت.
16چون سوریان پی‌بردند که از دست اسرائیل شکست خورده‌‌اند، بنابراین قاصدان خود را فرستادند تا سوریانی را که در شرق رودخانهٔ فرات بودند، به رهبری شوفک، قوماندان عمومی سپاه هددعزر بیاورند. 17وقتی داوود از نقشهٔ آنها باخبر شد، تمام لشکر اسرائیل را جمع کرد و از رود اردن عبور نمود و با قوای خود به مقابله آنها رفت. سوریان هم دست به حمله زدند و جنگ شروع شد، 18امّا سوریان بار دیگر فرار کردند و لشکر داوود هفت هزار ارّابه‌ران و چهل هزار سرباز پیاده سوریان را به قتل رساند. او همچنان شوفک، فرماندهٔ عمومی سپاه سوریان را کشت. 19چون پادشاهان مطیع هددعزر دیدند که از دست اسرائیل شکست خورده‌‌اند، با داوود صلح کردند و تابع او شدند و سوریان حاضر نشدند که بار دیگر به عمونیان در جنگ کمک کنند.
20
محاصره و تسخیر رَبّه
(دوم سموئیل 12‏:26‏-31)
1در بهار، هنگامی‌که پادشاهان به جنگ می‌روند، یوآب ارتش را بیرون برد و سرزمین عمونی‌ها را ویران کرد و شهر رَبّه را محاصره نمود. امّا داوود در اورشلیم ماند. یوآب به شهر رّبه حمله کرد و آن را ویران نمود. 2داوود تاج بت مِلکُوم را از سرش برداشت. او دریافت که وزن آن حدود سی و چهار کیلوگرم طلا و در آن سنگهای گرانبها بود و آن را بر سر داوود گذاشتند. او همچنین غنایم بسیاری از شهر با خود آورد. 3او مردم شهر را بیرون آورد و با ارّه، کلنگ و تبر به بیگاری گماشت. داوود با همهٔ مردم شهرهای دیگر عمونی‌ها چنین کرد. آنگاه داوود و همهٔ مردم به اورشلیم بازگشتند.
جنگ علیه غولهای فلسطینی
(دوم سموئیل 21‏:15‏-22)
4پس از این، جنگ با فلسطینی‌ها در جازر درگرفت و سبکای حوشاتی، سفای را که از فرزندان یکی از غولها بود، کشت و در نتیجه فلسطینی‌ها شکست خوردند.
5باز در جنگی دیگر با فلسطینیان، الحانان، پسر یاعیر، لحمی را که برادر جلیات جتی بود و نیزه‌ای به اندازهٔ نورد بافندگی داشت، کشت.
6نبرد دیگری در جت درگرفت، در آنجا مرد غول پیکری بود که دستها و پاهای او شش انگشت داشت و مجموع آنها بیست و چهار انگشت بود و از نسل غولها بود. 7هنگامی‌که او اسرائیل را مسخره کرد، یوناتان، پسر شمعه، برادر داوود، او را کشت.
8ایشان از نسل غولها در جت بودند که به دست داوود و بندگانش کشته شدند.
21
سرشماری به دستور داوود
(دوم سموئیل 24‏:1‏-25)
1شیطان علیه اسرائیل برخاست و داوود را اغوا کرد تا مردم اسرائیل را سرشماری کند. 2پس داوود به یوآب و فرماندهان ارتش گفت: «بروید و گزارش آمار قوم اسرائیل را از دان تا بئرشبع برای من بیاورید تا جمعیّت کشور را بدانم.»
3یوآب پاسخ داد «خداوند جمعیّت قوم خود را صد برابر آنچه هست کند، ای سرورم پادشاه آیا همهٔ ایشان بندگان تو نیستند؟ چرا سرورم می‌خواهد چنین کند؟ چرا او می‌خواهد اسرائیل را به گناه بکشد؟» 4امّا پادشاه یوآب را وادار به قبول دستور خود کرد، پس یوآب رفت و در سراسر کشور اسرائیل سفر کرد و به اورشلیم بازگشت 5او به داوود پادشاه گزارش کلّ آمار کسانی را که قادر به خدمت نظام وظیفه بودند داد: یک میلیون و صد هزار نفر در اسرائیل و چهارصد و هفتاد هزار نفر در یهودا بودند. 6چون فرمان پادشاه مورد تأیید یوآب نبود، او طایفه‌ها لاوی و بنیامین را سرشماری ننمود.
7خداوند از این رویداد خشنود نبود و اسرائیل را مجازات کرد. 8داوود به خدا گفت: «من به‌خاطر این کارها مرتکب گناه بزرگی شده‌ام. امّا اکنون به درگاهت دعا می‌کنم که گناه بنده‌ات را ببخشی، چون من بی‌خردانه عمل کرده‌ام.»
9آنگاه خداوند به جاد که رائی داوود بود فرمود: 10«برو به داوود بگو: خداوند می‌فرماید: 'سه چیز به تو پیشنهاد می‌کنم. تو یکی از آنها را انتخاب کن تا من برایت انجام بدهم.'»
11پس جاد نزد داوود رفت و به او گفت: «خداوند می‌فرماید که آنچه را می‌خواهی برگزین: 12سه سال قحطی یا سه ماه گریز از دشمن یا سه روز که خداوند با شمشیرش به شما حمله خواهد کرد و بلا به سرزمین شما فرود خواهد آورد و فرشتهٔ خداوند در سراسر اسرائیل مرگ خواهد آورد؟ اکنون تصمیم بگیر، چه پاسخی برای خداوند ببرم؟»
13داوود به جاد گفت: «من بسیار پریشان هستم، بگذار به دست خداوند بیافتم، زیرا رحمت او عظیم است، امّا نگذار به دست انسان بیفتم.»
14پس خداوند بیماری کشنده‌ای به اسرائیل فرستاد و هفتاد هزار نفر از پای درآمدند. 15خداوند فرشته‌ای را به اورشلیم فرستاد تا آن را نابود کند، امّا او تغییر عقیده داد و به فرشته گفت: «بس است، دست نگه‌دار!» در این هنگام فرشتهٔ خداوند در خرمنگاه ارونه یبوسی ایستاده بود.
16داوود به بالا نگاه کرد و فرشتهٔ خداوند را دید که بین زمین و آسمان ایستاده است، و در دستش شمشیری برهنه گرفته است و آن را به سوی اورشلیم دراز کرده است. آنگاه داوود و رهبران قوم پلاس پوشیدند و با صورت به روی زمین افتادند. 17داوود دعا کرده گفت: «خدایا، من گناه کرده‌ام. من دستور سرشماری را صادر کرده‌ام. این مردم چه گناهی مرتکب شده‌اند؟ خداوندا، خدای من، مرا و خاندان مرا تنبیه کن و قوم را ببخشای.»
بنای قربانگاه
18آنگاه فرشتهٔ خداوند به جاد گفت: «به داوود بگو که قربانگاهی برای خداوند در خرمنگاه ارنان یبوسی بسازد.» 19پس داوود به پیروی از فرمان خداوند که توسط جاد داده شده بود، به راه افتاد. 20اُرنان در حال کوبیدن گندم بود و وقتی روی گردانید و فرشته را دید، چهار پسرش که با او بودند، خود را پنهان کردند، امّا ارنان همچنان گندم می‌کوبید. 21وقتی داوود به آنجا رسید، ارنان او را دید و از خرمنگاه بیرون شد. نزد داوود رفت و در برابرش روی بر زمین نهاد. 22داوود به ارنان گفت: «زمین خرمنگاه را به من بفروش، زیرا می‌خواهم برای خداوند قربانگاهی بسازم تا بلا از سر مردم رفع شود و من تمام بهای آن را به تو می‌پردازم.»
23آنگاه ارنان به داوود گفت: «ای سرورم، پادشاه این را بگیرید و آنچه در نظر شما نیکوست، با آن انجام دهید. من گاوها را برای قربانی سوختنی، خرمنکوب را برای چوب و گندم را برای هدیهٔ آردی تقدیم می‌کنم، من همه را می‌دهم.»
24امّا داوود پادشاه به ارنان گفت: «خیر، من بهای کامل آنها را خواهم پرداخت، من آنچه را که از آن توست برای خداوند نمی‌گیرم و قربانی سوختنی را که رایگان باشد، تقدیم نخواهم کرد.» 25پس داوود به ارنان قیمت زمین را که ششصد تکه طلا بود پرداخت. 26او در آنجا قربانگاهی برای خداوند ساخت و قربانی سوختنی و سلامتی تقدیم نمود و بعد به حضور خداوند دعا کرد. خداوند آتشی را از آسمان بر قربانگاه قربانی سوختنی فرستاد.
27آنگاه خداوند به فرشته فرمان داد و او شمشیر خود را در غلاف نهاد. 28در آن زمان هنگامی‌‌‌که داوود دید که خداوند به او در خرمنگاه ارنان یبوسی پاسخ گفته است، او قربانی‌های خود را در آنجا بجا آورد. 29چون در آن زمان، خیمهٔ مقدّس و قربانگاهی که موسی ساخته بود، بر فراز تپّه‌ای در جبعون قرار داشت، 30امّا داوود نمی‌توانست برای نیایش خداوند به آنجا برود، زیرا از شمشیر فرشتهٔ خداوند می‌ترسید.
22
1پس داوود گفت: «اینجا معبد بزرگ خداوند خدای ما و قربانگاه قربانی سوختنی برای مردم اسرائیل باشد.»
داوود برای ساختن معبد بزرگ آماده می‌شود
2داوود دستور داد تا همهٔ بیگانگانی را که در سرزمین اسرائیل بودند، گرد هم آورند و ایشان را به کار گماشت. گروهی از ایشان برای معبد بزرگ سنگهای چهار گوش را آماده می‌کردند. 3او مقدار زیادی آهن برای ساختن میخ و لولا برای درهای چوبی تهیّه کرد. همچنین آن‌قدر برنز تهیّه کرد که کسی نمی‌توانست آن را وزن کند. 4تعداد بی‌شماری الوار سدر توسط اهالی صور و صیدون برای داوود آوردند. 5داوود گفت: «پسر من سلیمان، جوان و بی‌تجربه است و معبد بزرگی که برای خداوند ساخته می‌شود باید بسیار با شکوه و در جهان مشهور باشد، در نتیجه من برای ساختن آن تدارک خواهم دید.» پس داوود قبل از مرگ خود مصالح بسیاری تهیّه دید.
6آنگاه او پسر خود سلیمان را فراخواند و او را مسئول ساختن معبدی برای خداوند خدای اسرائیل کرد 7داوود به سلیمان گفت: «فرزندم، من آرزو داشتم که معبدی به نام خداوند خدای خود بسازم، 8امّا کلام خداوند بر من آمد و فرمود: 'تو بسیار خون ریخته‌ای و جنگهای بزرگی برپا کرده‌ای. تو نباید معبدی به نام من بسازی، زیرا در زمین در برابر من خون فراوان ریخته‌ای. 9امّا پسری برای تو به دنیا خواهد آمد او در آرامش حکومت خواهد کرد. من از هر سو آرامش از تمام دشمنانش به او خواهم داد. نام او سلیمان خواهد بود و در دوران سلطنت او امنیّت و آرامی به مردم اسرائیل خواهم داد. 10او معبدی برای نام من خواهد ساخت، او پسر من خواهد بود و من پدر او خواهم بود و تخت پادشاهی او را برای همیشه در اسرائیل استوار خواهم کرد.'
11«اکنون پسرم، خداوند با تو باشد تا تو با موفّقیّت معبد خداوند خدای خود را مطابق گفتهٔ او بسازی. 12تنها خداوند به تو بینش و دانش عطا فرماید تا هنگامی‌که تو را رهبر اسرائیل می‌کند، قوانین خداوند خدای خود را بجا آوری. 13وقتی‌که تو با دقّت قوانین و دستوراتی را که خداوند توسط موسی برای قوم اسرائیل فرمان داد رعایت کنی، کامیاب خواهی شد. 14با رنج فراوان برای معبد بزرگ معادل چهار هزار تن طلا، چهل هزار تن نقره و برنز و آهن بیش از اندازه تهیّه دیده‌ام، همچنین الوار و سنگ مهیّا نموده‌ام. تو باید به اینها بیافزایی. 15‏-16تو کارگران فراوان، از قبیل سنگتراش، بنّا و نجّار و همه‌گونه صنعتگران ماهر که می‌توانند با طلا، نقره، برنز و آهن کار کنند در اختیار داری. برخیز و کار را آغاز کن! خداوند با تو باشد.»
17داوود همچنین به همهٔ رهبران اسرائیل دستور داد تا به پسرش سلیمان کمک کنند. 18و چنین گفت: «آیا خداوند خدایتان با شما نیست؟ آیا او شما را از همه جهت آرامش نداده است؟ او مرا بر تمام مردمی که در این سرزمین بودند پیروز کرد و ایشان اکنون مطیع شما و خداوند هستند. 19اکنون با دل و جان خواستار خداوند خدایتان باشید. برخیزید و معبد بزرگ را بسازید تا بتوانید صندوق پیمان خداوند و سایر ظرفهای مقدّس خدا را به داخل خانه‌ای که به نام خداوند ساخته می‌شود، بیاورید.»
23
وظایف لاویان
1هنگامی‌که داوود پیر و سالخورده شد، پسر خود سلیمان را به عنوان پادشاه اسرائیل برگزید.
2داوود تمام رهبران اسرائیل، کاهنان و لاویان را جمع نمود 3و بعد امر کرد که از لاویان سی ساله و بالاتر سرشماری کنند. تعداد تمام آنها سی و هشت هزار نفر بود. 4پادشاه بیست و چهار هزار نفر را برای ادارهٔ کارهای بزرگ خداوند و شش هزار نفر را برای دادرسی و مأمور اجرا گماشت، 5چهار هزار نفر برای نگهبانی دروازه‌ها و چهار هزار نفر با وسایل موسیقی که پادشاه تهیّه دیده بود برای ستایش خداوند گمارده شدند.
6داوود لاویان را طبق خاندانهای ایشان به سه گروه تقسیم کرد: جرشون، قهات و مراری.
7پسران جرشون، لعدان و شمعی بودند. 8لعدان سه پسر داشت: یحیئیل، زیتام و یوئیل. 9پسران شمعی: شلومیت، حزیئیل و هاران. این سه نفر رهبران خاندان لعدان بودند. 10پسران شمعی: یَحَت، زینا، یعوش و بریعه. این چهار نفر پسران شمعی بودند. 11یحت، اول بود و زینا دوم. یعوش و بریعه پسران بسیار نداشتند، به همین دلیل یک خاندان محسوب شدند.
12قهات چهار پسر داشت: عمرام، یصهار، حبرون و عُزیئیل. 13پسر بزرگ او عمرام پدر هارون و موسی بود. هارون و نسل او برگزیده شدند تا برای همیشه مسئول اشیاء مقدّس و سوزاندن بُخور در مراسم نیایشی برای خداوند و خدمت به او و برکت دادن به مردم به نام او باشند. 14‏-15امّا پسران موسی، نزد خداوند جزو طایفهٔ لاوی بودند. موسی دو پسر داشت: جرشوم و الیعزر. 16در میان خانوادهٔ جرشوم، شبوئیل رهبر بود. 17الیعزر تنها یک پسر داشت، رحبیا، امّا رحبیا فرزندان بسیاری داشت.
18پسران یصهار: شلومیت رهبر بود. 19پسران حبرون: یریا اول، امریا دوم، یحزیئیل سوم و یقمعام چهارم بود. 20پسران عُزیئیل: میکا اول و یشیا دوم بود.
21پسران مراری محلی و موشی. پسران محلی: العازار و قیس 22العازار مرد و پسری نداشت و فقط چند دختر داشت. دختران او با پسر عموهایشان که پسران قیس بودند، ازدواج کردند. 23موشی سه پسر داشت محلی، عادر و یریموت.
24ایشان نسل طایفهٔ لاوی بودند با خاندان و خانواده. نام هر کدام ثبت شده بود. همهٔ این افراد از بیست سال و بزرگتر در انجام کارهای معبد بزرگ سهیم بودند.
25داوود گفت: «خداوند خدای اسرائیل به قوم خود صلح و آرامش داده است و او خودش برای همیشه در اورشلیم خواهد زیست. 26پس از این لازم نیست که لاویان خیمهٔ مقدّس خداوند و وسایل آن را برای خدمت حمل کنند.» 27پس طبق آخرین فرمان داوود همهٔ لاویان بعد از رسیدن به سن بیست سالگی برای خدمت در معبد بزرگ ثبت نام شدند. 28وظیفهٔ لاویان کمک به فرزندان هارون در خدمت در معبد بزرگ بود، نگهداری از حیاط و اتاقها، پاک نگه‌داشتن وسایل مقدّس، و هر کاری که برای خداوند خدا لازم بود. 29نان اهدایی به خدا، آردی که برای هدایا مصرف می‌شد، نان فطیر پختن، مخلوط کردن روغن زیتون با آرد، وزن کردن و اندازه‌گیری هدایا به معبد بزرگ، از مسئولیّت‌های لاویان بود. 30آنها همچنین وظیفه داشتند که هر صبح و شام برای سرود حمد و سپاس در حضور خداوند حاضر شوند. 31در مراسم گذرانیدن قربانی‌ها -‌در روزهای سبت، ماه نو و عیدها- با تعداد معیّنی، مطابق حُکم شریعت، برای خدمت به حضور خداوند حاضر باشند. 32همچنین از خیمهٔ مقدّس خداوند و معبد بزرگ مراقبت و به کاهنان پسران هارون و خویشاوندان ایشان در همهٔ کارهای معبد بزرگ کمک کنند.
24
گروه کاهنان
1گروه نسل هارون از این قرار بود: ناداب، ابیهو، العازار و ایتامار. 2امّا ناداب و ابیهو قبل از پدر خود مُردند و پسری نداشتند، پس العازار و ایتامار کاهن شدند. 3با کمک صادوق، از نسل العازار، و اخیملک از نسل ایتامار، داوود نسل هارون را بر حسب وظایفشان گروه‌بندی کرد. 4نسل العازار به شانزده گروه و نسل ایتامار به هشت گروه تقسیم شدند، چون در نسل العازار تعداد مردان زیادتر بود. 5چون در نسل العازار و هم در نسل ایتامار مقامات معبد بزرگ و رهبران روحانی وجود داشتند، کارهای ایشان را به قید قرعه تعیین کردند. 6شمعیا، پسر نتنئیل که از نسل لاوی بود، منشی بود و نامها و وظایف آنها را در حضور پادشاه، مأموران او، صادوق کاهن، اخیملک پسر ابیاتار، رؤسای خانواده‌های کاهنان و لاویان -‌یک دسته از فرقه العازار و یک دسته از فرقه ایتامار‌- می‌نوشت.
7‏-18بیست و چهار خانواده به ترتیب زیر برحسب قرعه به وظایف خود گماشته شدند: 1) یهویاریب؛ 2) یعدیا؛ 3) حاریم؛ 4) سعوریم؛ 5) ملکیه؛ 6) میامین؛ 7) هقوص؛ 8) ابیا؛ 9) یشوع؛ 10) شکنیا؛ 11) الیاشیب؛ 12) یاقیم؛ 13) حُفه؛ 14) یشبآب؛ 15) بلجه؛ 16) اِمیر؛ 17) حیزیر؛ 18) هِفصیص؛ 19) فتحیا؛ 20) یَحزَقیئیل؛ 21) یاکین؛ 22) جامول؛ 23) دلایا؛ 24) معزیا.
19این مردان مطابق وظایف خود در معبد بزرگ که توسط جدشان، هارون تعیین شده بود و با پیروی از فرمان خداوند خدای اسرائیل ثبت نام شدند.
نامهای لاویان
20بقیّهٔ نسل لاوی عبارت بودند از:
نسل عمرام: شوبائیل؛ نسل شوبائیل: یحدیا؛
21نسل رحبیا: یشیا اول بود؛
22نسل یهصار: شلوموت؛ نسل شلوموت: یَحَت؛
23نسل حبرون: اولی یریا، دوّمی امریا، سومی یحزیئیل و چهارمی یقمعام،
24نسل عُزیئیل: میکا؛ نسل میکا: شمیر؛
25نسل یشیا، برادر میکا: زکریا؛
26نسل مراری: محلی و موشی؛ پسر یعزیا: بَنو؛ 27نسل مراری از پسران یعزیا: بنو، شوهم، زکور و عبری؛ 28نسل محلی: العازار او پسری نداشت؛ 29نسل قیس: از جمله پسرانش، یرحمئیل؛ 30نسل موشی: محلی، عادر و یریموت؛
اینها لاویان و خانواده‌شان بودند.
31مانند نسل هارون آنها هم به حکم قرعه در حضور داوود، صادوق، اخیملک و رؤسای خانواده‌های کاهنان و لاویان، بدون تبعیض تعیین شدند.
25
نوازندگان و سرایندگان معبد بزرگ
1داوود و فرماندهان ارتش، گروهی از خاندان آساف، هیمان و یدوتون را برگزیدند تا با نوای چنگ و بربط و سنج نبوّت کنند.
2پسران آساف: زکور، یوسف، نتنیا و اَشرَئیله زیر نظر آساف خدمت می‌کردند و ایشان به فرمان پادشاه نبوّت می‌کردند.
3پسران یدوتون: جَدَلیا، صری، اشعیا، شمعی، حشبیا و متتیا. این شش نفر تحت رهبری پدر خود، یدوتون با نوای چنگ نبوّت می‌کردند و خداوند را با سرود ستایش و نیایش می‌کردند.
4پسران هیمان: بقیا، متنیا، عُزیئیل، شبوئیل، یریموت، حننیا، حنانی، الیاته، جدلتی، روممتی عزر، یُشبقاشه، ملوتی، هوتیر و مَحزِیوت. 5ایشان پسران هیمان، رائی پادشاه بودند. خداوند طبق وعده‌ای که فرموده بود به او این افتخار را داد که دارای چهارده پسر و سه دختر شود. 6آنها تحت رهبری پدر خود با نواختن سنج، چنگ و بربط مشغول خدمت خداوند در معبد بزرگ بودند. آساف، یدوتون و هیمان زیر نظارت پادشاه کار می‌کردند.
7تعداد این افراد و خویشان ایشان که همگی نوازندگان ماهری بودند و برای خداوند سرود می‌خواندند دویست و هشتاد و هشت نفر بود.
8پیر و جوان، آموزگار و دانش‌آموز همگی برای وظایف خود قرعه‌کشی کردند.
9‏-31قرعهٔ اول به نام یوسف، از خانوادهٔ آساف افتاد؛ قرعهٔ دوم به‌ نام جدلیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ سوم به‌ نام زکور و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ چهارم به‌ نام یصری و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ پنجم به‌ نام نتنیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ ششم به‌ نام بُقیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ هفتم به‌ نام یشرئیله و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ هشتم به‌ نام اشعیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ نهم به‌ نام متنیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ دهم به‌ نام شمعی و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ یازدهم به‌ نام عزرئیل و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ دوازدهم به‌ نام حشبیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ سیزدهم به‌ نام شوبائیل و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ چهاردهم به‌ نام متتیا و دوازده پسر و برادران او؛
قرعهٔ پانزدهم به‌ نام یریموت و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ شانزدهم به‌ نام حننیا و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ هفدهم به‌ نام یشبقاشه و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ هجدهم به‌ نام حنانی و دوازده پسر و برادران او؛
قرعهٔ نوزدهم به‌ نام ملوتی و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ بیستم به‌ نام ایلیاته و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ بیست و یکم به‌ نام هوتیر و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ بیست و دوم به‌ نام جدلتی و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ بیست و سوم به‌ نام مَحزِیوت و دوازده پسر و برادران او؛ قرعهٔ بیست و چهارم به‌ نام روممتی عزر و دوازده پسر و برادران او.
26
دربانان معبد بزرگ
1گروه دربانان عبارت بودند از خانوادهٔ قورح، مشلمیا پسر قوری، از پسران آساف. 2‏-3پسران مشلمیا: نخستزاده‌اش زکریا، دوم یعدیعیئیل، سوم زبدیا، چهارم یتنئیل، پنجم عیلام، ششم یهوحانان، و هفتم الیهو عینای بود.
4‏-5پسران عوبید اَدوم: نخستزاده‌اش شمعیا، دوم یهوزاباد، سوم یوآخ، چهارم ساکار، پنجم نتنئیل، ششم عمیئیل، هفتم یساکار و هشتم فعلتای بود. خدا او را با عطای فرزندان زیاد برکت داد.
6‏-7پسران شمعیا: آنها رؤسای خانواده‌های خود و همگی مردانی توانا و عبارت بودند از: عتنی، رفائیل، عوبید، الزاباد، الیهو و سمکیا. الیهو و سمکیا توانایی زیادتری داشتند.
8همهٔ ایشان پسران عوبید اَدوم بودند. ایشان و پسران و برادران، همهٔ اشخاص کاردان و لایق بودند و تعدادشان به شصت و دو نفر می‌رسید.
9مشلمیا هجده نفر مردان توانا از نسل پسران و برادران خود داشت.
10حوسه از خاندان مراری پسرانی داشت او شمری را با وجودی که نخستزاده نبود، به رهبری خانواده برگزیده بود. 11دوم حلقیا، سوم طبلیا، چهارم زکریا پسران و برادران حوسه سیزده نفر بودند.
12نگهبانان معبد بزرگ برحسب خانواده‌هایشان گروه‌بندی شده بودند و مانند بقیّهٔ لاویان وظایفی به ایشان محول شده بود. 13ایشان برحسب خانواده‌ها چه بزرگ و چه کوچک برای نگهبانی دروازه‌ها قرعه‌کشی کردند. 14قرعهٔ دروازهٔ شرقی به شلمیا افتاد. ایشان همچنین برای پسر او زکریا که مشاوری تیز هوش بود قرعه کشیدند و دروازهٔ شمالی به نام او افتاد. 15عوبید اَدوم برای نگهبانی دروازهٔ جنوبی و پسرهایش را مسئول نگهبانی از انبارها کردند. 16قرعهٔ دروازهٔ غربی و دروازهٔ شَلَکَتْ، در جاده‌ای که به طرف بالا می‌رفت به نام شفیم و حوسه درآمد. وظیفهٔ دروازه‌بانان به نوبت تعیین می‌شد. 17هر روز شش نفر از لاویان در شرق و چهار نفر به طرف شمال، و چهار نفر به طرف جنوب و دو گروه دو نفره در انبارها نگهبانی می‌دادند. 18در حیاط غربی چهار نفر در جاده و دو نفر در حیاط نگهبانی می‌کردند. 19ایشان گروههای نگهبانان بودند که از نسلهای قورح و مراری برگزیده شده بودند.
خزانه‌دارها، افسران و داوران
20اخیا از خانوادهٔ لاوی، مسئول خزانهٔ معبد بزرگ و همچنین خزانهٔ هدایای وقفی بود. 21لادان، یکی از پسران جرشون، جدّ چندین خانواده، از جمله یحیئیل بود. 22دو پسر دیگر یحیئیل: زیتام و برادرش، یوئیل که مسئول خزانه و انبار معبد بزرگ بودند. 23‏-24همچنین وظایفی به عهده خاندان عمرام، یصهار، حبرون و عُزیئیل گذاشته شده بود. شبوئیل پسر جرشوم پسر موسی مسئول ارشد خزانه بود. 25شبوئیل بوسیلهٔ الیعزر، برادر جرشوم با شلومیت فامیل بود. الیعزر پدر رحبیا بود، رحبیا پدر یشیا بود، یشیا پدر یورام بود، یورام پدر زکری بود و زکری پدر شلومیت بود. 26شلومیت و برادرانش مسئول هدایای اهدایی به خداوند از طرف داوود پادشاه، رهبران خانواداه‌ها و خاندانها و افسران ارتش بودند. 27ایشان مقداری از غنایم جنگی را برای نگهداری از معبد بزرگ هدیه دادند. 28شلومیت و خانوادهٔ او مسئول تمام هدایایی که برای استفاده در معبد بزرگ تقدیم شده بود، بودند. از جمله از هدایایی که سموئیل رائی و شائول پسر قیس، ابنیر پسر نیر و یوآب پسر صرویه اهدا کرده بودند، مراقبت می‌کردند.
وظایف سایر لاویان
29از خانوادهٔ یصهار، کننیا و پسرانش مسئول اجرا و دادرسی برای مردم اسرائیل بودند.
30از خاندان حبرون حشبیا و برادرانش و هزار و هفتصد نفر مرد توانا از قسمت غربی رود اردن در اسرائیل را زیر نظر داشتند و کارهای خداوند و خدمات به پادشاه را بجا می‌آوردند. 31‏-32یریا رهبر خاندان حبرون بود در سال چهلم سلطنت داوود شجره‌نامهٔ خاندان حبرون مورد بررسی قرار گرفت و سربازان بارزی از این خاندان که در یعزیر جلعاد زندگی می‌کردند، یافت شدند. داوود پادشاه دو هزار و هفتصد نفر از مردان برجسته و رهبران خانوادهٔ یریا را برگزید و مسئول امور اداری، مذهبی و مسائل اجتماعی در اسرائیل در شرق رود اردن و سر زمین رئوبینیان و جادیان و نصف طایفهٔ منسی کرد.
27
سازمانهای نظامی و اجتماعی
1این است فهرست سران خانواده‌ها و رهبران خاندانهای اسرائیل و افسران ارتش که امور اداری کشور را انجام می‌دادند. هر ماه یک گروه بیست و چهار هزار نفری زیر نظر فرمانده آن ماه انجام وظیفه می‌کردند.
2‏-3یشبعام، پسر زبدیئیل فرماندهٔ گروه اول برای ماه اول و تعداد گروه او بیست چهار هزار نفر بود.
او از نسل فارص و فرماندهٔ کلّ ارتش برای ماه اول بود.
4دودای اخوخی رهبر گروه ماه دوم بود، مقلوت افسر ارشد او بود، تعداد این گروه بیست و چهار هزار نفر بود.
5فرماندهٔ سوم برای ماه سوم سال بنایاهو، پسر یهویاداع کاهن بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود. 6بنایا همچنین فرمانده سی نفر از رهبران سپاه داوود بود و ادارهٔ گروه او را پسرش، عمیزاباد به عهده داشت.
7فرماندهٔ چهارم برای چهارمین ماه عسائیل، برادر یوآب بود و پسرش، زبدیا جانشین او شد. تعداد این گروه بیست و چهار هزار نفر بود.
8فرماندهٔ پنجم برای پنجمین ماه شمهوت یزراحی بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
9فرماندهٔ ششم برای ششمین ماه حیرا، پسر عقیش فقوعی بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
10فرماندهٔ هفتم برای هفتمین ماه حالص فلونی، از طایفهٔ افرایم بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
11فرماندهٔ هشتم برای هشتمین ماه سبکای حوشاتی، از خانوادهٔ زارح بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
12فرماندهٔ نهم برای نهمین ماه ابیعزر عناتوتی، از طایفهٔ بنیامین بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
13فرماندهٔ دهم برای دهمین ماه مهرای نطوفاتی از خانوادهٔ زارح بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
14فرماندهٔ یازدهم برای یازدهمین ماه بنایای فرعاتونی، از طایفهٔ افرایم بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
15فرماندهٔ دوازدهم برای دوازدهمین ماه خلدای نطوفاتی، از خانوادهٔ عتنئیل بود و تعداد گروه او بیست و چهار هزار نفر بود.
رؤسای طایفه‌ها
16‏-22رؤسای طایفه‌های اسرائیل اینها بودند:
طایفهرئیس طایفه
رئوبین،الیعزر، پسر زکری
شمعون،شفطیا، پسر معکه
لاوی،حشبیا، پسر قموئیل
هارون،صادوق
یهودا،الیهو یکی از برادران داوود
یساکار،عُمری، پسر میکائیل
زبولون،یشمعیا، پسر عوبدیا
نفتالی،یریموت، پسر عزرئیل
افرایم،هوشع، پسر عزریا
نصف منسی،یوئیل، پسر فدایا
نیمهٔ دیگر منسی، در جلعاد،یدو پسر زکریا
بنیامین،یعسیئیل، پسر ابنیر
دان،عزرئیل، پسر یروحام
23داوود اشخاص کمتر از بیست سال را سر شماری نکرد، زیرا خداوند وعده داده بود که جمعیّت اسرائیل را مانند ستارگان آسمان بی‌شمار کند. 24یوآب، پسر صرویه سرشماری را آغاز کرد، امّا آن را ناتمام گذاشت. با این وجود خشم خدا بر اسرائیل فرود آمد و آمار کلّی هرگز در دفتر تاریخ ثبت نشد.
ناظران دارایی پادشاه
25عزموت، پسر عدیئیل مسئول خزانهٔ پادشاه بود. یوناتان پسر عزیا مسئول خزانهٔ کشور، شهرها، روستاها و قلعه‌ها بود. 26عَزری، پسر کلوب سرپرست کارگران کشاورز و شخم زدن زمین بود 27شمعی راماتی، سرپرست تاکستانها بود، و مسئول محصولات تاکستان زبدی شِفماتی بود. 28بعل حانان جدیری مسئول درختان زیتون و چنار بود و مسئول انبار روغن زیتون یوآش بود. 29شطرای شارونی مسئول رمه‌هایی که در دشت شارون چرا می‌کردند بود و شافاط، پسر عدلایی مسئول رمه‌هایی بود که در درّه می‌چریدند. 30عوبیل اسماعیلی مسئول نگهداری از شترها بود و یحدیای میرونوتی از الاغها نگهداری می‌کرد. یازیز حاجری ناظر گلّه‌ها بود. 31همهٔ این افراد سرپرستان اموال داوود پادشاه بودند.
مشاوران داوود
32یوناتان عموی داوود، مشاوری دانا و خردمند بود. او به اتّفاق یحیئیل، پسر حَکْمُونی مسئول آموزش پسران پادشاه بود. 33اخیتوفل مشاور پادشاه و حوشای ارکی دوست پادشاه بود 34بعد از مرگ اخیتوفل یهویاداع، پسر بنایاهو و ابیاتار مشاور شدند. یوآب فرمانده لشکر پادشاه بود.
28
نقشهٔ ساختمان معبد بزرگ
1داوود تمام مقامات دولتی اسرائیل، رهبران خاندانها، رهبران گروههایی که پادشاه را خدمت می‌کردند، فرماندهان گروه هزار نفری و صد نفری، سرپرستان املاک و گلّهٔ پادشاه و همچنین سرپرستان پسران پادشاه، درباریان، مردان شجاع و سربازان ورزیده در اورشلیم را گرد هم آورد.
2آنگاه داوود پادشاه برپا ایستاد و گفت: «من در دل داشتم که معبدی برای صندوق پیمان خداوند و پای‌انداز خدایمان بسازم، من برای ساختن آن تدارک دیده‌ام. 3امّا خدا به من گفت که تو نباید برای من خانه‌ای بسازی، زیرا تو رزمنده‌ای و خون ریخته‌ای. 4با این وجود خداوند خدای اسرائیل، از میان همهٔ فامیلم مرا برگزید که تا ابد بر اسرائیل پادشاه باشم و او قوم یهودا را به رهبری برگزید. و از قوم یهودا خانوادهٔ مرا و از میان پسران پدرم از من خشنود گشت تا مرا پادشاه اسرائیل کند. 5خداوند به من پسران بسیاری داد و از میان ایشان سلیمان را برگزید تا بر تخت سلطنت خداوند در اسرائیل بنشیند.
6«خداوند به من گفت: 'پسر تو سلیمان، کسی است که معبد بزرگ مرا خواهد ساخت. من او را برگزیده‌ام تا پسر من باشد و من پدر او خواهم بود. 7اگر او مانند امروز به پیروی از فرامین و دستورات من ادامه دهد، پادشاهی او را برای همیشه استوار خواهم کرد.'
8«پس اکنون ای قوم من در حضور خدایمان و در برابر همهٔ اسرائیل که قوم خدا هستید به شما می‌گویم تا از هر آنچه که خداوند خدایمان گفته است، با دقّت پیروی کنید تا شما بتوانید مالک این سرزمین خوب باشید و آن را به نسلهای آینده تا ابد بسپارید.»
نصایح داوود به سلیمان
9داوود به سلیمان گفت: «تو پسرم سلیمان، خدای پدران خود را بشناس و او را با تمام دل و با تمام فکر خدمت کن، زیرا خداوند تمام قلبها را جستجو می‌کند و همهٔ نقشه‌ها و اندیشه‌ها را می‌فهمد. اگر به دنبال او بروی او را خواهی یافت، امّا اگر او را ترک کنی، او هم تو را برای همیشه رها خواهد ساخت. 10تو باید بدانی که خداوند تو را برگزیده تا معبد مقدّس را بسازی. توانا باش و آن را بساز.»
11آنگاه داوود به پسرش سلیمان نقشهٔ دالانهای معبد بزرگ و خانه‌ها، خزانه‌ها، اتاقهای طبقهٔ دوم و اتاقهای درونی و اتاق تخت رحمت را به او داد. 12او همچنین تمام نقشه‌هایی را که در فکرش بود در مورد حیاط و اتاقهای اطراف آن و انبارهای لوازم معبد بزرگ و هدایایی که به خداوند تقدیم می‌شدند داشت به او داد. 13داوود همچنین برای سازماندهی کاهنان و وظایف لاویان که کارهای معبد بزرگ را می‌کردند و از ظروف معبد بزرگ مواظبت می‌کردند برنامه‌هایی به سلیمان داد. 14‏-15او برای ساختن ظروف از طلا و نقره وزن آنها را مشخص کرد: وزن چراغهای طلا و پایه‌هایشان، وزن طلا برای هریک از چراغها و پایه‌اش، وزن نقره برای هر چراغ و پایه‌اش طبق استفاده‌ای که در مراسم از آنها می‌شود، 16وزن نقره برای میزها و هر میز طلا که روی آن نان اهدایی به خدا را قرار می‌دادند، 17طلای خالص برای چنگالها، لگنها و فنجانها و برای کاسه‌های طلایی به اندازه و وزن هر کدام، 18وزن طلای خالص برای قربانگاه بُخور، همچنین نقشه برای ارابهٔ فرشتگان نگهبان‌ که بالهایشان را روی صندوق پیمان گسترده بودند. 19داوود پادشاه گفت: «همهٔ این نوشته با راهنمایی خداوند بوده است او نقشهٔ همهٔ کارها را برای من روشن کرد.»
20داوود همچنین به پسرش، سلیمان گفت: «توانا و دلیر باش و عمل کن. هراسان مباش و ترسان مشو، زیرا خداوند خدا، خدای من با توست. او تو را ترک نخواهد کرد و تنها نخواهد گذاشت تا تمام کارهای معبد بزرگ تمام شوند. 21گروههای کاهنان و لاویان برای همهٔ خدمات معبد بزرگ اینجا هستند و با تو مردان داوطلب ماهر برای هر کاری آماده‌اند، همچنین همهٔ افسران و مردم زیر فرمان تو هستند.»
29
هدایا برای ساختن معبد بزرگ
1داوود پادشاه به تمام کسانی‌که آنجا بودند گفت: «پسر من، سلیمان که خدا تنها او را برگزید، جوان و بی‌تجربه است و کاری که باید انجام شود عظیم است، زیرا این معبد بزرگ برای انسان نیست بلکه برای خداوند است. 2پس من برای معبد بزرگ تا آنجا که توانایی داشتم، تدارک دیده‌ام. طلا برای وسایل طلایی، نقره برای ساختن وسایل نقره‌ای، برنز برای وسایل برنزی، آهن برای ساختن وسایل آهنی و چوب برای کارهای چوبی و مقدار زیادی عقیق و سنگهای زینتی، سنگ سرمه، سنگهای رنگی، انواع سنگهای گرانبها و مرمر فراوان. 3به علاوهٔ آنچه برای معبد بزرگ خدا تدارک دیده‌ام، من خزانه‌ای از طلا و نقره دارم که به‌خاطر عشقی که به معبد بزرگ دارم، آن را اهدا کرده‌ام 4من معادل صد و ده تن طلای خالص و معادل دویست و شصت تن نقره خالص برای دیوارهای معبد بزرگ 5و برای ساختن اشیایی که صنعتگران خواهند ساخت داده‌ام. چه کسی چنین هدیهٔ سخاوتمندانه‌ای به خدا تقدیم می‌کند؟»
6‏-7آنگاه رؤسای طایفه‌ها و خاندانها و فرماندهان ارتش و سرپرستان دارایی پادشاه معادل صد و نَود تن طلا، سیصد و هشتاد تن نقره، ششصد و هفتاد و پنج تن برنز و سه هزار و هفتصد و پنجاه تن آهن برای کارهای معبد بزرگ هدیه دادند 8هرکس سنگ گرانبهایی داشت، آن را به خزانهٔ معبد بزرگ که مسئولش یحیئیل جرشونی از طایفهٔ لاوی بود، داد. 9آنگاه مردم شادمانی کردند، زیرا ایشان داوطلبانه و با تمام دل به خداوند هدیه داده بودند. داوود پادشاه نیز بسیار شادمان شد.
نیایش داوود به خدا
10داوود پادشاه در برابر جمعیّت خداوند را ستایش کرد. او گفت: «ای خداوند خدای جدّ ما یعقوب، تو باید جاودانه ستایش شوی، 11ای خداوند، عظمت، قدرت، جلال، پیروزی و شکوه از آن توست و هر آنچه در زمین و آسمان است، از آن توست. پادشاهی از آن توست، تو بر فراز همه سر برافراشته‌ای. 12ثروت و احترام از تو سر چشمه می‌گیرند و تو بر همه فرمانروایی. توانایی و قدرت در دست توست، و این در دست توست که بزرگی و به همه نیرو می‌بخشی. 13اکنون ای خدای ما، تو را سپاس می‌گوییم و نام با شکوه تو را نیایش می‌کنیم.
14«امّا من کیستم و مردم من کیستند که قادرند این هدایا را داوطلبانه به تو تقدیم کنند؟ زیرا همه‌چیز از تو سرچشمه می‌گیرد و از مال تو به خودت داده‌ایم. 15زیرا ما در برابر تو بیگانه و تبعیدی هستیم، همان‌گونه که اجداد ما بودند، روزهای ما در روی زمین چون سایه‌ای است بدون امید. 16ای خداوند خدای ما! آنچه ما با فراوانی برای ساختن معبدی به نام مقدّس تو تدارک دیده‌ایم از دست تو آمده و همهٔ از آن توست. 17ای خدای من، من می‌دانم که تو دل را آزمایش می‌کنی و از راستان شادمان می‌گردی، در راستی قلبم، من آزادانه همهٔ این چیزها را کرده‌ام، اکنون می‌بینم مردم تو هم که در اینجا هستند، با میل و شادی به تو هدایا تقدیم می‌کنند. 18ای خداوند خدای اجداد ما ابراهیم، اسحاق و یعقوب، چنین هدف و اندیشه‌هایی را تا ابد در دلهای قوم خود نگه‌دار و دلهایشان را به سوی خود رهنمایی فرما 19و به پسرم، سلیمان قلبی پر از اشتیاق ده تا فرمانها، دستورات و قوانین تو را بجا آورد تا معبد بزرگی را که من برای آن تدارک دیده بودم بسازد.»
20آنگاه داوود به مردم گفت: «خداوند خدایتان را ستایش کنید.» و همهٔ مردم خداوند خدای نیاکانشان را ستایش کردند و در برابر خداوند و پادشاه به خاک افتادند و نیایش کردند. 21روز بعد برای خداوند قربانی کردند و هدایای سوختنی تقدیم نمودند. هزار گاو، هزار قوچ و هزار برّه با هدایای نوشیدنی و برای تمام اسرائیل با فراوانی قربانی کردند. 22ایشان در آن روز با شادی فراوان در حضور خداوند خوردند و نوشیدند.
سلیمان، پادشاه اسرائیل
آنگاه مردم سلیمان، پسر داوود را برای دومین بار به عنوان پادشاه خود اعلام کردند و او را به عنوان فرمانروا و صادوق را به عنوان کاهن مسح نمودند. 23آنگاه سلیمان به جای پدرش داوود بر تخت خداوند نشست و کامیاب شد و همهٔ اسرائیل از او اطاعت کردند. 24تمام رهبران و مردان دلاور و همچنین پسران داوود پادشاه وفاداری خود را به سلیمان پادشاه اعلام داشتند. 25خداوند سلیمان را در نظر اسرائیل بزرگ کرد و به او چنان شکوه شاهانه‌ای داد که به هیچ پادشاهی قبل از او داده نشده بود.
خلاصهٔ پادشاهی داوود
26‏-27داوود، پسر یَسی بر تمام اسرائیل سلطنت کرد، مدّت سلطنت او بر اسرائیل چهل سال بود او هفت سال در حبرون و سی و سه سال در اورشلیم پادشاهی کرد. 28آنگاه او در پیری، با عمری دراز، با ثروت و احترام درگذشت و سلیمان پسرش جانشین او شد. 29‏-30کارهای داوود پادشاه از آغاز تا پایان، در اسناد سموئیلِ رائی، ناتانِ نبی و جادِ رائی با تمام رویدادها، چگونگی سلطنت او و توانایی‌ها و وقایعی که برای او و اسرائیل و تمام سرزمینهای اطراف رخ داد، نوشته شده‌اند.

آیا می فهمید آنچه را خوانده اید؟

چت با یک مسیحی
فصل بعدی

كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب می‌باشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده می‌شود.

كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید می‌باشد.

برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.